جمهوری اسلامی در دام تار عنکبوت خودبافته

منطقه‌ی خاورمیانه امروز شاید بیش از هر زمان دیگری شاهد آشوب مرگبار شده باشد و هر لحظه بیم آن می‌رود که آتش درگیری‌ها به مناطق بیشتری تسری یابد چنانکه ظرف کمتر از یک سال از درون غزه به داخل لبنان گسترش پیدا کرد.

دور جدید خشونت که منطقه را متأثر کرده با یورش اعضای گروهک تروریستی حماس به خاک اسرائیل در اکتبر سال گذشته آغاز شد که اقدام تلافی‌جویانه‌ی اسرائیل را در پی داشت و چرخه‌ی تازه‌ای از خشونت به کار افتاد.

سران حکومت اسلامی در ایران که از ابتدای قدرت گرفتن سال ۱۳۵۷ با تجهیز و تسلیح گروهک‌های شبه‌نظامی در سراسر جهان در پی فتنه‌افکنی بوده‌اند، این‌بار نیز فرصت را مغتنم شمردند تا به‌مدد نیروهای نیابتی خود در لبنان و یمن، سطح تنش‌ها را بالاتر برده و بر بقای خود که از ابتدا مبتنی بر تنش‌زایی و نظامی‌گری بوده بیفزایند.

حکومتی که دکتر شاپور بختیار به‌درستی از آن به “فتنه‌ی خمینی” یاد کرد و مأموریت ویژه‌ی آن را دقیق “نابودی” ایران دانست از بدو شکل‌گیری به بهانه‌ی حمایت از «مستضعفین»، به تسلیح و ایجاد گروهک‌های تروریستی در نقاط حساس جهان پرداخت که با شکل‌گیری نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این رویه شتاب گرفت و شاخه‌ی برون‌مرزی آن موسوم به «سپاه قدس» عهده‌دار اقدامات ایذایی در خارج از مرزها شد. تشکیل گروهک تروریستی حزب‌الله نیز تحت آموزش‌های نظامی پاسداران انقلاب اسلامی صورت گرفت و دهه‌های بعدی و به‌ویژه تحت فرماندهی قاسم سلیمانی، شبکه‌ای عنکبوت‌وار در نقاط مختلف خاورمیانه و حتی خارج از آن پیدا و پنهان شکل گرفت.

مع‌الوصف، به‌سبب زیاده‌روی در اقدامات گروهک‌های تروریستی در خاورمیانه، دولت‌های درگیر دست به اقدام زدند که مهمترین مورد اخیر حذف سلیمانی، معتمدترین ژنرال سید علی خامنه‌ای، در عراق در پی اقدامات تروریستی شبه‌نظامیان تحت امرش در این کشور علیه منافع آمریکا بود.

با حذف سلیمانی که به‌نوعی این شبکه را در منطقه اداره می‌کرد، شرایط متزلزل شد. اقدام تروریستی سال گذشته‌ی حماس که از بدو شکل‌گیری از حمایت مالی و نظامی جمهوری اسلامی بهره می‌برد به اقدام نظامی گسترده‌ی اسرائیل تا حد حذف رهبر آن اسماعیل هنیه انجامید. از سویی نیز حزب‌الله لبنان به گمان اینکه اسرائیل توان مقابله‌ی همزان با چند جبهه را در آن واحد ندارد، جبهه‌ای جدید در مرز مشترک لبنان و اسرائیل گشود که این‌بار نیز اسرائیل در اقدامی بی‌سابقه بالاترین سران این گروهک را که پیوسته شعار جمهوری اسلامی برای «محو دولت اسرائیل» را دنبال می‌کردند از میان برداشت. هرچند حذف این سران تنش‌آفرین موجی از خوشحالی را در سراسر خاورمیانه و به‌ویژه ایران برانگیخته است اما تکانه‌های آن با مخاطرات خود همراه بود و غیرنظامیان زیادی در این میان چه در غزه چه در لبنان قربانی مطامع سران جاه‌طلب شده‌اند.

آنچه در وضعیت کنونی مایه‌ی نگرانی‌ست گسترش بیشتر دامنه‌ی جنگ در خاورمیانه در راستای آرزوی دیرینه‌ی سران جمهوری اسلامی برای به جا گذاشتن زمین سوخته است. شعله‌ورتر شدن آتش جنگ حاصلی جز کشتار بیشتر مردم بی‌گناه نداشته و دمیدن سران جمهوری اسلامی در این آتش، صرفاً تمامیت ارضی ایران را در معرض تهدید جدی قرار خواهد داد.

حمله نظامی جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل یک اقدام غیرقابل قبول و محکوم است که نه‌تنها باعث تشدید تنش‌ها در منطقه می‌شود، بلکه به تضعیف موقعیت ایران در عرصه جهانی نیز منجر خواهد شد. این رژیم با سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌اش، نه‌تنها امنیت و ثبات منطقه را تهدید می‌کند، بلکه تمامیت ارضی کشور را نیز به خطر می‌اندازد.

رژیم مسلط بر ایران به جای کمترین توجه بر بهبود وضعیت معیشتی مردم، با دامن زدن به درگیری‌های نظامی بر تشدید بحران‌ها و آشفتگی‌های اجتماعی در منطقه می‌افزاید؛ امری که نشان‌دهنده‌ی ماهیت حاکمیت آخوندی است؛ حاکمیتی که از بدو پیدایش بجای آنکه در مسیر سیاست صلح‌آمیز و سازنده با کشورهای همسایه قرار گیرد به خصومت با آنها روی آورده است و باعث تنش و جنگ از سوی آنها شده است.

ماجراجویی‌های رژیم آخوندی، تحریم‌های بیشتر علیه ایران را بدنبال آورده است؛ تحریم‌هایی که نتایج جانفرسای آنرا ملت متحمل شده و می شود.

ادامه دادن به این‌گونه سیاست، در واقع راه سوء‌استفاده را به‌روی نیروهای نظامی و شبه‌نظامی توسعه‌طلب و نژادپرست گشوده است.

ملت صلح‌دوست ایران سزاوار صلح پایدار و برخورداری از ثبات است و نباید قربانی جنگ‌افروزی‌های رژیم قهقرایی و تهاجمی شود.

نما ایرانی

ایران هرگز نخواهد مرد

مطالب مرتبط