چه سخت است باور کردن بلاهت خود…
چه سخت است باور کردن بلاهت خود و سخت تر از آن بلاهتی که درکارها بکارگرفته می شود و اَبله بر این پندار است که دیگران متوجه نمی شوند و پشت سر هم تکرار اشتباه می کند دراین پندار که دروغ ها آشکار نخواهند شد و پته بر آب نخواهد افتد .
با سلسله دروغها و دزدیه هایی که رفته رفته همه اعتبارهای داشته از دست می رود .
هنگامی که سکانداران حکومتی هیچ هشیاری در سیاست نداشته و آنقدر هم تیزبین نباشند تا راه از چاه تمیز دهند تا راه رفته ناکام مانده دیگر دنبال نشود همچنان در بیراهه خواهندراند،چنین سیاست مدارانی که بر مسند فرمانروایی آنهم ناروا(زیراکه براستی برگزیده مردم نیستندوباترفندهای حکومت سکاندار گشته اند) بی گمان این گونه سکانداران نزدمردم پشیزی نمی ارزند به ویژه آن که نه تنها به خواسته مردم تن نمی دهند که در برابرخواسته های به حق مردم هم می ایستند وباتیروتفنگ با آنان به رویارویی پرداخته پاسخی درد آور می دهند.
پیشتر درکارنامه این سر زمین اگر پادشاهی ناکارآمد بوده وزیر یا مشاورینی خردمند داشته که او را راهنمایی می کرده اند وروال درست را که به سود ملک و ملت بوده نشان می داده با رفتاری سنجیده راه را تا پیروزی رانده اند گر چه گاه نیز در میانه راه گرفتار هجوم دشمن شده و کشور دچار آشفته بازار شده است .
آنچه نبایدازچشم دور داشته شود اینست که درتاریخ سرزمین ماهم انسانهای نجیب و آزاده بسیارند که جز مهر ایران را در دل نپرورده اند و نیز هم انسانها فرومایه که باخیانت وهمدستی با بیگانه برای به فرود کشیدن کشور دستی به سزا داشته اند ، بزرگترینشان سلمان ناپارسی و افشین بوده اند که جزبدنامی در کارنامه این سر زمین بجای نگذاشته اند ،هر چند بیگانه پرستان که دست در دست دشمن داشته و دارند سلمان را ستوده اند زیرا برایشان دکانی باز کرده که دهها سده خرافه فروخته و آب و نانی فراترازاندازه دریافت کرده اند ، ولی چهره هایی چون بابک و مازیار و مردانی ستوده از این دست را مردم جایگاهی در خورداده و با آنان همدردی کرده و در فراز نشانیده اند ، تاریخ چه داور خوبیست تا سره را از ناسره جدا کند .
گیتی پورفاضل



















