پراکندهگوییهای پایانهفته ۱۳۴
۱- نتایج تصمیمات و عملیاتمان معیاری برای سنجش مثبت یا منفی بودن این تصمیمات و عملیات است و اگر نتایج منفی باشد و کماکان بر درست بودن تصمیمات و عملیاتمان پافشاری کنیم نشانه بیخردی است.
۲- هر اندیشه،گفته و نوشتهای را با دقت گوش کنیم یا بخوانیم، بسنجیم، مقایسه کنیم؛ و صاحب، گوینده و نویسندهاش را به چالش گیریم، نقد کنیم، و در صورتی که آن اندیشه، گفته و نوشته را مفید و سازنده یافتیم، بکار بریم.
۳- برداشتهایمان زندگیمان را رقم میزند پس تلاش کنیم بهترین برداشت را داشته باشیم تا موفقترینها در زندگی باشیم.
۴- همیشه ابزارها، مهارتها، تواناییها و رویکردهایی که داریم ممکنه ما را در حل مشکل و یا رسیدن به هدف بکار نیاید پس راه چاره در خلاق بودن است، در ابتکار است، در آفرینش است،…
۵- در تلاش برای رسیدن به هدف اگر بطور جامع همه امکانات خود را بکار گیریم و بر هدف تمرکز کنیم و راه درست در پیش گیریم و تسلیم حوادث نشویم پیروزی قطعی بهنظر میرسد ولی اگر فقط بخشی از امکانات موجود خود بهره گیریم تضمینی برای پیروزی نخواهد بود.
۶- هرکسی آزادی را براساس هدف خود تفسیر میکند ولی به باور من آزادی در نقد هرچیزی به دور از ترس و مجازات و محرومیت تعریف میشود حتی نقد خدا، «کتب آسمانی»، «مقدسات»، بدیهیات، هر آنچه حقیقت خوانده شده، ایدیولوژی، هر نوع نظام سیاسی، هر آیین و دین و مذهبی، هر مقام و مرجع و قدرتی،…
۷- استناد به هر چیزی بدون در نظر گرفتن خرد و تجربه انسان به عنوان برترین معیار برای استناد، سلب اختیار از انسان و به طبع آن تضمین بردگی انسان است.
۸- نتیجه محتوم جنبشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بدون پشتوانه جنبش فکری شکست است.
۹- اگر علم و اندیشه ایستا و ماندگار شوند و تحول نیابند به عقیده تبدیل میشوند و احتمالا از عقیده دینی خطرناکتر و ویرانگرتر! برتری اندیشه و علم بر دین تحولپذیری و پویایی آنهاست.
۱۰- رهبرانی که بیتوجه به نتایج و پیامدهای تصمیمات و سیاستهای خود عمل کنند فاصله و شکاف خود را با شهروندان توسعه می دهند و راه سقوط خود را هموار میکنند.
۱۱- جامعهای که نتواند مسئولیت انتخابهای بد و نادرست خود را بپذیرد، جامعهای که امکان تغییر رهبران و مدیران ناکارآمد را نداشته باشد، جامعهای که بین رهبری خوب و رهبری بد تفاوتی قائل نشود جامعهای است درمانده و رو به سقوط!
۱۲- یک فرد یا هدف شخصیاش را باهدف ملی و جمعیاش عینیت میبخشد و یا بعکس، اهداف جمعی و ملی را با اغراض فردیاش عینیت میبخشد. در حالت اول فرد خواستههای فردی/ شخصیاش را فدای مصالح و منافع ملی میکند بعکس، در حالت دوم این مصالح ملی و جمعی است که قربانی منافع شخصی میشود. حال اگر دولتمردی حالت دوم را برگزیند نتیجه آن میشود که در ایران امروز شاهد هستیم.
۱۳- تا زمانی که تاریخ ملت خود را نخواندهایم و با آن بیگانهایم و یا تا زمانی که از تاریخ ملت خود شرم داریم و از آن متنفریم، تا با تاریخ ملت خود پیوند ژرف برقرار نکنیم و تا زمانی که با تاریخ گذشته ملت عادلانه برخورد نکنیم و یا تا زمانی که با گذشته تاریخی و گذشتگان منصفانه برخورد نکنیم، و در دام ایدههای بیگانگان گرفتاریم و از آنها هم فهم نادرستی داریم ادعای ملیگرایی ادعایی پوچ و دروغین است.
۱۴- در این زمانه وانفسا و پر تلاطم و روزگار غریب اگر بر پای خود بایستیم، در برابر کسی سر فرونیاوریم، تسلیم نشویم، دستبوس و پابوس نباشیم، مستقل باشیم، شرف نفروشیم، بندگی و بردگی نکنیم از هنری والا و راستین برخورداریم.
۱۵- رقابت و حسادت همزاد همدیگرند که ضعف یکی عامل تقویت دیگری است. انسانی که توان رقابت دارد و معمولا در رقابتها بر رقیب غلبه مییابد و پیروز میشود، و بطور مستمر موفق میشود با حسادت بیگانه است ولی اگر بصورت مداوم شکست بخورد و یا به کلی ناتوان از رقابت با دیگری باشد، و از محرومیت طولانی رنج برده در دام حسادت گرفتار میشود و با زهر حسادت به انسانی مسموم تغییر مییابد که با ترشح زهر حسادت قصد آلوده کردن جامعه را دارد.
۱۶- اگر باور دارید گذشته مسیر مورد نظر شما را ایجاد میکند، ادامه دهید. اگر نه، شروع به خلق یک حال جدید کنید که آینده شما را تغییر میدهد.
۱۷- رهبرانی که پافشاری بر استراتژیهای شکست خورده میکنند و انتظار دارند آنها بشکلی جادویی راه حلی برای پایان بخشیدن به بحرانها باشند مسیر شکست را برگزیدهاند. چنین رهبرانی هر چه بیشتر در سمت خود باقی بمانند خسارتهای بیشتری به جامعه وارد میکنند. با رهبرانی که مسیر را تغییر دادهاند و یا توانایی تغییر مسیر را دارند همکاری کنیم.
۱۸- هیچ واژهای در رهبری مهمتر از ‘جلو’ نیست. رهبری موفق است که قدرت به جلو بردن جامعه و شهروندان را داشته باشد. قدرتی که نتواند به جلو ببرد، کاملا بیفایده و احتمالا زیانبار و ویرانگر است. رهبری که از حرکت به جلو باز میایستد باید از رهبری کنار رود وگرنه باید به زیر کشیده شود. هر شهروندی هم که مانعی است در مسیر حرکت به جلو، شهروندی منفی، دردسرساز، شرور، مغرض و گمراه است.
۱۹- به تغییرات باید به عنوان فرصتهایی برای یادگیری و بهتر شدن نگریست. در روند تغییرات به ناکامیهای گذشته فکر نکنید بلکه به آینده بیندیشید، به آیندهای بهتر از گذشته و حال.
۲۰- برای پیروزی بر قدرت حاکم باید قدرت خود را بیش از قدرت حاکم کنیم. وقتی ۷ در صد از جمعیت ۱۰ میلیون واجد شرایط رای دادن در انتخابات تهران شرکت میکنند، و هنوز حکومت به کارش ادامه میدهد و در قدرت باقی میماند باید به خود آییم و به افزایش قدرت خود از طریق اختلافات داخلی و بینالمللی بپردازیم تا بتوانیم بر نظام حاکم غلبه یابیم.
نیکولو ماکیاولی
«اولین راه برای پیبردن به ذکاوت یک فرمانروا این است که به مردانی نگاه کنیم که اطراف او هستند!»
پایان هفتهای دلپذیر و خاطرهانگیزی را برای شما و عزیزانتان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بی پروا