آگاهی برای دموکراسی یا گذار برای آگاهی؟
می توان چنین آغاز کرد که بعضی تفکرات در جامعه کنونی ایران، بنا بر این اصل پیش میروند که : ما ملت ایران از بدو تشکیل دولت ملت نوین در صد سال اخیر دموکراسی را لمس نکرده ایم، و تحت رژیمهای دیکتاتوری و توتالیتر گذران عمر داشتهایم، اما میبایست دلخوش به این باشیم که در رژیم توتالیتر کنونی، با باز شدن فضا توسط جناح اصلاحطلب یا معتدل حکومت توتالیتر اسلامی سعی در آگاه کردن توده ملت بکنیم، تا جامعه در یابد که باید به سوی دموکراسی روانه گردد، پس باید برای به قدرت رسیدن جناح اصلاحطلب تلاش شود؛ تا فضایی ایجاد شود و توده خاکستری جامعه آگاه گردند؛ و به این مهم برسند که حکومت فعلی به هیچ وجه نمیتواند حتی شمهای از دموکراسی را به نمایش بگذارد، پس باید کنار زده شود تا آلترناتیو دموکرات جایگزین آن شود.
اگر جناح تندور سوپر انقلابی در رژیم توتالیتر نعلین، بهطور مثال: در نمایش انتخابات به پیروزی برسند فضا بسته شده و امکان این آگاهیبخشی از بین میرود.
اما اشکال این تفکر در جایی آشکار میگردد که مفروضات این استدلال به شرح ذیل ناصواب است:
اول اینکه، جامعه ایرانی در عصر کنونی میداند، که میبایست در سرنوشت خود شریک و بر آن حاکم باشد، اما امکان چنین عمل سیاسی توسط مزدوران حکومت از آن سلب شده است.
دوم اینکه، خیمه شببازی انتخابات در دیکتاتوری نعلین بیشتر شبیه یک صحنه نمایش با تمام ابزار و لوازم آن از جمله گریم، دیالوگ، اغراق و بازیگر و صحنه است، که حتی در همین مهلکهی مضحک ،صندوقهای رای مورد دستبرد قرار گرفتند، هیچ اعتباری به آمار ارائه شده نیست و با معترضین به نتایج به ضرب گلوله و باتوم و تجاوز برخورد میگردد.
سوم اینکه، حتی در فرض محالی که جامعه از دموکراسی و لائیسته هیچ نداند و تنها موضوع اعتراضش به حکومت اسلامی معیشت باشد، آگاهیبخشی به جامعه در حکومت پلیسی امنیتی که مردم را درگیر معیشت خود کرده ناممکن است و اگر نخواهیم از واژه غیرممکن استفاده کنیم نیازمند صرف هزینههای هنگفت و زمانی به درازی صدها سال خواهد بود.
چهارم اینکه، از قضا؛ ورود جناحی که در سیاست حکومت اسلامی به اصلاحطلب یا معتدل معروف است به مقام کارگزاری رهبر جمهوری اسلامی، افیون آگاهی مردم خواهد بود این مخدرهای رژیم در ذهن مردم توهم آزادی و دموکراسی ایجاد میکنند و این توهمات باعث فراموشی و از بین رفتن آگاهی ملتی خواهد شد که سالهای متمادی برای رسیدن به آزادی، دموکراسی، لائیسته و دیگر ابزارهای خوشبختی کشور، تجربه آموختهاند، هزینههای سنگین جانی و مالی متحمل شدهاند، مورد تحقیر و سرقت از جانب حکومت قرار گرفتهاند و حال به آگاهی رسیدهاند.
باید افزود برای اینکه جامعه یا ملتی اصولی مانند دموکراسی یا لائیسیته یا آزادی را بفهمند و بخواهند، نیاز به این نیست که این موضوعات را از تمامی ابعاد و به صورت عمیق بشناسند و در این موضوعات جستو جوی اساسی داشته باشند، همین که افراد جامعه بدانند که به عنوان عضوی از ملت ایران حق دارند که نوع حکومت و یا احزاب و افراد مسئول در آن حکومت را خود انتخاب کنند و اگر اشتباهی در انتخاب ایجاد شد امکان تصحیح آن وجود دارد، همین که بدانند حکومتی که باید وضع مملکت را سرو سامان ببخشد و عدالت اجتماعی را برقرار نماید میبایست از توجه به هر دینی خودداری کند و دیگر دوران حاکمیتهای دینی به هر روی گذشته است، برای آگاهی حداقلی یک جامعه کافی به نظر می رسد .
آما آگاهی حداکثری ملت در پرتوی آموزش و پرورشی است که تحت یک حکومت ملی دموکرات ایجاد میگردد تا از بدو تولد افراد جامعه را مورد آموزش قرار دهد و جامعهای آگاه در حکومتی که حافظ منافع ملت است، شکل بگیرد.
برای رسیدن به این آگاهی حداکثری که در امتداد آگاهی حداقلی مردم به وجود میآید، نیاز به این است که ملت ایران ابتدا مانع بزرگی که در برابر رسیدن به این ابزار و اهداف وجود دارد یعنی حکومت توتالیتر اسلامی را کنار زده و بسوی خوشبختی روانه گردد حتی اگر شناخت نسبت به این اهداف و ابزار از سوی ملت حداقلی باشد.
دوران گذار از حکومت توتالیتر اسلامی همین حالا هم شروع شده است؛ اما باید دانست که هر گذار یا انقلابی از حکومتی به حکومت دیگر پروسهای منطقی و مدت زمان خاص خود را میطلبد، اما باید این نوید را داد که گذار از جمهوری اسلامی در سالهای اخیر آغاز شده و ملت ایران تا از میان برداشتن این مانع سست بنیاد، جنبش خود را ادامه خواهند داد.
در پایان باید افزود به قول دکتر شاپور بختیار: افسانه فلان آخوند معتدل و آن دیگری سفاک، به منظور فریب من و شماست و امروز از موضع ضعف و در شرایط کنونی، رفسنجانی خود را مرد معتدل و آماده تبادل نظر معرفی میکند، فردا پیرو خط امام میشود، یعنی خط شقاوت، خط جنگ و ستیز و امام امت شهید پرور میشود.
زنده ياد دکتر شاپوربختيار هامبورگ، مرداد٦٨
بابک بختیار
ایران هرگز نخواهد مرد