پراکندهگوییهای پایانهفته ۱۳۰
۱- متفاوت باشیم حتی اگر تنها عضو یک گروه یا جامعه باشیم که متفاوتیم، هر چند هزینه سنگینی ممکن است داشته باشد. متفاوت بودن بهتر از مقلد بودن، دنبالهرو بودن، مطیع بودن و وابسته بودن است. تفاوت بین انسانها یک امر طبیعی است و نشانه رشد فکری. کسانی که از متفاوت بودن هراس دارند اهمیت آنرا درک نکردهاند، بلوغ فکری را تجربه نکردهاند، ضعیف هستند، نگرانند تنها شوند، و ترس سراپای وجودشان را محاصره کرده است.
۲- حتی در تاریکترین زمانها، در تیرهترین دوران، در دلهره آورترین اعصار، و بحرانیترین شرایط با باور بر توان خود، نیروی اراده باورنکردنی خود، سنجش محدودیتها، امکانات و چالشها و کارگیری مغزمان، و رویکرد خردگرایانه درهای روشنایی را باز کنیم و تغییرات مثبت در خود وجامعه ایجاد کنیم.
۳- مبارزه علیه کسی/ کسانی بدون خواست و کسب رضایت ما که بر ما حکومت میکند/میکنند نه تنها حق بلکه بخشی از رسالت شهروندی ما نیز است و تسلیم شدن در برابر چنین فرد / افرادی به مثابه بردگی، از خود بیگانگی و خودکشی است.
۴- یکی از تفاوتهای عمده بین زمان بحرانی و طوفانی با زمان آرامش و عادی این است که در حالت اول دیگر اندیشهها، سیاستها، رویکردها، ابزارها، هنجارها، قوانین و مقررات، و طرحهای حالت دوم ناکافی و در بهترین حالت ناکارآمد و در بدترین حالت ویرانگر و خطرناک است. برای زمان بحرانی، طوفانی و غیرعادی همه چیز باید متفاوت از زمان عادی باشد. اندیشه نوین، طرح نو، سیاست و رویکرد مناسب با شرایط، تازه ترین ابزارها، و هنجارهای تجدید نظر شده نیاز است.
۵- پایبندی به هدف احتمال پیروزی را افزایش میدهد در حالی که اگر در پیگیری هدف متزلزل باشیم، در اهمیت هدف تردید کنیم، و در برابر رقیب / دشمن/ هر نوع مانعی تسلیم شویم و احساس ضعف کنیم قدرت تصمیمگیری سنجیده را از دست خواهیم داد و شکست مان را تضمین خواهیم کرد.
۶- مبارزه امروز ما برای ساختن آیندهی درخشان بدور از سیاهیها، تیرگیها، زشتیها، نامردمیها، خشونتها، نارساییها، بی اخلاقیها و کمبودها است؛ مبارزه ای برای تامین منافع و مصالح نسلهای آینده ونه لزوما برای خودمان زیرا که هنگام پیروزی علیه اهریمنان روزگار ما ممکن است نباشیم ولی مهم نیست بلکه آنچه از اهمیت ویژه برخورداراست میراثی است که در نتیجه پیروزی از ما باقی میماند که زندگی را برای نسلهای پس از ما آسانتر ، سالم تر، زیباتر، شادتر، نکوتر، آرامبخشتر، مرفهتر و اخلاقیتر می کند.
۷- در یک حکومت دیکتاتوری و خودکامه انسان هیچ و پوچ است! نه هویت واقعی دارد، نه قدرت تصمیم گیری درباره زندگیاش را دارد، نه حق انتخاب دارد، نه خوشبختیاش برای دیکتاتور مهم است، وجودی کاملا از خود بیگانه است، فاقد حقوق انسانی و شهروندی است، استثمار میشود، بیاحساس و بیتفاوت میشود، باید دیکتاتور و دیکتاتوری را تمجید و تحسین کند،… تا دیکتاتور به دیکتاتوری ادامه دهد و در قدرت بماند. اما تاریخ و تجربه انسانها در نقاط مختلف جهان حاکی است که هیچ دیکتاتوریای ابدی نبوده و در مرحله ای رویدادی کوچک یا بزرگ آغازی شد برای سقوط دیکتاتور و دیکتاتوری علیرغم ناباوری دیکتاتور. آن رویداد در ایران مدتی است که اتفاق افتاده است و دیکتاتوری را در سرآشیبی قرار داده، و همان مردمی که دیکتاتور آنان را فاقد هویت و هرنوع حقوقی و انتخابی میدانست، انتخابش را کرده و مبارزهای را پیش گرفته که پایان آن نابودی دیکتاتور و دیکتاتوری از عرصه سیاسی ایران برای همیشه خواهد بود.
۸- اگر نقطه ضعفهایمان را به نقاط قوت، محدودیتهایمان را به امکانات، و شکستهایمان را به تجربه و پیروزی تبدیل کنیم، مطالعات و یادگیری را بطور نامحدود، فراگیر و بیوقفه دنبال کنیم، هدفهایمان را قاطعانه و سنجیده پیگیری کنیم، از هیچ قدر قدرتی نهراسیم و مبارزه را متوقف نکنیم قطعا به اهدافمان خواهیم رسید.
۹- در گزینش دوستان و کتابهایی که میخوانیم دقت کامل لازم است زیرا این دو عوامل سرنوشتساز زندگی هستند و تعیین کننده پیروزی و یا شکست در نبرد زندگی.
۱۰- تحمل همه چیز، نبود شهامت برای گفتن «نه»، تردید در تصمیمگیری، همیشه و با هر کسی و هر چیزی موافق بودن، تلاش برای جلب رضایت همه، جواب هر پرسشی را دادن گرچه میدانی که پاسخت نادرست است، دفاع آگاهانه از حکومت خودکامگان، و نقض آگاهانه حقوق بشر همه از ضعف و نادانی شخص فاعل است.
۱۱- اگر با کسانی معاشرت میکنیم که الهام بخشمان نیستند، برایمان ارزشی قائل نیستند، به پیشرفتمان کمک نمیکنند؛ اگر جایی که باید از خود دفاع کنیم سکوت کنیم، قدرت «نه» گفتن جایی که لازم است را نداریم، کارهایی میکنیم که از نادرست بودنشان آگاهی داریم، و به رابطه مسموم ادامه میدهیم بیتردید به خود ستم میکنیم و بهنوعی جرم علیه خود مرتکب میشویم.
۱۲- پس از حمله نظامی شبانگاه شنبه رژیم اسلامی به اسراییل از برخی از به اصطلاح تحلیلگران میشنوم که کسی مایل به جنگ و کشتن کسی نیست! واقعا به این تحلیلگران آبکی و ناآگاه از تاریخ و علل جنگها و کشتارها باید آفرین گفت! پس این همه جنگهای خونین که در طول تاریخ رخ داد و میلیونها انسان کشته شدند و کماکان ادامه دارد بهخودی خود روی داد و میلیونها کشته در جنگ خودکشی کردهاند؟ ای تحلیلگران آبکی جنگ را کسانی راه میاندازند که برایشان منافع دارد و آدم میکشند چون در فلسفه آنها انسان فاقد ارزش است. آنها برای منافع خود به هر جنایتی ازجمله جنگ افروزی و آدمکشی مبادرت میکنند و بر خلاف نظر این تحلیلگران آبکی با عشق و علاقه هم مرتکب این جنایات میشوند.
۱۳- هر سقوطی زیانبار است از سقوط از بلندی و درخت و هوا تا سقوط از مقام و قدرت و محبوبیت و اعتبار، تا سقوط مالی و عاطفی و فکری، … پس مراقب باشیم که سقوط نکنیم ولی اگر به هر علتی سقوط کردیم مبارزه برای تغییر وضعیت یادمان نرود.
۱۴- غرق شدن تنها در آب نیست بلکه در فساد هم است، در نادانی هم است، در تنفر هم است، در فقر هم است، در ریاکاری هم است، در توهم هم است… یا غرق در کار، قدرت، ثروت، عشق، شادی،…غرق شدن کشنده است از هرنوع آن! مواظب باشیم تا غرق نشویم که رهایی از آن اگر ناممکن نباشد بسیار سخت است.
۱۵- دو نهاد دین و دولت به ویژه زمانهایی که ادغام میشوند خطرناکترین و زیانبارترین نهادهایی هستند که بیشترین آسیبها را به انسانها وارد وی کنند. بیشترین جنگها را باعث میشوند و آغاز میکنند، بیشتر از هر نهاد دیگری آدم میکشند، بیشترین تبعیضها را بر انسانها اعمال میکنند، تحت نامهای مختلف بیشتر از هر نهاد دیگری انسانها را استثمار میکنند و دسترنج آنها را به شیوههای مختلف میدزدند.
۱۶- گاهی یک کار یا هدف خوب ممکن است که مانعی برای انجام مهمترین کارها باشد که در ان حالت آن کار یا هدف دیگر خوب محسوب نمیشود.
۱۷- بسیاری از ما از اینکه نمیتوانیم تمرکز کنیم شکایت داریم در حالی که راز تمرکز کردن چیزی جز از بین بردن حواس پرتی نیست. هر آنچه موجب حواس پرتی میشود را ازبین ببریم.
۱۸- شناخت و درک جهان بینی دیگران برای برقراری رابطه و همکاری با آنان از اهمیت ویژهای برخورداراست. برای درک این که دیگران زندگی، جهان، و هستی را چگونه میبینند باید نگاهی بکنیم به داستان زندگی ، تجربیات، ارزشها، باورها، اهداف، اولویتها، نیازهای کنونی، تحصیلات، دوستان تاثیرگذار ، شیوه تربیتشان و محیطی ، به ویژه محیط فرهنگیای، که در آن رشد و پرورش یافتهاند. رهبرانی که درک درستی از دیدگاه شهروندان نداشته باشند محکوم به فنا هستند.
۱۹- یکی از اصول اولیه در تصمیمگیری برای پذیرش و یا رد هرموردی مقایسه نتایج تخمینی مثبت و منفی اجرای آن تصمیم است. روشن است اگر در برآورد نتایج از دید تصمیم گیرنده نتایج احتمالی منفی بیش از نتایج احتمالی مثبت باشد عقل سلیم حکم به رد آن میکند و بالعکس اگر نتایج احتمالی مثبت بیش از نتایج احتمالی منفی برآورد شود پذیرش تصمیم حرکتی خردمندانه است.
۲۰- وقتی احساس میکنیم شرایط یر وفق مراد نیست، وقتی از شرایط ناخرسند هستیم، وقتی شرایط برای رشد و موفقیت آماده نیست، وقتی شرایط بحرانی است همان زمان دقیقا مناسبترین زمان برای تغییر است، و باید در تغییر جامعه از طریق آگاهی یافتن و بخشیدن، مبارزه و قاطعیت نقش خود را ایفا کنیم.
کنفوسیوس:
«اگر قرار بود در جامعهای زندگی کنم که دو شهر داشت و بر سر دروازه یکی نوشته بود: خدا، و بر سر دروازه شهر دیگر قانون، بیشک من در شهر قانون اقامت میگزیدم؛ زیرا در شهری که به ظاهرخداشناسان زندگی میکنند، دیگر جایی برای قانون نمیماند!»
هفته دلپذیر و خاطرهانگیزی را برای شما و عزیزانتان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بیپروا