پراکنده‌گویی‌های پایان‌هفته ۱۳۶

امروز را هرگز فراموش نکنیم ! روزی که سازمان ملل بیشرمانه‌ترین کار ممکن را انجام داد. در حالی که بر اساس گزارش سازمان عفو بین‌الملل  ۷۴٪ کل اعدام‌های جهان در رژیم اسلامی ایران انجام گرفت سازمان ملل برای کسی که به قصاب تهران معروف است و از اعضای هیئت مرگ بوده، مجلس عزاداری برپا کرد!

۱- اگر حرف خوبی برای گفتن نداری بهتراست خاموشی گزینی. در پی هلاکت قصاب تهران در سفر به آذربایجان شرقی  این عضو هیئت مرگ و هیئت همراهش، به ویژه بسیاری از دولت‌های اروپایی، سرپرست سیاست خارجی اروپا، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، دبیرکل سازمان ملل متحد،… به حکومت ایران تسلیت گفتند اما همزمان ملت ایران جشن گرفتند، رقصیدند، شیرینی پخش کردند،… . وقتی دولت‌های اروپایی از سوی عده‌ای از نمایندگان پارلمان‌هایشان و دیگران مورد انتقادات تند قرار گرفتند در پاسخ به پروتکل برای در امان ماندن از انتقادات تندتر و بیشتر متوسل شدند. آیا این پروتکل دیپلماتیک برای دولت کانادا وجود ندارد که با بی تفاوتی و سکوت موضع درست گرفت؟ آیا اروپایی‌ها از درد و رنج ملت ایران که حاصل سیاست‌های جنایتکارانه و غیرانسانی رژیم اسلامی است بی‌خبرند؟ آیا نمیبینند که رژیم اسلامی در اوکراین در کنار روسیه با اروپا در حال جنگ است؟ آیا از اعمال تروریستی رژیم اسلامی و گروه‌های نیابتی اش حتی در قلب اروپا ناآگاهند؟ آیا هنوز نفهمیده‌اند که رژیم اسلامی یک خطر جدی امنیتی برای جهان به ویژه اروپا و امریکا است؟ ویا توسل به پروتکل فقط بهانه‌ای برای توجیه سخن نابهنگام و بیمورد گفتن و حفظ سودهای کلان اقتصادی است؟

۲- انتخاب‌ها عواقب دارند. هر انتخابی بر زندگی ما، دیگران و نسل‌های آینده تاثیر می‌گذارد. رای دادن به هر کسی یک انتخاب است و رای ندادن هم یک انتخاب. اگر فکر می‌کنیم که رای ما در ۴۵ سال گذشته تاثیری بر بهبود شرایط مردم و وضعیت جامعه نداشته، و فقط به رژیم مشروعیت داده و عامل بقای رژیم بوده از شرکت در انتخابات خودداری کنیم تا شریک جرم و جنایات رژیم بیش از این نباشیم.

۳- بار دیگر اما این بار رژیم اسلامی ناخواسته «انتخابات» برگزار می‌کند! آنچه در ۴۵ سال گذشته تحت نام انتخابات در ایران برگزار شده چیزی جز انتصابات نبوده و فقط ادای انتخابات را در می‌آورد که با هیچ معیاری نشانه مردم سالاری در نظم اجتماعی-سیاسی حاکم بر ایران نیست، و البته هیچ کارشناس سیاسی منصف آنرا به نشانه مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود تعبیر نمی‌کند.

۴- دروغ و فساد حکومت گران و سکوت و بی‌تفاوتی شهروندان هر دو محکوم است و از عوامل ویرانگر و خطرناک برای جوامع.

۵- چه ضرورتی است که گروه‌های «مخالف رژیم اسلامی» اصرار دارند منافع، مصالح و امنیت و حتی بقای ایران را فدای خواسته های باندها، و مسائل و اهداف حزبی خود می‌کنند؟

۶- خودکامگی را می‌توان در هر سطح از واحد اجتماعی و در هر نهاد سیاسی و غیر سیاسی دید. خودکامگی در هر واحد و نهادی چه در واحد خانواده و چه در نهاد دولت و حکومت موجب می‌شود تا خانواده و جامعه ای عاری از شرافت را شاهد باشیم. مسئولان واحدها و نهادهای خودکامه هزینه‌های شرافتمندانه زیستن را برای اعضای خود سرسام‌آور می‌کنند تا بی‌شرافتی به هنجار اجتماعی و مرام سیاسی تبدیل شود، و هر روز شرافتمندانه زندگی کردن سخت‌تر و دشوارتر شود.

۷- وقتی دولتی باب مذاکره را با شهروندانش مسدود می‌کند، و حس تعلق مردم به جامعه را می‌بندد مرتکب خیانت می‌شود و علیه منافع، مصالح و امنیت ملی اقدام می‌کند.

۸- جوک و یا طنز موجب نشاط خاطر می‌شود ولی از گفتن و شنیدن جوک‌های سکسی و قومی و ملیتی خودداری کنیم که نقض حقوق بشر گروه‌هایی در هر جامعه می‌تواند باشد. اما جوک یک کاربرد بسیار مهم سیاسی دارد که بسان حربه‌ای از قدرت حاکمان خودکامه تقدس‌زدایی می‌کند. یکی از راه‌های مبارزه با رژیم مذهبی حاکم بر ایران جوک‌گویی علیه مسئولان، نهادها، و کلیت رژیم است.

۹-دولت‌ها برای پنهان کردن ناتوانی خود در تامین نیازهای اولیه شهروندان و مشکلات و مسایل  به نیرنگ‌های مختلفی متوسل می شوند که از آن جمله  می‌توان به تهیه لیست دشمنان خیالی اشاره کرد که در مواقع ضروری از آن استفاده می‌کنند. 

۱۰- یک رهبر تاثیرگذار باید بداند و بتواند با ایجاد انگیزش و شرایط مناسب، رفتار افراد تحت رهبری خود را برای تغییراتی که به پیروزی منجر می‌شود آماده کند.

۱۱- اگر بتوانیم درباره موضوعی که با آن مخالفیم فکر کنیم، اگر با کسی که او دژمنی داریم به گفت‌وگو بنشینیم، اگر با هرکسی در حد درک و شعورش رفتار کنیم، اگر ریشه مشکلاتی که در زندگی با آن روبرو می‌شویم در خود جستجو کنیم و نه در دیگران به بلوغ فکری رسیده‌ایم.

۱۲- یکی از دشوارترین و زیان‌بارترین کارها در زندگی این است که آنطور که دیگران می‌خواهند باشی، و نه آنطور که خود می خواهی. پدر و مادری که می‌خواهند فرزندانشان آنطور که آنان می‌خواهند باشند، حکومتی که می‌خواهد شهروندان به هر خواسته معقول و نامعقول، قانونی و غیرقانونی‌اش تن در دهد، نهاد آموزشی‌ای که می‌خواهد آنچه خود ارایه میدهد دانش اموز/دانشچو بپذیرد و از منابع دیگر برای گسترش دانش استفاده نکند،… فرزندانی، شهروندانی، و نسلی وابسته، فرمانبردار، ناتوان از خلاقیت و ختحلیل، فاقد استقلال فکری و در اکثر موارد سرخورده و ناامید برای جامعه پرورش می‌دهند.

۱۳- هر لحظه از زندگی که فکر می‌کنی بی نیاز از یادگیری هستیم دقیقا زمانی است که سخت و بیش از هر زمان دیگری به آموختن نیاز داریم.

۱۴-زندگی بدون داشتن خط قرمز  ممکنه مشکلاتی ایجاد کند که دیگر نتوان زندگی عادی را ادامه داد.

۱۵- به افرادی که برای وجودشان، وقت شان، چشمشان، زبانشان، افراد دور و برشان، و آینده‌شان ارزشی قائل نیستند اعتمادی نیست.

۱۶- مقایسه بین آنچه به جامعه انسانی داده ایم و آنچه از جامعه انسانی در فاصله زاده‌شان تا مرگ گرفته‌ایم معیاری است برای سنجش موفقیت ما به عنوان یک انسان. اگر داده‌ها بیش از گرفته‌ها است تردید نکنیم که انسان موفقی بوده‌ایم در غیر اینصورت باید بپذیریم که به عنوان یک عضو جامعه مسئولیت خود را بطور کامل انجام نداده‌ایم.

۱۷- در هر شرایط و سطحی که هستیم، در هر شغل و سمتی که هستیم، در هر سنی که هستیم، در هر جامعه‌ای که زندگی می‌کنیم، از هر قوم و نژاد و مذهبی که هستیم، به هر گرایش سیاسی، به هر طبقه اجتماعی، به هر گروه و نهاد فرهنگی که تعلق داشته باشیم، و از هر جنسیتی که باشیم تاثیر آنچه می‌اندیشیم، آنچه می‌گوییم، آنچه می‌نویسیم، آنچه می‌کنیم بر دیگران بطور مستقیم یا غیر مستقیم انکار ناپذیر است. پس طوری بیندیشیم، بگوییم، بنویسیم و رفتار کنیم که به رشد و پیشرفت افراد و توسعه و سازندگی جوامع کمک کند.

۱۸- تعصب نسبت به هر چیزی و کسی، و پافشاری بر اشتباهی که به آن پی برده‌ای و از پذیرش آن خودداری میورزی از عوامل تخریب شخصیت ماست.

۱۹- کسی که نتواند آموخته‌های پیشین خود را که دیگر اعتبار و ارزشی ندارند و مفید نیستند فراموش کند و  چیزهای تازه بیاموزد  به گونه‌ای بیسواد محسوب می‌شود. بازآموزی را در فهرست کارهای روزانه‌مان قرار دهیم، همانطوری که بازسازی و نوسازی می‌کنیم بازآموزی و نوآموزی اگر مهمتر نباشد کمتر از بازسازی و نوسازی یقینا نیست.

۲۰- تا خودفروشی رواج دارد تصور آزادی سرابی بیش نیست. خودفروشان دولتی و خودفروشان مخالف دولتی هر دو  دسته مانع پیروزی مبارزان راه آزادی هستند.

پائولو کوئلیو

«مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند؛ 

آنها سینما می روند، 

تلویزیون تماشا می کنند، 

به رادیو گوش می دهند، 

کتاب می خوانند، 

پست های روی اینترنت را به روز می کنند، 

اما تقریبا هرگز با هم صحبت نمی کنند!

اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع می شدند و برای هم قصه تعریف می کردند … »

هفته دلپذیر و خاطره انگیزی را برای شما و عزیزان تان خواهانم.

ایران هرگز نخواهد مرد!

در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.

دکتر ابراهیم بی پروا

Print Friendly, PDF & Email

مطالب مرتبط