همگرایی ملی یا تداوم توتالیتر یا شکست مارکسیستی؟

در این صحنه‌ی تاریخی که جمهوری توتالیتر اسلامی با بحران‌های خود ساخته، مملکت را در تمامی جهات به سوی تباهی و فقر پیش برده است و به نظر می‌رسد که این حکومت زاییده از جهل در لبه پرتگاه قرار گرفته است و تنها پارامترهایی که شبیه ستون‌های از جنس مقوای ماکت هستند از لحاظ ظاهری به تداوم آن کمک می‌کنند لزوم ایجاد فشار بیشتر از سوی نیروهایی موسوم به اپوزسیون (اپوزیشن) ملی و ایجاد بستری به منظور ایجاد نیروی محرکه برای یک هل دادن همگانی در جهت پرتاب این حکومت به اعماق دره و ایجاد بستر حکومت جایگزین(ملی، دموکرات،لائیک ) و ایجاد یک همگرایی در هردو هدف بیش از پیش احساس می‌گردد.

باید دانست یکی از ستون‌های مقوایی که حکومت توتالیتر اسلامی را حتی در این وضع احتزار همچنان نگه داشته و مانع از سقوط آن می‌گردد پراکندگی نیروهای موسوم به اپوزسیون ملی است که در قالب جریانات، سازمان و یا احزاب مختلف هر کدام به روش و شیوه خود راهی را برای مبارزه انتخاب نموده‌اند که اگرچه تا حدی موثری است اما مانند مبارزه یک گردان بی سرو سامان در مقابل یک سپاه حکومتی است که از تمامی امکانات حاکمیتی بهرمند است و همچنین از نبود استراتژی و نظم مناسب ما بین نیروهای ضد خود نیز سود میبرد.

از سوی دیگر ی حکومت جهل از نبود نیروی جایگزین حکومت (آلترناتیو) سود فراوانی در این مبارزه برده است چنانچه که باید توجه نمود که اگرچه شرایط سخت اقتصادی ،اجتماعی ،آموزشی و…حال حاضر مملکت قشر خاکستری جامعه را به ستوه آورده است، اما عدم اطمینان به شرایط گذار و حکومت جایگزین و هراس از موضوعاتی مثل جنگ داخلی، تجزیه ، آنارشیست (که سال‌ها نیروهای به اصلاح امنیتی حکومت اسلامی بر روی آن هزینه و تبلیغات گزاف نموده‌اند ) و همچنین عدم اطمینان قشر خاکستری بر وجود نیروهای جایگزین برای مدیریت شرایط گذار و پس از آن ایجاد بستری برای دموکراسی و حکومت ملی در سایه‌ی حاکمیت قانون کفه ترازو را حتی در این شرایط اسف‌بار به سمت ماکت حکومت توتالیتر اسلامی و عدم نفع بردن جریان اپوزیشن از نیروی محرکه قشر خاکستری جامعه سوق داده است.

موضوع دیگری نیز که در این بین به چشم میخورد وجود نیروهایی دیگری است که با ژست اپوزسیون با جمهوری جهل و خمینی در شورش علیه حکومت قانونی بختیار و قانون اساسی هم پیمان شده و مملکت را به آشوب کشیده و در راستای اهداف شورش مارکسیستی بی‌بنیان خود در این راه، آزادی و دموکراسی ایجاد شده را پس زدند و تنها راهبری خمینی را پذیرفتند و بعد از آن در طول سالیان به دلایل مختلف از بدنه حاکمیت اسلامی جدا شده و ژست اپوزسیون به خود گرفته‌اند که در این ژست از همراهی با هر گونه نیروهای شبیه خود اعم از نیروهای موسوم به تجزیه‌طلب یا وابسته به کشورهایی با بنیاد مارکسیستی و یا احزابی با عقاید و اصول التقاطی اسلامی مارکسیستی کوتاهی نکرده‌اند.

تمامی این موارد که بیان شد از این رو بود که باید به این مهم اساسی برسیم که اگر الویت را نجات ایران، منافع ملی ، دموکراسی و لائیسیته و حفظ تمامیت ارضی و به طور کل کشور ایران را مبنا و ورای هر هدف قرار دهیم؛ ما نیروهای موسوم به ملی‌گرا خواهیم توانست در بستری شورایی به یک همگرایی دقیق با منشوری به امضای احزاب و سازمان‌های ملی برسیم و در این بستر در دو مبارزه هل دادن حکومت اسلامی به دره نابودی و همچنین ایجاد یک سازمان (دولت گذار و دولت منتخب ملی) دقیق جایگزین و طرح و برنامه‌ریزی آن برای ما بعد سقوط و جمهوری توتالیتر اسلامی از نیروی محرکه قشر خاکستری چه برای ایجاد یک سقوط و چه برای ایجاد یک انتخاب و پیمان ملی بهرمند شویم .

ایران هرگز نخواهد مرد 

بابک بختیار 

مطالب مرتبط