پراکندهگوییهای ۱۵۸
۱- جامعهای که آموزگارانش را خوار میدارد، به درخواستهایش توجه نمیکند، حقوق مناسب به آنها نمیپردازد، امکانات یک زندگی مقبول را برایشان فراهم نمیکند، و در برابر اعتراض برحقشان روانه زندان و شکنجهگاه میشوند باید منتظر آیندهای تیره و تار با نسلی نادان، فاسد، بیاخلاق، بیکار و فقیر و حقیر باشد.
۲- خودکامگی پدیدهای فرهنگی است که ریشه در چاپلوسی، انتظار کسب امتیازات بدون تلاش، و احساس نیاز برای چسبیدن به قدرت برای رفع خلا درونی( برای رفع خلا درونی عبارت دیگر پیدا شود).
۳- افراد با استعداد شاید در یکی دو مورد بسیار عالی باشند ولی در بسیاری موارد دیگر متوسط هستند. یک استاندار عالی و کاردان لزوما یک آموزگار فوق العاده نخواهد بود، یک پزشک متخصص عالی لزوما یک رییس جمهوری با کیفیت عالی نخواهد بود، یک روحانی برجسته لزوما یک رهبر برجسته و موفق نخواهد بود، یک کارآفرین فوق العاده موفق لزوما یک وکیل موفق نخواهد بود،… به این تفاوتها بایستی توجه داشته باشیم تا در انتخابها سنجیده عمل کنیم و فریب نخوریم، و دامنه انتظارات خود را بر اساس شایستگی هر کس تنظیم کنیم.
۴- برخی باور دارند که افراد بزرگ زمانی که شرایط مناسب و مساعد باشد تصمیماتی میگیرند که به نتایج شگرف منجر شود ولی من میگویم که افرادی بزرگ هستند که توانایی و هنر ایجاد شرایط مناسب و مساعد را داشته باشند.
۵- افرادی که ناتوان از ایجاد انگیزه و امید با پشتوانه در دیگران هستند، آمادگی دادن انرژی مثبت به دیگران را ندارند، و پتانسیل اعضای جامعه را محدود میکنند بهتر است رویای رهبری را در سر نپرورانند که عرض خود میبرند و نتایج عملکردشان چیزی نخواهد بود جز فاجعه برای جامعه.
۶- در جامعه گسترده ایران (درون و برون) ایرانیان با مشکلها و بحرانهای گوناگونی مواجهند که به ظاهر راه حل قطعی هم ارائه داده نشده است. به نظرم یکی و شاید مهمترین فاجعه امروز ایران و ایرانیان چیزی نیست جز مرگ خرد جمعی! ملتی که در هر بدبختی، ضعف، نکبت، فلاکت و دردی غرق و از این پدیدهها لطیفههای با مزه درست میکند به فقدان کامل خرد جمعی روبرو است.
۷- گفته شد که حماقت را پایانی نیست. مردمی که هر دروغی را میپذیرند، هر فریبی را میخورند، هر وعده پوچ و غیرعملی و بی پشتوانه و بیپایهای را قبول میکنند، هر اشتباهی را میکنند و نه یکبار بلکه بارها و بارها،… اگر احمق ننامیم بفرمایید چه بنامیم؟
۸- چرا کسانی برای کسب و حفظ و افزایش قدرت و تامین منافع شخصی هر جنایتی حتی بدترین جنایات ممکن را مجاز میدانند و توجیه میکنند؟ از ارتکاب ابراز خرسندی و افتخار میکنند؟
۹- بیاییم «جنبش ریشه کن کردن فساد» راه بیندازیم. تا در جامعهای فساد فراگیر وجود دارد، رهبران و مسئولان و حتی اعضای عادی جامعه فاسدند و فساد پرور امیدی به بهبودی شرایط در چنان جامعهای بعید به نظر میرسد. در چنان جامعهای برای مدافعان راستین حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودکان، حقوق اقلیتهای مذهبی، اتنیکی، سیاسی، و دیگر اقلیتها، حقوق حیوانات و طبیعت و بطور کلی حقوق هر عضو چنین جامعهای فاقد مفهوم میشود. فساد مادر بیکاری، فقر، روسپیگری، گرسنگی، بیخانمانی، و بسیاری دیگر از بیماریهای اجتماعی و جنایات ریز و درشت است و در واقع فقط با ریشه کن کردن فساد است که میتوان بسیاری از این جنایات، بیماریها را ازبین برد و حقوق اعضای جامعه، حیوانات و طبیعت را تضمین کرد.
۱۰- مرگ واقعی زمانی آغاز میشود که کورکورانه عقاید مردگان را بپذیریم و آن عقاید را راهنمای زندگی خود قرار دهیم و بر اساس آن عمل کنیم.
۱۱- در مبارزات اجتماعی و سیاسی، تغییر زمان و شرایط تغییر استراتژی را ایجاب میکند که اگر رهبری مبارزات به هنگام متوجه این مهم نشود و تغییر استراتژی ندهد بیتردید به کژ راههای میرود که نتیجهاش چیزی جز شکست نیست.
۱۲- چقدر زیبا گفته سعدی شیرازی:
دو چیز طیره عقل است دم فروبستن به وقت گفتن، و گفتن به وقت خاموشی. آری، اگر شاهد جنایات باشیم و خاموشی گزینیم و اگر در خشم باشیم و خاموشی بر نگزینیم در هر دو حالت کم خردیمان را به نمایش میگذاریم.
۱۳- اعتماد به بیگانگان نابجاست زیرا که آنان در پی منافع خود هستند و تا جایی با شما همراهی میکنند که منافع شما با منافعشان همسو باشد . تاریخ از این نمونهها بسیار دارد. آخرین مثال خالی کردن پشت بشار اسد از سوی روسیه و حکومت اسلامی ایران است. دل به بیگانگان نبندید، هشیار باشید.
۱۴- یکی از مشکلات اساسی برخی از جوامع شکاف و اختلاف نظر نسل جوان با نسلهای پیشین خود است. نسلهای پیشین درک درست از تواناییها و خواستههای نسل جوان ندارند. سیستمهایی که نسلهای پیشین با آن اشنا هستند با شرایط نسل جوان امروز ناسازگار است ولی نسلهای پیشین این را درک نمیکنند و از نسل جوان انتظار دارند از همان سیستمها، روشها و مسیرهای گذشته استفاده کنند غافل از اینکه نسل جوان به آن راهها و روشها برای رویارویی با چالشهای امروز باور ندارد، و چنین است که شکاف و اختلاف نظر بین نسل امروز و گذشته هر روز بیشتر میشود و خود علتی است برای بسیاری از دیگر مشکلات جامعه. نبود درک درست از پتانسیل نسل جوان بویژه در کشورهای توسعه نیافته و غیر دمکراتیک موجب دلسردی جوانان، مهاجرت آنان، هدر رفتن انرژی و استعداد آنان و یا طغیان آنان علیه نظامهای خودکامه میشود که قربانی اصلی خود جامعه با تمام عناصر و اعضای آن است.
۱۵- جامعهای که به کودکان، نوجوانان و جوانانش اهمیت نمیدهد و از ایجاد امکانات متنوع برایشان کوتاهی و سهل انگاری میکند مصداق این شعر سعدی است که میگوید:
یکی بر سر شاخ بن میبرید/
خداوند بستان نگه کرد و بدید/
گفتا گر این شخص بد میکند/
نه با من که با نفس خود میکند.
۱۶- بیاییم « جنبش یادگیری، آگاهی یافتن، یاد دادن و آگاهی بخشیدن (یایا) بیپایان » راه بیندازیم که مسیری است بسوی آیندهای روشن و گریزی از آن نیست. بیاییم رسالت انسانی و میهنی خود در پرورش انسانهای آگاه را فراموش نکنیم که راه رهایی است از هرچه شر است و زیانبار، خفقان است و سانسور، قطع دست و انگشتان است و سنگسار، منفی است و ویرانگر، قفس است و شکنجه، خطرناک است و کشنده، و انسان ستیز است واحمقانه!
۱۷- یکی از روشهای سازندگی خود و جامعه انتقاد از خود است در حالی که اکثریت ما دیگران را مورد بدترین و غیرمنصفانهترین و شدیدترین اتتقادها قرار میدهیم، و نارساییها، اشتباهات و ویژگیهای منفی خود را نمیبینیم و یا میبینیم و پنهان نگه میداریم، و اگر دیگران ما را مورد انتقاد قرار دهند در بهترین حالت نمیپذیریم و در بدترین حالت ناسزا تحویلشان میدهیم اگر کتک کاری نکنیم ! این است شیوه سازندگی ما!
۱۸- جامعهای که نخبگانش را جدی نگیرد، برای نخبگان محدودیت ایجاد کند، از امکانات محرومشان کند، سانسورشان کند، بازداشت و زندانی و شکنجهشان کند، و حتی بکشد جامعهای است کاملا بیمار، فاسد، کوتوله پرور، با مسئولانی خودکامه، رجاله و مسئولیت ناپذیر که در مسیر نابودی پیش میرود.
۱۹- کسانی که نمیفهمند و نمیخواهند بفهمند نه تنها هیچ توضیحی لازم نیست بلکه اتلاف وقت و انرژی است.
۲۰- با هر کسی، هر زمانی، به هر دلیلی، به هر بهایی و به هرشیوهای ارتباط برقرار شود در نقش یک معلم برای ماست. مهم نیست که او کیست بلکه مهم این است که ما چگونه میتوانیم از شریرترین و تبهکارترین و احمقترین افراد تا دلسوزترین و دانا ترین و بهترین انسانها بیاموزیم.
فریدون فرخزاد:
با شناختی که من از آخوندها پیدا کردم بهشت اگر واقعا وجود داشت، هیچ آخوندی امکان نداشت لو بده چنین جایی وجود داره، چه برسه ملت را به زور ببره!
هفته دلپذیر و خاطرهانگیزی را برای شما و عزیزانتان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بی پروا