پراکنده‌گویی‌های پایان هفته۱۴۳

۱- آنانی که در این لحظات سرنوشت‌ساز ایران از توانایی  و اعتبار علمی، فکری، مالی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برخوردارند و منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح می‌دهند، و از همکاری  با و پشتیبانی  از مبارزان با هدف نجات ایران خودداری می‌ورزند نه تنها در پیگیری رسالت ملی و میهنی خود کوتاهی می‌کنند بلکه در انجام رسالت انسانی خود هم ناکام و سرافکنده می‌مانند.

۲- اندیشه‌هایی که در خدمت انسان و برای انسان نباشد و بعکس، علیه انسان و ضد نیازهای اساسی انسان باشد را باید تقبیح کرد و از اشاره چنین اندیشه‌هایی خودداری ورزید.

۳- رهبران برجسته قدرت گوش دادن عمیق  و دقیق دارند، انگیزه بخش و انرژی دهنده هستند. بعکس، رهبران بی‌لیاقت نه تنها گوش شنوا ندارند  بلکه انگیزه‌کش هم هستند.

۴- تکیه بر یک منبع و استناد به آن برای اثبات موضع خود حاصل تعصب فکری و خشک‌اندیشی است، و بر فهم و درک شخص تاثیر منفی می‌گذارد.

۵- ممکن است نتوانیم رفتارهای منفی، ویرانگر و زیان‌بار دیگران را کنترل کنیم اما می‌توانیم از آن رفتارها تقلید نکنیم و از تمجید آن خودداری ورزیم.

۶- یک ضرب‌المثل پارسی را همه شنیده‌ایم که می‌گوید “کار امروز را به فردا مینداز”. این ضرب‌المثل از چند جنبه مهم است: ۱- اصلا فردایی شاید هرگز برایم وجود نداشته باشد. ۲- کارهای فردا شاید به قدری زیاد باشند که فرصتی برای کارهای معوقه دیروز نباشد۳- فردا شاید برای انجام آن کار بسیار دیر باشد چون ممکن است که با انجام به موقع و بدون تاخیر آن کار از وقوع یک حادثه تلخ و ناگوار  و یا حتی یک فاجعه بزرگ جلوگیری می‌شد.

۷- اگر اندیشه من ترا از اندیشیدن باز می‌دارد پس شرم بر من باد.

۸- تا معیارهای قضاوت خود را نداشته باشیم نمی‌توانیم انتقاد واقعی بکنیم، و در چنین حالتی از قدرتی در جامعه برخوردار نیستیم.  برای ارزیابی قدرت خود باید بدانیم که حق قضاوت چه چیزهایی را داریم. آزادی فردی چیزی جز دادن حق قضاوت به فرد طبق معیارهای خود نیست. اگر دیگران برایمان معیار قضاوت تعیین کنند دیگر نه آزاد هستیم و نه از قدرت برخوردار بلکه فقط قاضی مامور دیگران هستیم و در واقع عامل تامین قدرت دیگران.

۹- شناخت درست از قدرت رژیم حاکم بر ایران که دشمن ایران و ایرانی است، نشانه قدرت ماست. اگر قدرتی به رژیم نسبت دهیم که از آن برخوردار نیست در واقع ضعف خود را آشکار می‌کنیم. هر چه دشمن را قدرتمندتر ببینیم خود را در موضع ضعیف‌تری قرار می‌دهیم و اگر این روند ادامه را ادامه دهیم به نقطه‌ای می‌رسیم که می‌پنداریم که خود در ضعف محض قرار داریم و دشمن در قدرت مطلق. وقتی چنین پنداری بر ما غالب شد مبارزه را متوقف می‌کنیم چون امید به پیروزی را از دست می‌دهیم و آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت دشمن (رژیم اسلامی) قرار می‌گیریم.

۱۰- هیچ چیز ارزشمند نیست مگر این که هدف باشد. زندگی زمانی ارزش دارد که هدف باشد و به همین شیوه عدالت، آزادی، صلح، پیروزی، حاکمیت قانون، استقلال، حقوق‌بشر،….

۱۱- کسانی که مرا از انتقاد باز می‌دارند دشمنان قسم خورده آزادی هستند.

۱۲- تا خود راهی نسازیم ناچار به پذیرش یکی از راه‌های موجود هستیم که دیگران برایمان ساخته‌اند و چندان هم با حسن نیت نبودند.

۱۳- تا خود را از بندهای اوهام خیالی بیرون نکشیم امید به پیروزی توهمی بیش نیست.

۱۴- در هر موقعیتی بیش از یک دیدگاه وجود دارد. بی‌توجهی به دیدگاه‌های مختلف و تمرکز بر یک دیدگاه ویژه (دیدگاه خود) ما را تک بعدی می‌کند، مانع گسترش اندیشه می‌شود و از درک دقیق و جامع موقعیت و شرایط در می‌مانیم.

۱۵- افرادی که به دیگران توهین می‌کنند، افراد حقیر و کوچکی هستند که راه دیگری برای تعامل با دیگران نمی‌بینند  و هر چه حقیرتر باشند توهین بیشتر می‌کنند. این افراد حقیر در همه جا حضور دارند و مربوط به ملیت، قوم، مذهب، سن، حرفه، …خاصی نیستند. تعجبم وقتی بیشتر می‌شود که این توهین‌ها از سوی کسانی به دیگرانی می‌شود که مثلا هدف مشترکی هم دارند. مبارزان سیاسی از توهین به همدیگر برای جبران حقارت‌های خود استفاده می‌کنند.

۱۶- مادام که نخواهیم بفهمیم و در برابر فهمیدن مقاومت کنیم، و دیگرانی را که می‌فهمند مورد اتهامات متعدد قرار دهیم برده و اسیر باقی خواهیم ماند.

۱۷- افرادی که در فکر روزهای خوب و خوش گذشته هستند و  رویا و برنامه‌ای برای آینده ندارند هرگز رشد نخواهند کرد.

۱۸- سرگرمی و یادگیری دو عامل سرنوشت‌ساز زندگی هستند. ما افراد جامعه معمولا به یکی بیش از دیگری گرایش داریم. اگر به سرگرمی بیش از یادگیری اهمیت دهیم احتمالا به یک زندگی معمولی ادامه خواهیم داد و رویاهای بزرگ در سر نداریم و در فکر دستاوردهای عمده در زندگی نیستیم ولی اگر یادگیری را ترجیح دادیم احتمالا موفق‌تر خواهیم شد، رویاهای‌مان محقق خواهد شد و دستاوردهای شگرف از خود به یادگار خواهیم گذاشت.

۱۹- هر حرکتی، هر ایده‌ای، هر طرحی، هر کاری، هر گفته‌ای، هر نوشته‌ای،… می‌تواند قابل انتقاد باشد. منتقدانی که نقد سازنده می کنند را باید ارج گذاشت و سپاس گفت و از آنان یاد گرفت. منتقدانی نیز چون کج‌اندیشان، تنگ‌نظران، نادان‌ها، حسودان، اطرافیان مغرض،…دلسردمان می‌کنند، حسادت می‌ورزند، دشمنی آغاز می‌کنند، تحقیر می‌کنند، کار و فکر و سخن و نوشته و طرح‌مان را بی ارزش می‌دانند ولی ما از این دسته افراد که هیچ حسن نیتی در کارشان نیست می‌توانیم بیاموزیم بدون اینکه آنان بدانند که با آنچه از روی نادانی، حسادت، تحقیر ، کج‌اندیشی و غرض‌ورزی انجام می‌دهند درس‌هایی برایمان باشد.

۲۰- سوروکین نویسنده و جامعه‌شناس روسی که محمد حسن ناصرالدین صاحب الزمانی کتابی درباره او با عنوان «خداوند دو کعبه» نوشته، زمانی گفته بود «نویسنده روس دو امکان دارد: یا بترسد، یا بنویسد. من می‌نویسم.» به‌نظر می‌رسد برای نویسنده ایرانی هم امروز گزینش دیگری نیست. من نمی‌ترسم. شما چی؟

امیلیانو زاپاتا:

“مبارزه مسلحانه با دولتی که به واقعیات ‌و حقوق شهروندان توجهی ندارد امری مشروع و منطقی است.”

هفته دلپذیر و خاطره‌انگیزی را برای شما و عزیزان‌تان خواهانم.

ایران هرگز نخواهد مرد!

در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.

دکتر ابراهیم بی پروا

مطالب مرتبط