پراکنده‌گویی‌های پایان‌هفته ۱۴۸

۱- امروز ایران در شرایطی قرار گرفته که نگرش «سیاه و سفید» به تاریخ معاصر ایران، ایرانیان را از این بن‌بست تاریخی نجات نخواهد داد بلکه بیش از هر زمان دیگری برای برنامه‌ریزی و تعیین مسیر سیاسی-اجتماعی آینده ایران  تغییر نگرش به خاکستری دیدن تاریخ معاصر ایران یک ضرورت انکارناپذیر است.

۲- هرچه سطح آگاهی و دانش جامعه بالاتر رود آخوند و ملا در بدرتر، خرافات و افکار مخرب کمتر، ارزش مقدسات کمتر و درب بیشتر مساجد و امام زاده‌ها و حرم‌ها بسته می‌شود.

۳- بی‌تردید یکی از مهم‌ترین, موثرترین، فوری‌ترین، و نخستین گام‌هایی که یک کشور خواهان رشد و توسعه باید بردارد، تغییر افکار و رویکرد است. رهبران و مسئولان کشوری که با افکار ۱۴۰۰ سال پیش می‌خواهند در جهان پیچیده امروز کشوری را «اداره» کنند و «توسعه» دهند بی‌تردید باید هر چه زودتر به بیمارستان‌های روانی رساند.

۴- یک فرد نادان را که بداند نمیداند می‌توان با آموزش دانا کرد، یک فرد ناآگاه را که از ناآگاهی خود آگاه است می‌توان با روش‌هایی آگاه کرد ولی یک شخص نفهم را سخت است فهمیده کرد و بدتر آنکه  یک فرد بیشعور  و بیخرد را نتوان باشعور  و خردمند کرد.

۵- شاید یکی از عجیب‌ترین رفتارهای شهروندان شرکت در انتخابات برای گزینش نامزد مورد نظرشان باشد که با شوق و ذوق فراوان و با افتخار مثلا رای می‌دهند ولی بدون اینکه ذره‌ای بیندیشند اگر این نامزد «منتخبشان» خلاف وعده‌هایش عمل کند چه کنند؟ «انتخاب» پزشکیان مخصوصا از سوی آن عده که البته خود را آگاه و خردمند و باشعور هم می‌دانند و دیگران را هم تشویق به رای دادن کردند و امروز کمتر از یک ماه کاملا از عملکرد سه هفته‌ای او ناراضی و خشمگین‌اند، حیرت انگیز است؛  ولی راهی برای رهایی مردمی را که گول زدند نیندیشیده بودند و مردم هم باید ۴ سال و اگر نه ۸ سال که دستپخت بخشی از این «آگاهان» است را تحمل کنند. آیا فکر نمی‌کنید که این «آگاهان و خردمندان» روانه بیمارستان‌های روانی شوند! چون هر شهروند ایرانی حتی با هوش پایین هم باید تاکنون فهمیده باشد که هیچ فردی، حتی فرض کنیم با حسن نیت، در چارچوب ساختار حکومت اسلامی هیچگونه تغییر اساسی بنفع مردم نمی‌تواند بوجود آورد و یا سیاستی برپایه منافع و مصالح ملی را پیگیری کند؟

۶- هر مشکلی که داریم حاصل غیاب اندیشه ، یا عمل و یا هر دو  است. یا بی‌اندیشه عمل کردیم و یا در مرحله اندیشیدن توقف کردیم و اندیشه را به مرحله عمل نگذاشتیم. یادمان باشد که ترکیب اندیشه و عمل است که محصول ببار می‌آورد وگرنه با مشکل برخورد می‌کنیم و گاهی هم مشکلاتی که ایجاد می‌کنیم که دهها و سده‌ها دیگران باید غرامت ان مشکلات را بپردازند .

۷- بسیاری از انسان‌ها وقتی واژه «پیشرفت» را می‌شنوند با خود می‌گویند پیشرفت و موفقیت یعنی دایم رو به جلو رفتن، در حالیکه جلو رفتن لزوما همیشه با پیشرفت مترادف نیست. اگر راه غلطی را کیلومترها رفتیم، متوجه اشتباه خود شدیم و بر گشتیم و راه درست را برگزیدیم موفقیت و پیشرفت است یعنی همان برگشت. همه مبارزان و مخالفان رژیم ملایان حاکم بر ایران که ۴۵ سال راه اشتباه رفتند وقت آن رسیده که بر گردند و مسیر درست را برگزینند اگر خواهان پیروزی هستند.

۸- انتقاد ناپذیری عاملی است برای تحدید پتانسیل، انسداد اذهان، کاهش رشد فکری، و نشانه ضعف فرد انتقاد ناپذیر.

۹- یکی از اشکالات اساسی بخشی از مخالفان حکومت ملایان رویکرد فرد- محوری آنان است در حالی که در جهان مدرن امروز رویکرد سیستم- محوری غالب است. مادام که برای درک شرایط نابسامان یک جامعه و ارایه راه حل بر فرد- محوری تاکید ورزیم، مشکلات و بحران‌ها باقی خواهند ماند. 

۱۰- اگر این فرضیه را بپذیریم که زندگی یک نمایشنامه است و ما بازیگران آن، و همچون هر نمایشنامه‌ای پایانی دارد شاید نقش خود را طوری بازی کنیم که  مثبت و تاثیرش ماندگار باشد و مرزهای جغرافیایی را در نوردد و زندگی نسل‌ها را تحت تاثیر مثبت قرار دهد.

۱۱- تا همه باورهای محدود کننده خود را دور نریزیم راه رشدخود را هم محدود میکنیم، راه انتخاب آزاد را بر خود می بندیم، ارتباطمان را نیز محدود میکنم، از هر نوع محدودیت دیگری استقبال میکنیم و زندگی را در محدودیت‌ها تعریف می کنیم، و با زندگی در فضای آزاد سرستیز خواهیم داشت.

۱۲- بسیاری از ما تلاش می‌کنیم نمیریم در حالی که آنچه که مهمتر است تلاش برای خوب زندگی کردن، با کیفیت عالی زیستن است. کمتر به کمیت بیندیشیم و بیشتر برکیفیت تمرکز و تاکید کنیم.  یک گروه مصمم، منسجم، هدفمند، و کاردان۱۰ نفره از یک گروه ۱۰۰ نفره پراکنده، مردد، بی‌هدف و تازه کار احتمالا موفق‌تراست و زودتر به هدف می‌رسد.

۱۳- تاریخ پیشاپیش هشدارهایی نسبت به انحطاط و نابودی جوامع می‌دهد. یکی از این هشدارها حضور رهبران ضعیف و ناکارآمد و فاسد در راس هرم قدرت است. وقتی رهبران امروز بسیاری از جوامع را با رهبران همان جوامع در ۵۰ یا ۸۰ یا ۱۰۰ سال پیش مقایسه می‌کنم تردیدی ندارم که برخی از جوامع در نقاط مختلف جهان به ویژه در غرب در مسیر انحطاط پیش می‌روند.

۱۴- برخی از رهبران جهان آگاهانه یا ناآگاهانه مسیر جنگ جهانی سوم را هموار می‌کنند. چه چنین رویداد فاجعه‌آمیزی روح دهد و چه ندهد ما شهروندان کشورهای مختلف نیازمند تغییر بنیادی در سبک زندگی خود هستیم. ما نیاز داریم برای بقای جوامع بشری تعادل و توازنی بین نیازهای فیزیکی و معنوی برقرار کنیم اگر چنین نکنیم در واقع بنوعی اقدام به خود تخریبی می‌کنیم و مسئول فجایع ناشی از آن هستیم.

۱۵- در زمان سختی‌ها و دوره رنجهای عمیق و شرایط متلاطم و بحرانی شیوه واکنش ما تعیین کننده جایگاه ما در جامعه است. واکنش خردمندانه و عقلانی، یا تصمیمات هیجانی و احساسی. واکنش خردمندانه راه خروجی از دشواری‌ها، بحران‌ها و رنج‌ها است در حالی که واکنش‌های هیجانی و احساسی به دور از خرد نتایج ناگوار  و فاجعه‌آمیز ببار خواهد آورد. جامعه امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به رویکردهای خردمندانه نیاز دارد و نه به برخوردهای احساسی و هیجانی.

۱۶- ایدیولوژی و علم دو مقوله کاملا متفاوتند که تفاوت ماهوی دارند. علم آگاهی بخش است در حالی که ایدیولوژی حامل نا آگاهی یا آگاهی کاذب، علم نقد پذیر است ولی ایدئولوژی نقد ستیز، علم تغییر را می‌پذیرد ولی ایدئولوژی تغییرناپذیر، علم  در راه تکامل است در حالی که ایدئولوژی چنین نیست، علم و شناخت علمی بر برهان عقلی استوار است در حالی که ایدئولوژی بسته کشف حقیقت را در اختیار دارد و نیازی به برهان و استدلال نمی‌بیند، …. فریب ایدیولوژی‌ها را نخوریم!

۱۷- بیشتر کارهای روزانه‌مان بر اساس عادات، فرهنگ و تصمیمات دیگران هدایت می‌شود و خود از آن بی‌خبریم. عادات را ارزیابی کنیم و عادات زیان‌بار را ترک کنیم زیرا عادات زیان‌بار را که معمولا روزانه ناآگاهانه هم تکرار می‌کنیم می تواند زندگی‌ها را ویران کند. 

حتی المقدور سعی کنیم که به دیگران اجازه دخالت و تصمیم‌گیری در زندگی‌مان ندهیم که کم کم به کنترل زندگی‌مان از سوی دیگران تبدیل می‌شود و به فردی فاقد هر نوع اختیار و حق انتخاب تبدیل می‌شویم.

۱۸- حذف کردن یکی از پایه‌های رشد و پیشرفت و پیروزی است. در مسیر پیروزی و پیشرفت بسیاری چیزها و کسانی هستند که باید حذف شوند وگرنه پیشرفت و پیروزی ممکن نمی‌شود. مثلا افراد سمی را باید از زندگی حذف کرد یا باورهای ویرانگر یا اشیایی که دیگر هیچگونه کاربردی ندارند،…حذف کردن یک هنر است که فرد برای رسیدن به هدفی بهتر از چیزهایی که دوست دارد و یا عادت دارد صرف‌نظر می کند، نوعی شجاعت است.

۱۹-یکی از نتایج حکومت‌های خودکامه و سرکوبگر ازدیاد شمار کودن‌ها در جامعه است زیرا مانع گسترش آگاهی  که برای خردورزی و عقلانیت لازم است، می شوند. ازدیاد کودن‌ها در هر جامعه‌ای به معنای پسرفت و سرانجام نابودی جامعه است.

۲۰- افراط گرایی نه تنها به آزادی منجر نمی‌شود بلکه خودکامگی در پی‌خواهد داشت و از عوامل توسعه نیافتگی است. اگر تاریخ معاصر را ورق بزنیم و به هر گوشه‌ای از جهان بنگریم افراط گرایی آسیب‌های جبران‌ناپذیری به جوامع مختلف وارد کرده و نه تنها خشونت‌گرایی را گسترش داده بلکه توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی،… را متوقف و یا حتی به عقب رانده است.

فردریش نیچه:

«انتظار کشیدن برای اصلاح احمق ها، احمقانه ترین کار دنیا است».

هفته دلپذیر و خاطره‌انگیزی را برای شما و عزیزان‌تان خواهانم.

ایران هرگز نخواهد مرد!

در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.

دکتر ابراهیم بی پروا

مطالب مرتبط