پراکندهگوییهای پایانهفته ۱۴۱
۱- تقویت فرهنگ و فرهنگسازی مهمترین عوامل آیندهسازی هستند، و جشنها در تقویت فرهنگها نقش اساسی دارند، به ما یادآوری میکنند که چه چیزهایی مهم هستند. مثلا چهارم ژوییه (امروز)، جشن استقلال، آمریکاست. این جشن به آمریکاییان و دیگران اهمیت استقلال را یادآوری میکند و چگونه مستقل بودن به انسان حق انتخاب میدهد و چگونه حق انتخاب آزاد آینده را میسازد.
۲- زندگی با زمان تعریف میشود و زمان ارزشمندترین کالایی است که به رایگان در اختیار انسان قرار گرفته است. مواظب باشیم آنرا مفت نبازیم، از ان غایت بهرهبرداری را برای ساختن جامعه و جهانی بهتر بکار گیریم. در انتخابهایمان دقت کنیم تا مجبور نشویم با افراد ناجور زندگی و همنشینی کنیم و هم پیمان شویم.…
۳- اگر نتوانم و اجازه نداشته ترا مورد انتقاد قرار دهم بدان معنا است که بردگی تو را پذیرفتهام. پس از تو انتقاد میکنم، تقدست را زیر پرسش میبرم، توهمت را باطنز و هجو پاسخ میدهم، و مبارزه را ادامه میدهم ولی برده تو نمیشوم.
۴- نگوییم حالا وقتش نیست اتفاقا همین لحظه وقتش است اگر میخواهیم مبارزه کنیم، تغییر کنیم و تغییر دهیم، آگاهی یابیم و آگاهی بخشیم، ریسک کنیم، مذاکره و گفتو گو کنیم، فرصتسازی کنیم و امکانات بیافرینیم،… لحظه بعدی دیر است و ممکن است هرگز هم لحظه بعدی را شاهد نباشیم.
۵- خردمندترین انسانها کسانی هستند که از هر لحظه به بهترین شیوه ممکن با لذت کامل در پیگیری اهداف زندگی، گسترش مرام انسانیت، و تامین خوشبختی انسان بهره میبرند.
۶- وقتی در روند مبارزه برای پیروزی احساس ناامیدی کردیم به دو گروه بیندیشیم: دوستان وفادار و دشمنان قسم خوردهمان که هر یک برای جشن گرفتن خود را آماده میکنند ولی یکی برای پیروزیمان و دیگری برای شکستمان، تصمیم و انتخاب با ماست. اگر بر ناامیدی غلبه یابیم و به مبارزه ادامه دهیم به احتمال زیاد دوستانمان را شاد خواهیم کرد و اگر دست از مبارزه بکشیم حتما دشمنانمان را خشنود خواهیم کرد، تفاوت اینست!
۷- زندگی برای خود فقط بخش کوچکی از زندگی است. زندگی واقعی یعنی زندگی برای همه انسانها، یعنی زندگی توام با همکاری و مهرورزی همگی با هم و برای هم، یعنی یافتن راه حل برای مشکلات انسانی بطور دسته جمعی، یعنی تلاش برای تامین خوشبختی یکدیگر، یعنی مبارزه برای رهایی هم از سلطه خودکامگان،…. در دنیای ما انسانها هر روز از هم فاصله میگیرند، هر روز مشکلات جهانی افزونتر میشود، هر روز انسانها کمتر به فکر همدیگر هستند، غارتگران غارت میکنند، جنایتکاران جنایت، خودکامگان سوار بر قدرت، و دزدان چنگ انداختهاند بر ثروت، و همه اینها به بهای نابودی میلیونها انسان. اگر این روند ادامه یابد اعضای جامعه انسانی هر روز بیش از پیش از انسانیت و زندگی انسانی واقعی دورتر میشود و با جهانی خطرناکتر روبرو خواهیم شد علیرغم همه نوآوریهایی که برایش تبلیغات میشود.
۸- مقاومت را به عنوان یک اصل بنیادین زندگی در خود نهادینه و جایی که لازم است از آن بطور بهینه استفاده کنیم. مقاومت در برابر هر زورگو و قلدر و متجاوز و خودکامه و جنایتکاری، مقاومت در برابر هر قانون غیر عادلانهای، مقاومت در برابر هر انتخاب و انتصاب ضد مردمی، مقاومت در برابر هر تغییر زیانبار و منفی و ویرانگری، مقاومت در برابر جنگهای ویرانگر و خطرناک و مضر و بیحاصل،…
۹- اشتباه کردن امری عادی است و هیچ انسانی از ان مبرا نیست و کم و بیش مرتکب اشتباه میشود ولی آنچه که مهم است شیوه برخورد هر فرد با اشتباه است. ایا اشتباهات خود را میپذیریم؟ ایا از اشتباهات درس و عبرت میگیریم؟ آیا تلاش میکنیم همان اشتباه را بارها تکرار نکنیم؟
۱۰- تنها دیدن مهم نیست گاهی ندیدن مهمتر است؛ تنها گفتن و شنیدن مهم نیست بلکه «گفتن و شنیدن» کی، و چی هم مهم است؛ تنها نوشتن مهم نیست بلکه چی بنویسیم و برای چه و کی هم مهم است؛ تنها کردن مهم نیست بلکه چی کردن هم مهم است. بعکس گاهی اصلا نکردن و نگفتن و نشنیدن و ننوشتن مهمتریناند.
۱۱- بسیاری از ما تصمیمهایی میگیریم و کارهایی میکنیم که بعد پشیمان میشویم فقط به علت اینکه پیش از تصمیمگیری و یا انجام کار همه امکانات، محدودیتها، احتمالات، و عوامل درونی و بیرونی موثر بر نتیجه تصمیم و یا کار را در نظر نمیگیریم.
۱۲- هیچ چیز مطلق نیست! بارها این جمله را شنیدهایم. بنظرم این جمله کوتاه کاملا درست است و همه چیز در ظرف زمان و مکان قابل درک است و البته نسبی. بنا به این اصل، آیا هر چه سقوط کند باختی برای شخص سقوط کننده و یا دارنده چیز سقوط کرده است؟ آیا همیشه کارکردن بنفع و صلاح کارکننده است؟ ایا جنگ برای همیشه و همه بد است؟ آیا فقر همیشه و برای همه زیانبار و ویرانگر است؟ ایا …. آشوبها و گرفتاریها چطور؟
۱۳- بعضی کارها در نفس خود احمقانه هستند. مثلا تلاش برای راضی کردن همه افرادی را که در زندگی میشناسیم، بحثهای بیهوده ای که میدانیم به نتیجهای نمیرسند، همیشه غر زدن و ایراد گرفتن به دیگران و همزمان غافل بودن از نارساییها و ایرادهای خود، انتظار معجزه نشستن،…
۱۴- از هرکسی و هر چیزی و در هر شرایطی میتوان آموخت پس دلیلی برای توقف در روند یاد گیری وجود ندارد.
۱۵- از عوامل مهم عقبافتادگی در زندگی و تباه کردن آینده در سطوح مختلف فردی و یا گروهی، ناباوری به خود و گیر کردن در گذشته است.
۱۶- حتما این شعر یا ضربالمثل را شنیدهاید «خشت اول گر نهد معمار کج – تا ثریا میرود دیوار کج». در هرکاری باید پایه را درست بنا کرد تا نتیجه مطلوب حاصل شود از برقراری رابطه تا مبارزه، از پژوهش تا گزینش، از پیشگیری تا چارهاندیشی، از سازندگی تا نوسازی، از یادگیری تا یاد دادن، از انتخاب تا انتخاب تا انتخاب!
۱۷- در زندگی اولویتهایمان را در شرایط و زمانهای مختلف تعیین و تغییر دهیم. تعیین اولویتها و تغییر به هنگام آنها به ما فرصت تمرکز میدهد تا آن اولویتها را به عالیترین شیوه ممکن انجام دهیم. اولویتها در هر زمان و شرایطی هر چه محدودتر، فرصت بیشتر و تمرکز و موفقیت بیشتر.
۱۸- طوری زندگی و عمل کنیم و از خود میراث برجای گذاریم که نتوانند بر سنگ قبر ما بنویسند میدانست چه نمیخواهد ولی نمی دانست چه میخواهد!
۱۹- آگاهی و پیروزی روندهایی هستند که با اندیشیدن، کتاب خواندن، تمرکز کردن، ارتباط داشتن، مشاهده دقیق کردن، تجربه کردن، مبارزه کردن،… ادامه مییابند و گرنه متوقف میشوند.
۲۰- قدردانی آینده ما را میسازد. قدردانی باید بیان شود. قدردانی سم مهلک رشک، خشم، پشیمانی، آشفتگی، رنجش،… است.
پی یر فرانسوا مورو
اسپینوزا، حکومت و دین
«حکومتی که برای درست عمل کردن لازم است رهبرانش فیلسوفان یا اخلاق مداران باشند حکومت بدی است. حکومت خوب، حکومتی است که صرف نظر از کیفیت اخلاقی رهبران و اتباع آن، باز هم درست عمل کند. این فضیلت شهروندان نیست که کیفیت حکومت را تعیین میکند بلکه این کیفیت حکومت است که غیر مستقیم فضیلت شهروندانش را تولید میکند.»
هفته دلپذیر و خاطره انگیزی را برای شما و عزیزان تان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بی پروا