تعصب دینی
هیولائی است
که هزار بار
از بیدینی
خطرناکتر
است. (ولتر)
بخش
۲
فدائیان
اسلام و
خشونت در
جامعه
بهزاد
کشاورزی
با چنین کیفیتی،
جمعیت فدائیان
اسلام در صحنۀ
سیاسی–
اجتماعی و
مذهبی کشور،
پای به عرصۀ
وجود گذاشت.
چنین مجموعه ای
از افراد
ناصالح و
قداره بند و
باج گیر، اگر
داخل در امور
سیاسی و
اجتماعی
کشور گردند،
معلوم است که
چگونه جهت پیشبرد
امیالشان با
مردم و حتی
نهادهای
کشور برخورد
مینمایند.
آنان
هرگاه رفتار
نهاد و یا شخصیتی
را مغایر
اهداف خویش مییافتند،
ابتدا آنان
را با نا
هنجارترین
واژهها
مورد تهدید و
ارعاب قرار میدادند.
اگر توپ و
تشرشان
کارساز نمیشد،
دست به چماق و
دشنه و خنجر و یا
اسلحۀ گرم میبردند.
البته از پشتیبانی
تعدادی از
روحانیان و
رجال و
دولتمردان و
حتی روزنامه
نگاران سود
جو نیز برخوردار
بودند و به همین
دلیل از
مجازات نیز
معاف میگشتند.
سرتاسر
زندگانی
دهسالۀ این
جمعیت در عرصۀ
کشور ایران،
همراه با تهدید
و کشت و کشتار
بود. شرح کلیۀ
اعمال ضد
اجتماعی
آنان، فرصت بیشتری
لازم دارد که
از حوصلۀ بحث
ما خارج است. و
به همین دلیل
به بیان شمّهای
از رفتار
شرارتبار
آنان در
جامعه اشاره
میکنیم تا
خواننده از میزان
مزاحمتی که این
گروه در کشور
برای نهادها
و مردم فراهم
میساخت،
آگاه گردد:
تهدید
و ارعاب
بانوان کشور
مهدی نیا
در این باره
آورده است که:
«هنوز
سر و صدای قتل
کسروی فروکش
نکرده بود
موضوع تازهای
در افواه
منتشر گردید
آن این بود از
زنان خواسته
شد که حجاب
اسلامی
داشته
باشند، در پی
این تهدیدات،
زنانی که میخواستند
از خیابانهای
جنوب تهران
عبور کنند
دچار زحمت
شده و با سنگ و
چوب مورد
حمله قرار میگرفتند.
بر در و دیوار
اعلانات خطی
و چاپی الصاق
شده بود و ورود
زنان بدون
چادر را به
مسجد شاه
(سابق) و بازارهای
تهران منع میکرد.
حتی در داخل
اتوبوسهای
شهری زنان غیرمسلمان
بدون حجاب نیز
مورد حمله
قرار میگرفتند.»[۲۴]
ملاحظه میشود
که این گروه
در هدف باز
گردانیدن
ارتجاعیترین
سنن سیاه
اسلامی تشکیل
شده بود. و آن همان
برنامهای
بود که سی
واندی سال
بعد،
زمامداران
حکومت اسلامی
در کشور ما پیاده
کردند. حمله
به بانوان
باصطلاح «بد
حجاب» در کوچه
و خیابان،
الصاق
اعلانات بر
علیه بی حجابی
بر در و پیکر
شهر، اذیت و
آزار بانوان
بی حجاب در
داخل اتوبوسهای
شهری و... همان
رفتاری بود
که پس از
استقرار
جمهوری
اسلامی به وسیلۀ
مأموران آن
حکومت انجام
میشد.
تهدید
مطبوعات
کشور
پس از قتل
رزم آرا بوسیلۀ
این گروه (صبح
روز
چهارشنبه ۱۶
اسفند ۱۳۲۹)،
دولت مصدق
تعدادی از
عوامل این
جنایت را
بازداشت میکند.
نواب صفوی نیز
پس از مدتی
بدام شهربانی
میافتد(۱۳خرداد
۱۳۳۰).[۲۵] دو
روز بعد از این
تاریخ، گروهی
از اعضای
فدائیان
اسلام (خارج
از زندان)، پس
از اینکه طی
اعلامیه ای،
ضمن دشنام
گوئی به
مصدق، دولت وی
را زیر ناسزا
و تهدید قرار
میدهند،
دستگیری
«برادران» خویش
را براساس
«دستور اجنبی»
و دستگیر
کنندگان را «عمال
بیگانه»
قلمداد میکنند
و به دولت و
حکومت در این
مورد هشدار میدهند[۲۶]،
طی نامهای
از طریق
روزنامۀ
اطلاعات، کلیۀ
مطبوعات
کشور را تهدید
میکنند که:
«جراید
برعلیه هدف
رهبر محبوب
ما حضرت سید
مجتبی نواب
صفوی کلمهای
ننویسند و
خود را مورد
تنفر و غضب
فرزندان
اسلام قرار
ندهند که به
صلاح آنها نیست.»[۲۷]
و البته
تعدادی از
روزنامهنویسها
نیز یا از ترس
و یا به هر دلیل
دیگر، به حمایت
از آنان برمیخیزند
و قلم به تملق
و چاپلوسی میچرخانند.
منبع فوق در این
باره مینویسد:
«روزنامههائی
که یکباره به
جرگۀ
هواداران
فدائیان
اسلام پیوسته
بودند، به
دعوت ایشان
لبیک گفتند.
روزنامۀ
«فرمان» به
ادامۀ توقیف
نواب صفوی
اعتراض کرد و
ابراز امیدواری
نمود که هر چه
زودتر رفع
سوء تفاهم
شده و ایشان
آزاد شوند[۲۸].
چندی بعد
روزنامۀ
«طلوع» در نوشتۀ
خود راجع به
«فدائیان
اسلام»،
مصرّآ از
دولت خواست
که این جمعیت
شریف و صمیمی
و وطنپرست
را بیش از این
زجر نداده و
رفع مزاحمت
از ایشان
بنمایند.»[۲۹]
تهدید
فلسفی (واعظ)
سران این
جمعیت، آنجا
که لازم میدید
ند از توهین و
تهدید نسبت
به هم کسوتان
خویش نیز باز
نمیایستادند.
آنان که در
گذشته بالاترین
مرجع دینی شیعیان
(حاج آقا سید
حسین بروجردی)
را با زنندهترین
واژههائی
مورد توهین
قرارداده
بودند[۳۰]،
سالهای بعد
نیز با آیت
الله کاشانی
«زعیم عالیقدرشان»
معامله به
مثل کردند،
تکلیفشان
با ملایان دیگر
روشن بود.
در همان
زمان،«محمد
تقی فلسفی»
واعظ معروف،
بعد از ظهرهای
رمضان در
مسجد شاه
سخنرانی میکرد
و این سخنرانیها
مستقیمآ از
رادیو تهران
پخش میشد.
فدائیان جهت
رسانیدن پیام
خود به گروه
وسیعی از
مردم کشور،
از وی میخواهند
که در میان
سخنرانیهایش
در مورد دستگیری
نواب صفوی از
دولت انتقاد
کرده و نسبت
به دستگیری
«رهبر» اعتراض
نماید. فلسفی
از انجام این
درخواست غیرقانونی
سرباز میزند
و در نتیجه:
«...
فدائیان
اسلام که
تحمل سرپیچی
افراد از امر
و نهی خود را
نداشتند،
فلسفی را تهدید
کردند که اگر
اسم نواب صفوی
را در سخنرانی
خود نیاورد و
موضوع زندانی
شدن او را
مطرح نکند تا
از رادیو پخش
شود، او را در
مسجد شاه
ترور خواهند
کرد.»[۳۱]
ادامه
دارد
بخش
نخست
———————
[۲۴] -
مهدی نیا،
زندگی سیاسی
عبدالحسین
هژیر، صص۲۰۷- ۲۰۸.
[۲۵] -
دستگیری
نواب صفوی با
عطف به
پروندهای
که در ۲۸ مهر۱۳۲۷
در شهرستان
ساری تشکیل
شده بود،
انجام گرفت و
بر طبق آن
پرونده، او غیاباً
به «گناه ورود
به عنف به دبیرستان
ایراندخت» به
دو سال حبس
تأدیبی و
پرداخت پنج
هزار ریال
غرامت نقدی،
و همچنین به جهت
«ایراد ضرب و
جرح به سرایدار
مدرسه» به شش
ماه حبس و به
دلیل «ایراد
ضرب و جرح به
مأمورین
افسران
دژبانی» به یک
سال حبس تأدیبی
محکوم شده
بود. ن- ک: علی
رهنما، همان
بالا، ص۲۶۹.
[۲۶] -
رهنما، همان
بالا.
[۲۷] -
رهنما، همان
بالا، ص۲۷۱.
به نقل از
اطلاعات، ۱۵خرداد
۱۳۳۰.
[۲۸] -
رهنما، همان
بالا، به نقل
از روزنامۀ
فرمان.
[۲۹] -
رهنما، همان بالا،
به نقل از
روزنامۀ
طلوع.
[۳۰] -
نواب صفوی در
کتاب «راهنمای
حقایق»، در
خطاب به آیتالله
بروجردی،
(بدون نام
بردن از وی)،
او را با سگ
مقایسه کرده
و نوشته بود:
«توای بیوفا
بشر ایکاش
وفاداری را
از سگ آموخته
بودی». ن- ک: علی
رهنما،
همان، ص۵۸.
[۳۱] - رهنما،
همان، ص۲۷۲،
به نقل از
فلسفی، محمد
تقی، خاطرات
و مبارزات
حجت الاسلام
فلسفی،
تهران، مرکز
اسناد
انقلاب
اسلامی، ۱۳۷۶،
ص۱۶۷.
منبع: ایران
امروز
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|