پراکندهگوییهای پایان هفته ۱۷۵
پیشکش به همه کسانی که در آموزش من مستقیم و یا غیرمستقیم نقش داشتند. از همه شما سپاسگزارم.
۱- یکی از مشکلات بزرگ ما اندیشیدن درباره آنچه نباید بیندیشیم، و نیندیشیدن درباره آنچه باید بیندیشیم، است.
۲- اکثریت ما انسانها مشکلاتی که برای دیگران، گروههای دیگر و دیگر جوامع اتفاق میافتد نمیپذیریم که ما، گروه ما و جامعه ما هم ممکن است با همان مشکلات در زمانی دیگر مواجه شویم و شوند و هیچگونه برنامه برای پیشگیری از رویارو شدن با آن مشکلات و در صورت مواجه شدن با آن مشکلات هیچ آمادگی برای غلبه بر آن نداریم.
۳- بسیاری از انسانها وقتی با پرسشی مواجه میشوند علاوه بر پاسخ به پرسش، اطلاعات بیشتری به پرسش کننده میدهند که ممکن است خود را در معرض خطر قرار دهند.
۴- بسیاری از انسانها وقتی با مشکلاتی مواجه میشوند هرکسی و هر چیزی را عامل اصلی آن مشکلات میدانند جز خودشان را، در حالی که در بسیاری موارد باید افکار و گفتار و کردارمان را ریشه اصلی مشکلاتمان بدانیم و با اصلاحات لازم در آنها دوباره به مشکلاتی مشابه دچار نشویم.
۵- اگر در پایان روز احساس کنیم آن روز تاثیر مثبتی بر زندگی دیگران نگذاشتهایم در حقیقت آن روز از زندگی خود را تباه کردیم زیرا ارزش حقیقی زندگی در تاثیریگذاری مثبت و ماندگار در زندگی دیگران است.
۶- کسانی که در برابر خواستههای انسانی، قانونی، و طبیعی انسان مقاومت میکنند و در راه کسب آن خواستهها مانع ایجاد می کنند و واکنش خشونتآمیز نشان میدهند، و کسانی که با آنها مماشات میکنند از جنایتکاران و متجاوزان به حقوق انسان هستند و مقابله با آنها یک رسالت ملی و یک وظیفه انسانی است.
۷- نطفه پیروزی در رویاها شکل میگیرد ولی با عمل سنجیده، قاطعانه و ماهرانه واقعیت مییابد.
۸- یکی از تفاوتهای دنیای امروز با گذشته فراوانی و تنوع روشها و ابزارهایی است که تصمیم گیرندگان برای گمراه کردن، شستو شوی مغزی، کلاهبرداری، فریب دیگران، سرکوب، شکنجه، کشتار، زندانی کردن ، نقض حقوق مردم، و ارتکاب انواع جنایات در اختیار دارند.
۹- در جامعهای که مسئولانش برای حل بحرانها از سیاستهای شکست خورده گذشته، از ابزارهای کهنه و فرسوده، از روشهای غیر علمی و خشونتآمیز، از افراد ناکارآمد و بیمایه و فرومایه استفاده میکنند و به هر پرسش موجه پاسخهای کهنه میدهند نه تنها بحرانها عمیقتر میشوند و لاینحل میمانند بلکه نابودی جامعه شتاب میگیرد.
۱۰- در شگرفم وقتی میبینم و میشنوم هر کسی با قاطعیت درباره مسائل سیاسی حرف میزند و تحلیل میکند بدون اینکه به اطلاعات واقعی دسترسی داشته باشد. استناد به این روزنامه و یا آن رسانه اگر گمراه کننده نباشد بیتردید کافی برای اظهار نظر قاطع نیستند. روزنامهها و رسانهها به منابعی برای کسب اطلاعات متکی هستند که آن منابع خود اطلاعات درست ندارند و اگر هم دارند در پخش آن ممنوعیت دارند.
۱۱- ما انسانها حتی اعضای یک خانواده با هم متفاوت هستیم، و هر فردی از ویژگیهای خاصی برخوردار است. هر چند انسانها به دستههای مختلفی تقسیمبندی شدهاند ولی حتی در هر دستهای هم حتی دونفر مثل هم نیستند برخی آراماند و صلحجو، برخی هم خشن و جنگجو، برخی مذهبی هستند و برخی هم غیرمذهبی، برخی مسئولیت پذیرند و برخی هم مسئولیتناپذیر، برخی قاطع و برخی هم نیستند، برخی خوشفکر و برخی هم نیستند،…حتی همه اعضای هریک از این گروهها هم با هم تفاوت ماهوی دارند. ریشه این تفاوتها در نگرش ما است؛ نگرش ما به خود، به انسان، به جامعه، به جهان، به طبیعت، به آینده، به اطرافیان، به پیروزی، به عدالت…. بنابراین، برای تغییر به ویژه تغییر مثبت نخست باید نگرشمان را تغییر دهیم و مسئولیت تمام مشکلات خود را بعهده بگیریم اگر خواهان پیروزی و زندگی در جامعهای مطلوب هستیم که عاری از ترس، سرکوب، فقر، ستم ، ناآگاهی، توهمات و خرافات، بیسوادی و نادانی،… باشد.
۱۲- چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم ما شهروندان جهانی وابسته بهم هستیم. این بهم وابستگی به رشد و پیشرفت ما کمک میکند و یک بازی برد-برد است مشروط به اینکه سالم باشد ولی اگر بهم وابستگی ناسالم باشد بازی باخت-باخت است که دستهجمعی در دره سقوط خواهیم کرد.
۱۳- اندیشیدن در رژیمهای دیکتاتوری و غیر دمکراتیک، و یا مخالف این رژیمها اندیشیدن از جرایم عمده است و مجازات سنگین دارد در حالی که همان اندیشهها و حتی در تضاد کامل با حکومت در جوامع دمکراتیک بر اساس اصل آزادی اندیشه مورد حمایت است. آزادی اندیشه، اندیشیدن به دور از ترس و وحشت یکی از ملزومات رشد انسان و پیشرفت جوامع بشری است. البته فراموش نکنیم که رژیمهای دیکتاتوری با هر نوع آزادی مندرج در اعلامیه جهانی حقوقبشر سر ستیز دارند زیرا این نوع رژیمها از آزادی انسان برای بقای خود وحشت دارند.
۱۴- تاریخ درباره نهادها و رهبرانی که در تصمیمگیری ضعف دارند، تعلل میورزند، دیر هنگام تصمیم میگیرند، غیرعلمی و غیرعقلی، و بد تصمیم میگیرند بیرحمانه قضاوت میکند.
۱۵- آیا جریانهای سیاسی امروز ایران از بلوغ سیاسی برخوردارند؟ اگر پاسخ ابن پرسش مثبت است پس چرا نمیتوانند بر محور اصول و اهداف مشترک به وفاق ملی برسند؟ آنچه دیده و شنیده و خوانده میشود نشانه فقدان بلوغ سیاسی حداقل در برخی جریانهای سیاسی است که مانع وفاق ملی است. جریانهای سیاسیای که در پیحذف جریانهای سیاسی دیگر هستند به بلوغ سیاسی نرسیدهاند.
۱۶- رهبری واقعی را میتوان با شیوه مدیریت بحرانها، شکستها، اشتباهات، مخالفتها و اعتراضات شناسایی کرد. رهبری و مدیریت رژیم اسلامی در همه این موارد پنجگانه بسیار ضعیف و فاجعهآمیز بوده است.
۱۷- برای مشکلات بیدرنگ و هرچه زودتر و سریعتر راه حل بیابید تا حل آن پیچیده نشود و به بحران در زندگی تبدیل نگردد. هر چه بیشتر از شروع مشکل بگذرد و لاینحل بماند احتمال بیشتری وجود دارد که یک مشکل ساده به فاجعهای بزرگ تبدیل شود و میلیونها انسان زیانهای هنگفت ببینند.
۱۸- بسیاری از ما شعار میدهیم، حرف میزنیم، … ولی عمل نمیکنیم در حالی که تاثیر عمل بسی بیشتر از شعار و حرف است. در مبارزات شعار و حرف ارزش خود را دارند ولی اقدامات عملی بسیار موثرترند.
۱۹- ما از راههای متعدد میآموزیم مثل خواندن، دیدن، شنیدن، نوشتن، فکر کردن، تجربه کردن، عمل کردن، بحث کردن،… ولی با یاد دادن به دیگران بیش از هر راه دیگری یاد میگیریم. پس برای باد گیری حداکثری دانستههای خود را به رایگان و هر چه بیشتر به دیگران یاد دهیم.
۲۰- هیچ چهره سیاسی و اجتماعی را با یک سخنرانی یا یک عمل مورد قضاوت قرار ندهیم بلکه نوشتهها، گفتهها، تصمیمات، اعمال، و ارتباطات یک چهره سیاسی و اجتماعی را از آغاز حضورش در عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بسنجیم، ارزیابی کنیم، تجزیه و تحلیل کنیم و نمره بدهیم.
حافظ :
زاهد از رندی حافظ نکند فهم مراد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
پایان هفتهای دلپذیر و خاطرهانگیزی را برای شما و عزیزانتان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بیپروا