پراکندهگوییهای پایان هفته ۱۱۱
پراکنده گویی های پایان هفته ۱۱۱
۱- بدبخت ترین، ناتوان ترین، ترسوترین، بیمایه ترین، مفلوک ترین، تنبل ترین و خطرناک ترین مردم کسانی هستند که نقشی در سرنوشت خود بعهده نمی گیرند و به هر خفت و فلاکتی تن می دهند تا دیگران برای شان سرنوشت تعیین کنند، منتظر می مانند تا دیگران بنا به مصالح خود تغییرشان دهند و هرگز به تغییر نمی اندیشند، و دایم دیگران را مسیول مشکلات، گرفتاری ها، شکست ها و فلاکت های خود می دانند.
۲- واقعیت همیشه آن چیزی نیست که بنظر ما می اید پس در داوری، تصمیم گیری، برنامه ریزی،و اقدامات عملی عجله نکنیم و شتابزده نباشیم بلکه پس از بررسی دیدگاه خودمان و دیگران تصمیم بگیریم.
۳- رهبرانی که اشتباه می کنند به صلاح ملک و ملت نیست که در مسند قدرت باقی بمانند زیرا اشتباهات شان مرگبار است ، و به جامعه و اعضای آن و چه بسا جهانیان آسیبهای جبران ناپذیر وارد می شود.
۴- رهبران تصمیم گیرنده ای که بخواهند تاثیرگذار باشند باید از دانش و تجربه لازم برخوردار باشند تا بتوانند در شرایط حساس و خطرناک و بحرانی بهترین و موجه ترین و تاثیر گذارترین تصمیمات را بگیرند.
۵- وقتی به دانایی تظاهر میکنیم مروج و تقویت کننده نادانی و جهل هستیم که خود بگونه ای جرم محسوب می شود. پنهان کردن نادانی ترمزی است در برابر یادگیری و قاتل انگیزه برای اموختن که به کاهش سطح دانایی عمومی در یک جامعه منجر می شود و عواقب آشکار و پنهان آن جز واپسگرایی جامعه چیز دیگری نیست. . پنهان کردن جهل، نشانه خودخواهی است و همزمان نشانه بلاهت و حماقت.
۶- اهمیت درسهای شکست به اندازه پیروزی هاست. به همین جهت همه ما بویژه رهبران سیاسی، فرهنگی، فکری، علمی،… جامعه باید مدام در حال یادگیری از اشتباهات و شکستهایمان باشیم.
۷- بهترین روشی که میتوانیم خردمندانه بیندیشیم دوری از احمق ها و رفتارهای احمقانه انهاست ولی همزمان یادگیری و تحلیل همان رفتارهای احمقانه هم به خردورزی و خردگرایی کمک می کند.
۸- کشور و جامعه ای که رهبرانش فاقد وسعت اندیشه و ناتوان از برنامه ریزیهای درازمدت باشند امکان رشد و موفقیت چنان کشور و جامعه ای اگر منفی نباشد محدود است.
۹- تعهد رهبران برای کیفیت بالا، ایمنی، و مدیریت بحرانها از عواملی هستند که مجریان بهتر آماده پذیرش و انجام کارهای سخت و دشوار، و پر فشار و استرس زا می شوند. نتیجه آنکه رهبرانیکه توجهی به کیفیت کار، ایمنی شهروندان ندارند و فاقد مهارتها و دانش لازم برای مدیریت و مقابله با بحرانها هستند از خود جامعه ای ویران به ارث می گذارند.
۱۰- رهبرانی که تصور می کنند در دراز مدت از ترس و ارعاب و سرکوب برای مدیریت جامعه می توانند استفاده کنند سخت در اشتباه هستند و با چنین روش و برداشتی پایه های قدرت خود را لرزان و بی ثبات می کنند و به استقبال سقوط خود می روند.
۱۱- مهم در انجام مسیولیت برای رسیدن به هدف و پیروزی است، و نه شهرت و افتخار….رهبرانی که فقط به شهرت می اندیشند و از مسیولیت اصلی خود در رسیدن به هدف غافل می شوند نه تنها به جامعه آسیب می رسانند بلکه خود نیز به بی لیاقتی، خودخواهی، عوامفریبی و مسیولیت ناپذیری شهرت می یابند، و سرانجام ناکام و درمانده بناچار عرصه سیاست را ترک می کنند و یا به کنار گذاشته می شوند.
۱۲- اشتباهات اجتناب ناپذیر هستند، اما استثنایاتی هم هست که برخی از آنها قابل اجتناب هستند. بدترین اشتباهات آنهایی هستند که نیازی به انجام آن ها نداشتید یعنی کاری کردید که اصلا لزوم به انجام آن کار نبود و در حین انجام آن اشتباه هم کردید یعنی اشتباه در اشتباه.
۱۳- به مشوق ها بیندیشید، قدرت مشوق ها را از یاد نبرید و دستکم نگیرید، یک رهبر باید بداند چه چیزی موجب ترغیب و ایجاد انگیزه در دیگران می شود، بر آن پافشاری کند و به آن پایبند باشد.
۱۴- اگر افراد تیم و یا اعضای جامعه را دوست نداشته باشید انتظار فداکاری از آنها بیهوده است، و اگر آنها را دوست دارید باید مطمین شوید که آنان بدانند که مورد مهر و تفقد شما هستند، باید مطمین باشند که در صورت لزوم شما هم برایشان فداکاری می کنید. رهبرانی که انتظار فداکاری دارند ولی خود از دادن هر نوع امتیاز و پاداشی خودداری می کنند، و سیاست توهین، تهدید، تحقیر، تهمت و تجاوز پیشه می کنند به فنای خود کمک می کنند.
۱۵- هیچ رهبری نمی تواند و نباید فرصت یابد که ادعای رهبری بزرگ و برجسته کند مگر اینکه کارهای سخت و مهم و مثبت را با موفقیت کامل انجام داده باشد، بر بحران ها به بهترین شیوه و با کمترین هزینه فایق آمده باشد، رهبرانی بهتر و باکفایت تر از خود برای جایگزینی در سطح جامعه آموزش داده باشد، و بتواند جامعه ای بهتر، آبادتر، توسعه یافته تر از گذشته برای نسلهای آینده به یادگار بگذارد، و در برابر حوادث متعدد و بزنگاههای تاریخی موضع درست برگزیده باشد.
۱۶- رهبران تاثیرگذار مسیولیت پذیرند، اهداف را می شناسند، بر اساس اهداف برنامه ریزی می کنند،با ابزار کار کاملا آشنا هستند، پذیرای ایده ها هستند، از مشارکت عمومی در اداره امور جامعه استقبال می کنند، توان پیش بینی خطرات غیر منتظره را دارند و تجهیزات و امکانات لازم برای مقابله با آنها را آماده می کنند، و می دانند که پیروزی در انجام مسیولیت و هدف تعیین شده حاصل مجموعه ای/ترکیبی از ایده های رهبری/مدیریتی، تعهد کاری، مشارکت و ایجاد انگیزه، شجاعت و رویا پردازی است، و باور دارند اینها لازم و ملزوم یکدیگرند بدون یکی از آنها انتظار پیروزی عبث است.
۱۷- مدارک تحصیلی لزوما شخص را روشنفکر نمی کند، فرد را رهبر فکری نمی کند، دارنده مدرک را یک عضو آگاه سیاسی جامعه نمی کند، او را دارای شعور اجتماعی و سواد سیاسی نمی کند، و لزوما از او یک عضو سازنده جامعه نمی سازد.
۱۸- یکی از تفاوت های عمده بین یک انسان خردمند و یک فرد احمق در اینستکه خردمند کاملا آگاهست که همه چیز را نمی داند در حالیکه احمق مدعی دانستن همه چیز است.
۱۹- در جوامعی که نادانان قدرت را قبضه کرده اند دانایی جرم است.
۲۰- اگر بپذیریم و باور داشته باشیم که رژیم حاکم بر ایران رژیمی است ستمگر و برای تغییر آن برنامه ای نداشته باشیم بلکه در تخریب مخالفت ان هم مهارت داشته باشیم دیر یا زود هر یک از ما خود را در زندان ها و شکنجه گاههای رژیم خواهیم یافت.
*من کاملا طرفدار جدائی دین از دولت هستم چون این دو نهاد هرکدام به تنهائی و به اندازه کافی برما ستم روا میدارد،پس اگر متحد نشویم،ودر کنار هم قرار نگیریم،مرگ ما حتمی است(جرج کارلین).
پایان هفته ی شاد، زیبا، آرام و دلپذیر در انتظار شما و عزیزانتان باد.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
ابراهیم بی پروا