شاپوربختیار و ارتشیان خیانتکار

«حالا بعد از ۳ سال از گذشت فتنه‌ی خمینی می‌توانم به شما بگویم و در مقابل تاریخ مدارک غیر قابل انکاری پیدا شده است که آقای “هایزر” قبل از ترک ایران این دستور را داده بود به قره‌باغی و فردوست، فردوستی که هیج جا نمی‌رفت، یا همیشه مثل عنکبوت در گوشه‌ای تاریک مخفی بود، کارگردان اصلی این جلسه و تصمیم آن بود.

وقتی که قره‌باغی خودش دفعه‌ی بعد آمد پای تلفن با من، گفت که امرای ارتش و سران ارتش تصمیم بی‌طرفی گرفته‌اند، گفتم بی‌طرفی ما بین کی و کی!

بی طرفی مابین دولت و رجاله! بی‌طرفی مابین اینکه به شماها اینقدر این مملکت خدمت کرد که به هیچ طبقه‌ای کمک نکرد که ضما در روزی که مملکت احتیاج به شما دارد اینطورعمل کنید! تازه با اجازه‌ی چه کسی شما اینکار را کردید!».

این سخنانی بود که دکتر شاپور بختیار ۳ سال بعد از فتنه‌ی خمینی در مورد اوضاع، یک روز قبل ازانتشار نامه‌ی بی‌طرفی ارتش درمصاحبه ای با ” نشریه راه آزادی” بیان کرده است.

نامه‌ی بی‌طرفی ارتش همراه با لیست امضاکنندگان

در سال ۱۳۵۷و در بحبوحه‌ی وقوع فتنه خمینی، خیانت ارتش شاهنشاهی به شاه و دولت ملی دکتر شاپوربختیاربه نوعی زخمی عمیق به جان ملت ایران  و دموکراسی زد و دل هر انسان آزاده ای را سوزاند. آن دهه تاریخی خون و شهادت، دورانی تلخ برای همه آزادی‌خواهان بود.

خیانت ارتش ایران به دولت دموکرات بختیار، به عنوان صفحه‌ای تاریخی که هنوز در خاطرات ملت ایران نقش بسته است و جوانان با امیدهایی بلند برای دست یافتن به آزادی‌ که از دوران پهلوی به خفقان سیاسی بدل شده بود به خیابان ها آمدند، اما خیانتی که در درون ارتش رخ داد نه تنها آن امیدها را از بین برد بلکه هم از نظر نظامی وهم به اراده‌ی یک ملت برای حفظ استقلال وعزت ملی آسیب زد.

این رخداد تاریخی تلخ و خیانت ارتش به جامعه‌‌ی قانونا تحت حاکمیت دولت دموکراتیک شاپوربختیارکه یک سیاست‌مداری با تجربه، وفاداربه دموکراسی و قوانین مشروطه، که به عنوان یک پیشوای سیاسی توانسته بود تا در حد توان خود اصول دموکراسی و آزادی های سیاسی را درزمان کوتاه ۳۷ روزه به شکل دموکراتیک در ایران به اجرا درآورد، را لرزاند و از مسیر درست خارج کرد و علاوه بر آسیب زدن به نیروهای نظامی، سبب افت اعتماد بین عموم مردم و دولت شد و اخلاق و اعتبار ارتشیان و نیروهای نظامی را در سطح جامعه از میان برداشت.

این رخداد نیاز به اخلاق و اعتقاد به اصول بنیادین در ارکان ارتش را نمایان کرد و علاوه بر تضعیف نظامی درسی بزرگ برای همه‌ی جوامع بود که همواره به آن نیاز خواهند داشت.

در آن دوران، دولت دکتر شاپوربختیارهم چون دولت دکتر محمد مصدق و دولت امیرکبیر ناعادلانه  با شکست روبه‌رو شد و راه آزادی‌خواهی و هواداران دموکراسی به درهای بسته خورده و بختیار که در خدمت ایران و برای وحدت ملت ایران تلاش می‌کرد به انزوا کشیده شد، جامعه دچار بحبوحه ای روانی شد که جبران آن تا به امروز ممکن نشده است.

این افرادی که خود را ارتشی می‌پنداشتند و مراتب تشریفاتی را در نقش ارتشیان ایفا می‌کردند، فقط لباس ارتشی بر تن داشتند ولاغیر! مگر می‌شود ارتشی بود و به مملکت خیانت کرد!!! مگر می‌شود ارتشی بود و چشم بست به نابودی مملکت! مگر می‌شود حرف از غیرت ارتشی زد و غیرتی در این ارتش به چشم نخورد! مگر می‌شود ارتش و مملکت را به دستور خارجی به آخوند بفروشند!

این خیانت نه تنها نیروهای نظامی را ضعیف کرد، بلکه به جامعه نشان داد که حتی در بالاترین سطح‌های قدرت نیز، اخلاق و اعتقاد به اصول بنیادین می‌توانند به چالش کشیده شوند. اثرات این خیانت، علاوه بر”تضعیف روحیه‌ی نیروی نظامی”، ودر” ایجاد شکاف‌های اجتماعی ” و” افت اعتماد مردم به دولت ” به وضوح دیده شد.

دولت شاپوربختیار پس از خیانت سران ارتش که به وقوع فتنه‌ی خمینی سرعت بخشید، با چالش‌ها و سختی‌های فراوانی روبه‌روشد، و دوری‌ای ۶ ماهه را در انزوا به سر برد که تجربه ای این چنین تلخ برای سرزمینی تاریخی، در وی دردی عمیق به جای گذاشت که تا آخر عمر در چهره و صدای او به وضوح نمایان بود.

                  ” جلوه‌ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی      منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
                           

در آن ایام نظریات مختلفی ازهرسو درباره ی شاپوربختیار داده می‌شد و او تحت فشارهای سیاسی و اجتماعی بیشتری قرار می‌گرفت اما با این حال در فروردین ۱۳۵۸ از مخفیگاه خود برای ملت ایران پیامی تاریخی و هشداری بزرگ به‌مناسبت رای گیری ” آری یا نه ” به ” مجهول مطلق ” فرستاد، اما تاثیر این خیانت بزرگ سران ارتش به دولت قانونی و ملت ایران همواره به عنوان یک فصل تلخ وغیر قابل جبران در کنار نام  فرد فرد آنان درخاطره‌ی ایرانیان ثبت شد اما نام دکتر شاپوربختیاردرافق سیاسی ایران درخشان مانده و خواهد ماند.

مطالب مرتبط