شوک دوحه؛ وقتی موشکهای اسرائیل ستونهای مشروعیت جمهوری اسلامی را لرزاندند.
حمله هوایی اسرائیل به دوحه، پایتخت قطر، آنهم در قلب منطقه دیپلماتیک و در بحبوحه مذاکرات آتشبس، نه فقط یک اقدام نظامی بلکه یک ضربه عمیق به نظم سیاسی منطقهای بود. اسرائیل با این حمله عملاً نشان داد که دیگر هیچ مرزی را به رسمیت نمیشناسد و قواعد بینالمللی، حاکمیت کشورها و نقش میانجیگری را به تمسخر گرفته است. این اقدام که منجر به کشته شدن چند عضو حماس و حتی یکی از نیروهای امنیتی قطری شد، نشانگر آن است که تلآویو به مرحلهای از جسارت و بیپرواگری رسیده که حتی یکی از امنترین و پرنفوذترین کشورهای خلیج فارس نیز مصون از موشکهایش نیست. پیام آشکار اسرائیل این است: «هیچ نقطهای برای دشمنان ما امن نیست، حتی اگر در پایتخت یک متحد آمریکا باشند.»
برای قطر، که سالها نقش میانجی را میان مقاومت فلسطین و غرب بازی کرده است، این حمله شکستی حیثیتی بود. جایگاهی که دوحه با سرمایهگذاری میلیاردی و دیپلماسی پیچیده برای خود ساخته بود، در یک لحظه با خاک یکسان شد. قطر حالا بهجای بازیگر صلح، به میدان جنگ کشیده شده و اعتبارش در میان کشورهای عربی و اسلامی بهشدت ضربه خورده است. اما فراتر از قطر، این حمله پیامدهای سنگینی برای ایران و نیز برای نظام جمهوری اسلامی دارد؛ دو موجودیتی که اگرچه درهمتنیدهاند، اما از هم جدا هستند و باید تأثیرات این حادثه بر هرکدام بهطور مستقل بررسی شود.
برای ایران، این حمله نخست به معنای بسته شدن یکی از کانالهای مهم دیپلماتیک است. قطر سالها نقش پل میان ایران و جهان عرب، حتی در ارتباطات غیرمستقیم با آمریکا، را ایفا میکرد. تضعیف این پل بهمعنای محدود شدن میدان مانور ایران در منطقه است. علاوه بر این، ایران همواره کوشیده است خود را بهعنوان پشتیبان مقاومت معرفی کند. اکنون که اسرائیل توانسته در قلب یک کشور عربی و همپیمان غیررسمی تهران چنین ضربهای وارد کند، این تصویر آسیب دیده است. پرسش سادهای که بسیاری در جهان عرب خواهند پرسید این است: «اگر ایران واقعاً قادر به حمایت از مقاومت است، پس چرا متحدانش حتی در دوحه در امان نیستند؟»
اما تأثیر این رویداد بر نظام جمهوری اسلامی عمیقتر و پرچالشتر است. مشروعیت نظام از آغاز انقلاب بر دو ستون استوار بوده: نخست دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران، و دوم حمایت از مستضعفان و بهویژه فلسطین. حالا هر دو ستون به لرزه افتادهاند. از یک سو، حمله اسرائیل در یک کشور منطقهای نشان میدهد که امنیت جبهه مقاومت و حتی امنیت سیاسی کشورهای همسایه در سایه حضور جمهوری اسلامی تضمینشده نیست. از سوی دیگر، ناکامی در حمایت از گروههای همسو، به تضعیف شعار «ایران قدرت اول منطقه» منجر میشود. این همان جایی است که مشروعیت ایدئولوژیک نظام، نه در خارج بلکه در داخل کشور، زیر سوال میرود؛ چرا که بخش بزرگی از نیروهای حامی حکومت این مشروعیت را در توان حمایت از محور مقاومت تعریف کردهاند.
از منظر امنیتی نیز، پیام اسرائیل به تهران واضح است: اگر دوحه امن نیست، تهران و دیگر پایتختهای متحدانش هم امن نخواهند بود. این هشدار بهطور مستقیم بر تمامیت ارضی ایران سایه میاندازد. ممکن است در کوتاهمدت حملهای به خاک ایران رخ ندهد، اما افزایش سطح تهدید، فعالتر شدن اسرائیل در منطقه و جسارت یافتن آن برای ضربات مستقیم، همگی نشان میدهد که در آینده خطوط قرمز امنیت ملی ایران بیشتر و بیشتر در معرض خطر قرار خواهند گرفت. این وضعیت، دولت ایران را ناچار میسازد هزینههای هنگفتی برای تقویت دفاعی و بازدارندگی صرف کند؛ هزینههایی که در شرایط اقتصادی شکننده کنونی بهطور مستقیم بر زندگی مردم اثر خواهد گذاشت.
در عرصه بینالمللی، این حمله ایران را نیز در موقعیت دشواری قرار میدهد. اگر تهران سکوت کند، بهعنوان بازیگری منفعل و ناتوان از حمایت از دوستانش شناخته خواهد شد. اگر واکنشی تند نشان دهد، خطر درگیری مستقیم با اسرائیل و افزایش انزوای دیپلماتیک را به جان میخرد. هر دو مسیر، هزینههای سنگینی برای نظام دارد و این همان تنگنای استراتژیک است که اسرائیل با زیرکی طراحی کرده است: قرار دادن ایران و متحدانش در موقعیتی که هر انتخابی، بهنوعی باخت به همراه دارد.
در نهایت، میتوان گفت که حمله اسرائیل به دوحه نه فقط یک اقدام نظامی علیه حماس یا قطر، بلکه ضربهای حسابشده به محور مقاومت و بهویژه ایران بود. اسرائیل با این حمله نشان داد که مرزها دیگر معنایی ندارند و هیچ پایتختی، حتی امنترین آنها، در امان نیست. برای ایران، این حادثه هم به معنای از دست دادن یکی از مهمترین کانالهای دیپلماتیک و هم به معنای تضعیف تصویر قدرت منطقهای است. برای نظام جمهوری اسلامی نیز این حمله زنگ خطری جدی است که مشروعیت ایدئولوژیک و امنیتیاش را به لرزه انداخته و آن را در برابر پرسشهای سخت داخلی و خارجی قرار داده است. به بیان سادهتر، اسرائیل در دوحه فقط ساختمان حماس را نزد، بلکه ستونهای پرطمطراق سیاست منطقهای جمهوری اسلامی را هدف گرفت.
ایران هرگز نخواهد مرد
ن.بهادری



















