برنامههایی که برای خاورمیانه چیده شده مو به مو عملی میگردد و فراتر از گفتمانهای سیاسی گروهها عمل میکند.
تاکنون آنچه دیده و درتاریخ خوانده میشود بسترسازی برای ناخشنودی مردم تا نطقه جوش است تا در آن نقطه برنامه از پیش تعیین شده را عملی سازند ؛ همین رفرم را هم میشد پیش از انقلاب در حاکمیت آن زمان انجام داد اما چرا نشد؟ بسترسازی بسترسازان در حالو هوای دیگری بود که درنهایت به انجام رسانیدند و به لایهای ازجامعه چنان پر و بال دادند تا قشریترین افراد در راس قرار بگیرند و بدان گونه که دلخواهشان و در راستای برنامه باشد عمل کنند که کردند و به قلع و قمع چپها از هر طیفی، و مجاهدین به کلی پرداختند، در سیاست که نباید تنها رویه را دید؛ باید لایههای گوناگون را بازنگری کرد تا چرایی رویدادهای یکی پس از دیگری درمنازعات پنهان سیاسی را کشف کرد .
رویدادها سود کدام کشور یا کشورهایی را در بر دارد ؟ چگونه خواسته های ابر کشورها به انجام میرسد و چگونه عمل میکنند ؛ گاه با چربیدن سیاست یکی بر دیگری با ترفندهای گوناگون خواه ناخواه کف ترازو به آن سمت و سوی متمایل میشود و توازن به هم می خورد.
آنچه تئوریسینهای سیاسی بدان توجه ندارند همانا بسترسازی ابر کشورها در کشورهای دیگر است. سیاستمداری که دیدش محدود باشد باخته؛ از اینروی هنگامی که خمینی مرد و برخی شادمانی میکردند که درزهایی درسیاست تندروها بازخواهد شد تا گروههای دیگر سیاسی نفس تازه کنند خانم هانتر که نام خودش شیرین طهماسبی و شوهرش آمریکایی است در تفسیر خبر صدای آمریکا هشدار میدهد که با مرگ خمینی آب از آب تکان نخواهد خورد و دیدیم که نخورد و همان سیاست خشن تندروها نسبت به دیگر گروهها ادامه پیدا کرد و در این راستا اصلاحطلبان نیز به مرور زمان، کم کم از قدرت حذف شدند و سیاست به دست تندروهای که میتوانند در بستر ساخته شده برای خاورمیانه حرکت کنند افتاد که میبینیم مو به مو به حرکت خود ادامه میدهند ولی از سویی دیگر تیشه به ریشهشان هم می خورد و مردم را به خون خود تشنه میسازند؛ بیگمان در نقطه جوش مردم باز هم در تعویض بستر سیاست همان راهی را ادامه خواهد داد که خواسته برنامهسازان است نه من و شما و مردم؛ بلکه سیستم را بنیادی تغییر خواهند داد اما در بستری که دلخواهشان است و دراین راستا هم مردم را خشنود و هم در گروههای سیاسی امید جولان خواهند دمید .
مردم آرام آرام به زندگی دلخواهشان بازگردانیده میشوند و سیاستمداران تازه نفس هم کارشان را در همان بستری آغاز میکنند که دیکته شده است .
تاریخ پانصد ساله معاصر را اگر درست بخوانیم و تحلیل کنیم به ویژه با خوانش خاطرات سیاستمداران ابر کشورها پی به آنچه نوشتهام برده خواهد شد . کتابهای چگونگی فروپاشی امپراتوري عثمانی و کتاب نگفتههای جنگ اول جهانی، و نیز کتاب آبی که هر سی سال چاپ میشود اگر خوانده شود میبینیم که سر نخ سر کردگان گروههای سیاسی به کجا میرسد و چه اتفاقی در سر شاخ شدنهایشان با هم میافتد و دراین رویدادها چه کسانی برنده و یا بازنده میشوند .
نوشتههای جناب علیجانی را میخوانم و با سخنانشان آشنایی دارم اما در تحلیلهایشان مطلبی را غایب میبینم.
بهر روی درنگاه من باز هم تصمیمگیریهای سیاسی در آینده در نقطه جوش مردم رُخ خواهد داد تا نتیجهاش در روند بستری که ساخته شده در حرکت باشد .
گیتی پورفاضل
۱۴۰۳/۱/۱۵