با درود بر انسانهای روشناندیش که آفرینندهاند و سازنده
هر انسان فرزانهای راهی برای رسیدن به آنچه در ذهن میپرورد بر میگزیند ما که نمیتوانیم برایشان تکلیفی تعیین کنیم. انسانها در گروههایی جای میگیرند که آن گروه باورهای ویژه خودش را دارد، از مادیترین گرفته تا مینویترین .
هرکسی بنا به خواسته خویش از دنیا در یکی از گروهها جای میگیرد تا به مقصد رسد. حقیقت از دیدگاههای گوناگون معانی متفاوت به خود میگیرد آنچه من حقیقت میپندارم برای دوستم ممکن است به رنگی دیگر باشد. یکی برای رسیدن به حقیقت علم را بر میگزیند و میگوید :
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
شاعری دیگر که غوته ور در اشراق خویش است عقل را انکار و پای استدلالهای را چوبین می داند
آن دیگری که فیلسوف است و اهل پرسش و پاسخ باورهای دینی و مناسک آن را به سُخره می گیرد .
از همه جالبتر دو گروهند که در برابر هم ایستاده و بر حقانیت نگاه خویش پای میفشارند. آنان که دانش و پیشرفتهای آن را چراغ فرا راه بشر دانسته و دستاوردش که فنآوری نوین است را به رُخ میکشاند و میگویند به بینید چگونه آسمان و زمین را در چنبره خود آوردهایم و همچنان در تازش شتابندهاند وهر روز ابزار تازهای میسازند و شگفتی میآفرینند مانند همین تلفن همراهی که در دست من و شماست و به تازگی هم ساختن هوش مصنوعی .
صوفیان و اشراقیان هم در کار خویش چنان غرقاند که جهان پیرامون و خویشتن خویش را ذرهای میبینند در برابر عظمت خداوند و دوست دارند این ذره تا بلندایی بر شود که در مدار چرخه خورشید قرار گیرد .
کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر به ورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
انسان آفریده ایست شگفتآور؛ گاه چنان خود را به فراز میکشاند که فرا تر از اندیشه است و گاه نیز در فرودی دوان که که از هر دَدی دَد منشتر میگردد.
اندیشه انسانهای فرزانه پیوسته در چرخش و گردش به سوی بالاست و ذهنشان سرشار از عشق دانستن و بینش یافتن ؛ هم اینان هستند که به بخشی از جهان نور میتابند ولی بخشی دیگر در دست تاریک اندیشان است که جز هیولای ترسناک از هستی نمیآفرینند. از نور میهراسند و خفاش وار از خورشید میگریزند و دوست دارند جهان را به کام خویش کشند و زندگی را زهرآگین کنند.
ستمگری از تاریکی برمیخیزد ، از سیاه چالههایی که دوست دارند نور را در شکم خویش نابود سازند . جهان امروز ما در دستان همین تاریک اندیشان خود بزرگ بین است که از بُن سیاهچالهها به بیرون مینگرند جنگ را میگسترانند و با دستاویزهای واهی بشریت را به نابودی میکشانند؛ دوزخیان که از نور میگریزند تا مبادا بر پستوهای دهنشان بتابد و تو در توهای آن را برهنه کرده به تماشا بگذارد و رسوایشان سازد.
گیتی پورفاضل
۱۴۰۳/۴/۹