از آزادگان اسیر در بند بیاموزیم راه نجات کشور
مقاله تحلیلی سیاسی نهضت مقاومت ملی ایران
جامعهی ایران امروز زیر سنگینیِ استبداد، فقر و اعدام نفس میکشد و معنای آزادی را نه در میدان سیاست بلکه در اعماق تاریک زندانها باید جست. جایی که زندانیان غیرسیاسی و انسانهایی از میان مردم، نه فعالان حزبی ، در اعتراض به بیعدالتی و شرایط غیرانسانی حاکم بر زندانها، دست به اعتصاب غذا زدند. آنان که شاید هیچگاه ادعای کنشگری سیاسی نداشتند، در لحظهی انتخاب میان مرگ خاموش و مقاومت اخلاقی، مسیر دوم را برگزیدند.
به حمایت از این حرکت، زندانیان سیاسی در یک کمپین تاریخی از پیش راه انداخته شده ” سه شنبه های اعتراضی – نه به اعدام” برخاستند. آنان با وجود تفاوت های فکری و گرایش های گوناگون، در کنار هم ایستادند تا نشان دهند که دفاع از کرامت انسانی مرز نمی شناسد.
اتحاد میان زندانیان سیاسی و غیرسیاسی برای نجات “انسانیت”، که حکومت سالها برای جداییشان تلاش کرده بود، نمادی از همبستگی تازهای است که از دل رنج زاده شده است. در این فریاد مشترک، مرگ دیگر تنها مجازات نیست، بلکه به میدان مقاومت بدل شده است. آمارهای نهادهای مستقل حقوق بشری گواه آن است که تنها در سال ۲۰۲۵ ، بیش از ۱۳۰۰ نفر در ایران تاکنون اعدام شده اند، عددی که نه صرفاً یک شاخص قضایی ، بلکه نشانه ی فروپاشی وجدان حاکمیت است. با این حال، در همان زمانی که ماشین مرگ در بیرون از زندان فعالتر از همیشه میچرخد،درون زندان ها وجدان بیدار جامعه زاده میشود، انسانها یی که در انتظار چوبه دار ، صدای انسانیت را بلند میکنند و فریاد میزنند: نه به اعدام.
در بیرون اما، صحنه سیاست همچنان اسیر تکرار و بیعملی است. گروههای اپوزیسیون و جریانهای مدعی آزادی، همچنان در گرداب نشستها و کنگرههای بیثمر غوطهورند. نشستهایی که نه راه به رهایی میبرند و نه حتی بر درد ملت مرهمی مینهند. نمونهی آشکار آن، گردهمایی اخیر در اسلو در ۱۸ اکتبر بود، جایی که شماری از افراد مستقل و وابسته به جریانهای سیاسی با نام «نشست حقوق بشر» گرد آمدند. این نشست، بیآنکه از مشروعیت مردمی برخوردار باشد، بیش از آنکه تلاشی برای گرهگشایی از رنج ملت باشد، به صحنهی نمایش واژهها و خودنماییهای فردی بدل شد. معلوم نیست اختلاف این افراد بر سر کدام بند از منشور حقوق بشر است که آن را مستمسک گفتوگو میان خود ساختهاند.
بدتر آنکه برخی از حاضران در چنین نشستهایی، متعلق به سازمانهای سیاسیاند، ولی با نام شخصی حاضر میشوند. این شیوه، مسئولیتگریزی را جایگزین پاسخگویی میکند و مرز میان تعهد تشکیلاتی و نظریهپردازی بیپایه را از میان میبرد. اگر تحزب پایهی دموکراسی است،که میباشد، پس چگونه میتوان بینام و بیسازمان سخن گفت و انتظار داشت مردم به این گفتوگوها اعتماد کنند؟ نتیجه آن است که هر نشست به جای همگرایی، به صحنهی اختلاف بدل میشود و هر بیانیه تازه، شکافی دیگر میگشاید، بویژه که موضوع تمامیت ارضی کشور در میان باشد.
از سوی دیگر، برخی چهرهها پس از نشست اسلو حتی اقدام مشترک بر سر حداقل اصول ملی را نیز رد کردند، زیرا دربارهی شکل حکومت آینده تفاهمی وجود ندارد و از راه “همه با هم” مانند سال ۵۷ ره به جایی نخواهند برد. این استدلال مضحک، خود یادآور تکرار اشتباه تاریخی سال ۱۳۵۷ است. فاجعهی آن سال نه به دلیل شعار «همه با هم» که از فقدان بلوغ سیاسی اجتماع و فریب خوردن ملت، اشتباه محاسباتیِ اپوزیسیون در اولویتبندی در منافع ملی، و مداخلهی قدرتهای خارجی، زاده شد. حکومت وقت نیز با خودکامگی و بیتدبیری بستر رویش فتنه ۵۷ را فراهم ساخت و تنها فرصت نجات کشور در دوران زندهیاد دکتر شاپور بختیار از دست رفت.
اکنون نیز همان ذهنیت تکرار میشود؛ نیروهایی که هنوز بر سر «چگونگی عبور» و مکانیسم آن به اجماع نرسیدهاند، پیشاپیش بر سر «شکل نظام آینده» با یکدیگر میجنگند. در حالی که درون زندان، انسانهای بینام و در بند، بر سر کرامت و حق حیات متحد شدهاند، بیرون از زندان مدعیان آزادی درگیر مجادلههای لفظی و توهم بدست آوردن قدرت سیاسی بدون ارائه راه کار عبور از حکومت امروز هستند.
اما در دل این تاریکی، شعلهای روشن است. زندانیان سیاسی و غیرسیاسی با ایستادگی خود، به جامعهی سیاسی درس میدهند که اقدام مشترک بر پایهی اصول حداقلی ،نه بر اساس ایدئولوژی یا قدرتطلبی، ممکن است. آنان در عمل نشان دادهاند که همبستگی واقعی نه در شعار و منشور، بلکه در ایستادن کنار یکدیگر در سختترین لحظهها معنا پیدا میکند.
در این میان، نهضت مقاومت ملی با تجربهی بیش از چهار دهه پایداری در برابر سرکوب، نمونهای از سازمانیافتگی و استمرار عمل ملی است. این نهضت، از سالها پیش بستر لازم برای اجماع امروز نیروهای ضدجنگ و آزادیخواه را فراهم کرده و بر اصولی روشن استوار است: دفاع از تمامیت ارضی ایران، عبور از استبداد دینی و گذار به حاکمیت ملی. چنین بنیانی امروز بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد، زیرا در غیاب یک جبههی منسجم، میدان سیاست در اختیار نیروهای سرسپرده و قدرتهای خارجی قرار میگیرد.
زندانیان در بند، آزادگان واقعی این سرزمیناند. آنان که در سیاهی زندان معنای روشن آزادی را یافتهاند، اکنون آموزگاران اخلاق و سیاستاند. از آنان باید آموخت که رهایی از استبداد، نه با نشست و بیانیه، که با ایمان به انسان و همبستگی واقعی ممکن است. راه نجات کشور از درون سلولهای سرد آغاز شده است؛ از جایی که انسانهای محکوم به مرگ، زندگی را فریاد میزنند و آینده را در دل تاریکی روشن میکنند.
ایران هرگز نخواند مرد
نهضت مقاومت ملی ایران
تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۴ برابر با ۲۶ اکتبر ۲۰۲۵



















