پراکنده‌گویی‌های پایان‌هفته ۱۳۱

۱- ما نه تنها حق گزینش داریم بلکه حق آفرینش هم داریم؛ حال که حق گزینش از ما ربوده شده به آفرینش بپردازیم.

۲- آفرینش و خودزایی از پایه‌های بنیادین نیرومندی است. تقلید نیست، بندگی نیست، دنباله‌روی نیست، بردگی نیست، ضعف و سستی نیست…. اگر به خواهیم در زندگی زیر سم دیگران له نشویم، اگر به خواهیم حقوقمان پایمال نشود، اگر به خواهیم قربانی تبعیض، تهدید، تحقیر، توهین، و تزویر نشویم گریزی جز خودزآیی و آفرینندگی نیست.

۳- به کژ راهه نرویم، خود را به راه‌های موجود و پیشنهاد شده محدود نکنیم و به گزینش یکی از آن راه‌ها دلخوش نکنیم بلکه راهی متفاوت بیافرینیم. راه‌های موجود برای ما نیست زیرا آن راه‌ها پیش از ما بودند. ما بهتر از دیگران سود و زیان خود را تشخیص می دهیم پس با نپذیرفتن راه‌های پیش راه خود را بگشاییم و مسیر خود را بسازیم.

۴- برای پیروزی در نبرد زندگی، در مبارزه علیه هرچه با انسانیت منافات دارد، و تامین کننده خوشبختی انسان نیست حربه اندیشه راه آفرین را بکار بریم.

۵- آنچه می‌آفرینیم اگر دگرگونی مثبت  انسان و جامعه را هدف قرار ندهیم، اگر ضرورت مبارزه و پیکار در زندگی را نادیده بگیریم، اگر به ترویج تعصب، خرافات، و خشک مغزی دامن بزند، به خودکامگی و بیدادگری بقا بخشد، انگیزه جنگ افروزی و ویرانگری و کشتار شود همان به که نیافرینیم!

۶- هر چه و هرکس که مانع حاکمیت انسان بر سرنوشت خود شود باید نابود شود، و این رسالت انسانی ما انسان‌ها است که با همکاری با همدیگر آن موانع را برای همیشه ریشه کن کنیم هرچند که راهی سخت و طولانی در پیش رو باشد ولی باید گام نخست را برداشت.

۷-ما به عنوان یک انسان اندیشه‌ورز، چالش‌گر، جستجوگر، و پرسشگر همیشه از حق آزمایش هر نوع حقیقتی که به ما تلقین شده برخورداریم.

۸- کسی که در فلسفه دینی، فکری و سیاسی‌اش من انسان را ناچیز می‌شمارد، برایم حقی قائل نیست و یا بسیار محدود و اندک در نظر می‌گیرد، و کشتن من انسان را آموزه فلسفی خود می‌داند عدالت می‌گوید که من نیز حق کمتر و محدودتری برای او در نظر بگیریم.

۹- تا به مرحله‌ای نرسیم که احساس آزادیمان بر احساس دینیمان چیره شود هرگز به آزادی نخواهیم رسید.

۱۰- متفکری که در بحث اخلاق به احادیث و کتابهای «اسمانی» برای اثبات نظریات خود استناد و پافشاری کند، و از پذیرش این واقعیت که نظام اخلاقی حاصل مستقیم اندیشه، تجربه و خرد انسان است سرباز زند من چنین فردی را نه تنها متفکر نمی‌دانم بلکه او را فردی ضد خرد و اندیشه انسانی می‌بینم و البته فاقد اخلاق نیکو.

۱۱- هر انسانی سرچشمه نوعی قدرت است. دانش، مال و منال، زیبایی، ارتباطات، توان مغزی، نیروی بدنی، تجربه، شیوه بیان، … هریک از این عوامل خود به انسان قدرت می‌دهد، و به‌ندرت می‌توان کسی را یافت که دستکم از برخی از این عوامل برخوردار نباشد. اما قدرت داشتن به خودی خود کافی نیست بلکه شیوه کاربرد قدرت است که به قدرت و دارنده ان ارزش می‌بخشد. با قدرت همزمان می‌توان نابود کرد. قدرتی که در سازندگی بکار نرود برای بقای بشریت خطرناک است. 

۱۲- وجود موانع، باید و نباید، ممنوعات، بگیر و ببند، سرکوب، تبعیض، خودکامی، بازداشتگاه‌ها،… در یک جامعه برای درک و ارزش آزادی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. این ویژگی‌های جامعه است که انگیزه‌ای می‌شود برای مبارزات آزادیخواهانه.

۱۳- پیش از انتقاد از دشمنان خود از خود انتقاد کنیم.  خود انتقادی ما را متوجه نارسایی‌هایمان می‌کند و زمینه را در رفع آن نارسایی‌ها هموار می‌سازد و پیشرفت ما را ممکن. برعکس، زمانی که از دشمنان‌مان انتقاد می‌کنیم آنان را متوجه نارسایی‌ها و کاستی‌هایشان می کنیم و درسی است که آنان در پی اصلاح خود برآیند ولی در چنان حالت در واقع ماییم که خودآگاهانه دشمنان را تقویت و خود را تضعیف می‌کنیم.

۱۴- تا در تنوع اندیشه‌ها در یک جامعه نکوشیم چنان جامعه‌ای ناچار است همگون بیندیشد و همگونی اندیشی یعنی حکومت یک اندیشه که نهایتا به مسیر خودکامگی پیش خواهد رفت. جامعه‌ای از بلای خودکامگی آزاد است که حاکمیت آن بر پایه اندیشه‌های متنوع و متکثر باشد.

۱۵-  اگر بگوییم همیشه بازنده‌ترین افراد  کسانی هستند که می‌ترسند سخنی به گزاف نگفته‌ایم. انسان ترسو مبارزه نمی‌کند، تجارت نمی کند، معامله نمی‌کند، با درخواست‌های معقول و نامعقول دیگران مخالفت نمی‌کند، با دیگران رابطه برقرار نمی‌کند، سفر نمی‌کند، در گردهمایی‌ها و مهمانی‌ها شرکت نمی‌کند،… بطور خلاصه چون می‌ترسد هیچ کاری را با میل و اراده خود اغاز نمی‌کند مگر اینکه از سوی دیگری وادار به کاری شود و یا برای تامین ملزومات اولیه یک زندگی محقرانه کار محدود کند، منطقی بنظر می‌رسد که چنین فردی هرگز مزه پیروزی را نچشد.

۱۶- کسانی‌که از آزادی می‌ترسند ضعف خود را به نمایش می‌گذارند. طرفداران آزادی با استفاده از همین دو ویژگی ترس و ضعف مخالفان آزادی می‌توانند در مبارزه علیه آنان به هدف آزادی برسند.

۱۷- برای متوقف کردن پرخاشگری و تندروی‌های سیاسی-اجتماعی توسل به امنیت نظامی و پلیسی راه حل نیست بلکه باید بر امنیت اجتماعی تاکید ورزید زیرا امنیت اجتماعی می‌تواند ترسی که ریشه پرخاشگری و تندروی سیاسی-اجتماعی است را کاهش دهد و یا ریشه کن کند در حالی که سرکوب و شکنجه و بازداشت و کشتار و اعدام راه چاره برای مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه نیست.

۱۸- بسیاری از افراد فکر می‌کنند کوتاهی از مجازات متخلفین و مجرمین آسیب‌های جدی به جامعه می‌زند در حالی که واقعیت این است که آسیبی که جامعه از تحسین نکردن کسانی که کارهای نیک  می‌کنند بیشتر آسیب می‌بیند. تحسین نکردن کارهای نیک یعنی مجازات کارهای نیک که پیامد آن آسیب‌های شدید به کلیت جامعه است.

۱۹- فردی که با تاکتیک فروتنی بنا به مصلحتی خود را کوچکتر از آن چیزی که هست بنمایاند فردی ریاکار، دروغگو و خطرناک است، و توهین به انسانیت می‌کند.

۲۰- هر حکومتی برای بقا به مفاهیم و تصاویر ذهنی با دوام نیاز دارد. مخالفان حکومت برای مقابله با حکومت باید بتوانند آن مفاهیم و تصاویر ذهنی را  در دیده توده مردم متزلزل کنند. ایجاد شک و تردید در این مفاهیم و تصاویر ذهنی که شالوده حکومت است موجب سرنگونی‌اش می‌شود.

خنده و فراموشی

میلان کوندرا

«نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت، پاک کردن حافظه‌ی آن است.

باید کتاب‌هایش را، فرهنگش را، تاریخش را از بین بردبعد باید کسی را داشت که کتاب‌های تازه‌ای بنویسد، فرهنگ تازه‌ای جعل کند و بسازد، تاریخ تازه‌ای اختراع کندکوتاه زمانی بعد، ملت آن‌چه را که هست و آن‌چه را که بوده، فراموش می‌کند

هفته دلپذیر و خاطره‌انگیزی را برای شما و عزیزان‌تان خواهانم.

ایران هرگز نخواهد مرد!

در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.

دکتر ابراهیم بی پروا

مطالب مرتبط