افراط مردم یا تفریط حکومت(دولت)؟
در دوره کنونی و زمان معاصر در کشورمان رفتارهای نادرست تودهای را بارها از مردم (که خود ما نیز جزئی از آن هستیم) مشاهده کردهایم، رفتارهایی از جنس خودکشی با ازدواج یک بازیگر، بازیچه پروپاگاندای رسانه شدن، انتظار منجی، سکوت در برابر ذبح حق و عدالت، بیتفاوتی نسبت به انسانیت و….
نخستین چیزی که با مشاهده این رفتارها به ذهن نگارنده خطور میکند عنوان جامعهٔ بیمار است جامعهای که بارها بهصورت عمده به خودزنی میپردازد و ضعف بیمارگونه خود را با ایجاد نفرت فزاینده در بین اعضا برای توتالیتاریسم به نمایش میگذارد پر واضح است که خدعه دستگاههای امنیتی حکومت با تزریق زهر تفرقه به دل جامعه تأثیر به سزایی در این بیماری داشته است.
اما در ریشهیابی این بیماری کمتر میتوان به جامعه و توده خرده گرفت از این بابت که سلامت جامعه وابستگی حداکثری به امر آموزش صحیح دارد و این آموزش حداکثری در حکومت توتالیتر تماماً توسط حکومت در جهت پیشبرد ایدئولوژی خود قبضه شده است.
در واقع میتوان گفت که اگر در جامعه بیماریهای رفتاری فراوانی ریشه دوانده است از این روست که امر آموزش همگانی نهتنها توسط توتالیتر به معیوبترین و حداقلیترین از لحاظ کمی و کیفی شکلگرفته است؛ بلکه همین آموزش معیوب حداقلی در راستای کارشناسی تخصصی جهانی و بهرهبرداری از آن آموزش برای ساخت جامعهای بهتر نبوده است؛ بلکه صرفاً به تأمین اهداف توتالیتر پرداخته است.
بدیهی است رفتارهای جمعی بر اساس آموزش همگانی شکل میگیرد علاوه بر این عواملی چون احساس ناامنی اقتصادی یا استرسهای روانی، نبود احترام به مقام انسانیت و مبنا شدن ارزشهای عوضی عوض ارزشهای انسانی و حقیقی و علمی و… را میتوان پارامترهای تأثیرگذار در رفتار جمعی دانست.
جداسازی جنسیتی و همچنین تأثیر آموزشهای جنسیتی دینی در امر آموزش در حکومت توتالیتر اسلامی نیز در جامعه ایرانی نتیجهای جز بروز رفتارهای جنسیت زده از توده جامعه و بروز رفتارهای پرخطر جنسی در بین نسل جوان و محدودیت بیشتر برای زنان نداشت، طبیعی است که عدم آشنایی جنسیتهای متفاوت از هم در محیطهای همگانی آموزشی «دبستان، راهنمایی، دبیرستان» منجر به ناشناخته باقیماندن جنسیتهای متفاوت از جسم و روان یکدیگر و در نتیجه بروز رفتارهای پر خطر و غلط جنسی و اجتماعی خواهد شد تا بهعنوان نمونه تلاش برای برقراری رابطه و موفقیت در این امر که موضوعی طبیعی و نیاز بدیهی انسان است به یک ارزش بدل گردد
در امر اقتصادی بنیان سازی آموزش فرزندان ملت ایران چه در خانواده و چه در محیط آموزشی بر اساس فقر و قناعت حداکثری نیز باعث بروز هیجانات اقتصادی از سوی توده گردید برایناساس که هنگامی که جامعه نتیجه فقر را چیزی جز فلاکت ندید و آموزشدهندگان کلان خود را از لحاظ مالی غنی و ثروتمند یافت و به فریب و سرقت سیستم بیشازپیش پی برد با رفتارهای هیجانی سعی در کنترل و افزایش مالکیت خصوصی خود بر آمد و از هیچ کرداری بدون توجه به دیگری بهمنظور حفظ و افزایش اموال خود دریغ ننمود
داشتن یک جامعهٔ باشخصیت قدرتمند منجر به ساخت کشوری توسعهیافته و قوی خواهد شد و وجود یک حکومت ملی توسعه محور باعث خواهد شد که ملت ایران در سایهٔ دموکراسی و حاکمیت قانون (که آزادیهای اجتماعی، آموزش همگانی، اقتصاد و رفاه مردمی را به نحو حداکثری با دادگستری مستقل و علمی نوین تضمین کند) به پیمان جمعی یا قرارداد اجتماعی ساخت مملکت در تمامی عرصهها بپردازند.
حتی در اولین محیط آموزشی یک نوزاد یعنی خانواده آموزش همگانی نقش اول را ایفا میکند؛ زیرا امر تربیت و بنیان سازی خانواده در وهله نخست و پیش از آموزش تحصیلی از پدران و مادران به فرزندان منتقل میگردند؛ بنابراین زمانی که مقام مافوق، خودآموزش دیده نباشد نخواهد توانست هیچ آموزشی را برای مادون – از لحاظ زمانی – به ارمغان آورد.
بهسادگی میتوان گفت آموزشهای تجربی که در اثر کنش و واکنشهای اجتماعی بهدستآمده و اکثر قریب بهاتفاق خانوادهها در جوامع ما به فرزندانشان خواسته یا ناخواسته میآموزند نه مبنای صحیح علمی دارد و نه پاسخگوی نیاز زندگی پیچیده در عصر معاصر خواهد بود
نگارنده تنها راه درمان جامعه را آموزش همگانی از طریق حکومت دموکرات در محیط آزاد بر اساس روشهای علمی دقیق تدوین شده توسط عقلای جامعه با دوری از هرگونه مذهب، تعصبات قومی و عشیرهای و سنتهای فاقد مبنای علمی، نژاد، زبانهای متفاوت و جنسیتزدگی میداند.
بابک بختیار
ایران هرگز نخواهد مرد