بی‌دفاعی ایران

و فراموشی تاریخی یاوه‌گویان

تشدید تنش‌ها بین جمهوری اسلامی و دولت اسرائیل برای عده‌ای معلوم‌الحال دستاویزی شده تا دولت ۳۷ روزه‌ی دکتر شاپور بختیار را مقصر وضعیت کنونی حاکم بر کشور ایران جلوه دهند، گویی که تا پیش از دکتر بختیار و پس از ایشان در این سرزمین هیچ دولتی حکمفرما نبوده است.

در ماه‌‌های منتهی به انقلاب اسلامی و فراگیری ناآرامی‌ها در سراسر کشور و به‌ویژه اعتصاب کارکنان صنعت نفت، محمدرضا شاه پهلوی در اقدامی صحیح، هرچند دیرهنگام، دکتر شاپور بختیار را مأمور تشکیل کابینه کرد به این امید که گرهی از کار گشوده شود. دکتر بختیار که به اصول همیشگی خود، به‌ویژه حاکمیت ملی، حکومت قانون، آزادی و لائیسیته، پای‌بند بود و نیک‌بختی انسان را سرلوحه‌ی برنامه‌هایش قرار داده بود، بیش از هر چیز به منافع کشور می‌اندیشید و قدرت‌نمایی برای همسایگان و کشورهای منطقه و ماجراجویی را در تضاد با اندیشه‌ی ملی می‌دانست. بر همین اساس و البته با لحاظ‌کردن خواسته‌های گروه‌های مختلف انقلابیون از طیف‌های مختلف روحانی و غیرروحانی، دولت وی اقدام به لغو قراردادهای نظامی منعقد شده با آمریکا کرد که از سال‌ها پیشتر هزینه‌های هنگفتی را بر کشور تحمیل کرده بود.

به هر روی و به دلایلی که در این مقال نمی‌گنجد، دولت دکتر بختیار علیرغم همه‌ی رخدادهای ماندگاری که در تاریخ ثبت کرد، دوام نیاورد و فتنه‌ی خمینی بر کشور حاکم شد. همان رهروان و شیفتگان خمینی، امثال قطب‌زاده و بنی‌صدر خائن؛ که علیه دولت قانونی دکتر بختیار ایستاده بودند پس از قبضه‌ی قدرت، روی لغو قراردادهای نظامی مانور داده و در گفتگوهای عالی‌ترین مقام‌های رسمی، قطع همکاری با آمریکا و غرب را از افتخارات انقلاب می‌دانستند.

برخی با گذشت بیش از چهار دهه از آن زمان امروزه مدعی شده‌اند که اگر قراردادهای نظامی آن زمان لغو نشده بود امروزه ایران دارای بازدارندگی می‌بود. در بی‌اساس بودن این ادعا همین بس که جنگ‌افزار چند دهه پیش بر فرض ارسال به کشور هم قطعاً سال‌ها پیشتر کارایی خود را از دست می‌داد و در مقابل ادوات پیشرفته و فناورانه‌ی امروزی حرفی برای گفتن نمی‌داشت.

ازاین‌گذشته، حکومت پهلوی هزینه‌ی زیادی صرف ارتش و بخش نظامی کرد، اما همان ارتش در زمان نیاز کشور اعلام بی‌طرفی کرد  و یکی از عوامل اصلی سقوط دولت دکتر شاپور بختیار و حکومت مشروطه پارلمانی شد.

جمهوری اسلامی نیز با تمام توان بودجه‌ی کلان به سمت تولید و توسعه‌ی جنگ‌افزار سرازیر کرده و علاوه بر تسلیح گروه‌های نیابتی در کشورهای منطقه، طی یکی دو سال اخیر با ارسال تجهیزات جنگی به روسیه، به جنگ روسیه علیه اوکراین نیز دامن زده است. پدافندهای روسی که با صرف هزینه‌های هنگفت و پس از سال‌های معطلی به جمهوری اسلامی تحویل شد حتی قادر به حفظ خود در برابر حملات جزئی اسرائیل نبودند، حال چطور مدعیانی چون حامیان ابوالحسن بنی‌صدر،که از قضا خود همیشه علیه نظامی‌گری حکومت پهلوی سخن می‌گفت امروزه بابت عدم دریافت تجهیزاتی که امُروزه هیچ کارایی‌ای نداشته افسوس می‌خورند؟

علت روشن است. عدم مراجعه به حافظه‌ی تاریخی و عدم لحاظ ظرف مکان و زمان گوینده را به گمراهی می‌برد و برای عقده‌گشایی علیه یک ملی‌گرایی حقیقی که از همان زمان وضعیت امروز را به‌خوبی پیش‌بینی کرده بود و علیرغم تبلیغات گسترده‌ی جمهوری اسلامی، میراثش همچنان ماندگار است، به یاوه‌گویی رو می‌آورند.

اگر امروزه کشور ایران با خطر اقدام نظامی روبرو شده و بی‌دفاع مانده حاصل ماجراجویی‌های دهه‌های متمادی از سوی جمهوری اسلامی ا‌ست وگرنه با گسیل ادوات نظامی به کشور، مادمی که سیاست‌ورزی تحت‌الشعاع سیاست‌ستیزی بوده و تنش‌زایی بر تنش‌زدایی مقدم باشد، هیچ بازدارندگی‌ای به وجود نخواهد آمد.

ایران هرگز نخواهد مرد

نما ایرانی

مطالب مرتبط