دگرگونی یا دگردیسی در سردمداران جهوری اسلامی
این دگرگونی یا دگردیسی است که ناگهان در سردمداران جمهوری اسلامی رُخ داده از سکوی اسلام شیعی به فرهنگ و باورهای نیاکان ما پَرِش کرده کارنامه ایران را میکاوند و گرامی میدارند .
ایکاش این کاویدنها ژرفنگرانه بود نه برای سود آنی و همچنان کژاهه راندن با واگون زنگ زده فرمانرواییشان ؛ در این زمان که فرهیختگان ما آشنایی درستی به گذشته شکوهمندمان دارند و جوانان نخبه ما در جای جایی که هستند پرچم ایران را پُرنگتر از همیشه به جنبش نسیم دانش و دانایی برافراشته میسازند چنین دگردیسی با گمانکاری آمیخته است که البته پُر بیراه هم نیست چون به گفته بزرگانمان کسی که سرش را زیر آب و خفه شدن را نزدیک میبیند برای بیرون آوردن خود از آب به هر خزهای دست مییازد تا شاید زنده بماند.
مسند نشینان منقلب شده دین زده ما که بیگمان برای انجام برنامههایی آورده شده بودند که به لطف آورندگان همه را تا بُن به انجام رسانیده و مردم آزاده و آبرومند کشوری را به فقر و فحشا کشانیده آبرویی برایشان باقی نگذاشته اند ناگهان سرشان را زیر آب دیده برای جلوگیری از خفگی سراز آب بیرون کرده و از مردم یاری میخواهند .
گویی ترس از خفگی چشمانشان را بازکرده فرمان را به سویی میچرخانند که از همان سال ۵۷ باید میچرخاندند، اما “چه زود دیر میشود” اکنون هم اگر راه را یافته و برای روشن شدن نور را هم به آن تابانیدهاند تا چشمانشان بینایی بهتری داشته باشد بسیار دیر شده زیرا هنگامی که چشمانی به تاریکی خو کند و ناگهان نور به آن تابیده شود نیروی دیدن را برای زمانی از دست میدهد تا خود را باز یابد .
تا پیش ازیورش و بمباران شدن ما این خودکامگان کامران ؛ همچنان درسیاه نشاندادن باورها وگذشته شکوهمند ایران پیش از اسلام کوشش بسیار داشتند زیرا نمیدانستند چون نخوانده بودند که ایران یکی از دو سرزمین نیرومند روزگار خود بوده ،کسی هم جسارت چپ نگاه کردناش را نداشته است ولی نیاکان همین خودکامگان که چرخه دین را میچرخاندند ایران ناخرسند از موبد و موبدزادگان آزمند را به دست اعراب سپردند .
اینک هم حضراتی که بیشترینشان عمامه سیاه و خود را از فرزندان اعراب میدانند، از در که رسیدند هنوز ننشسته از سر تا ته کارنامه پیشینیان و شاهان و شاهنامه ما را با جوهر سیاه اندودند و کناری نهادند و برخی از بیسوادانشان هم در مصاحبههایشان افاضات فرموده و گفتند که ایرانیان مردمی وحشی بودند که اسلام آنان را هدایت کرد.
البته ایشان از سوی اربابان خود به مسندهایی که درخورشان نبود هدایت شدند .
بسیاری از مردم هوشمند ایران در همان نخستین سالی که مردم را با منقلب کردن به بیراهه کشانیدند با ژرفنگری به سیاستی که میرفت همه دست آوردهای ما را به باد سپارد پی بردند اما دیر شده بود زیرا دشمنان از توده بیسواد و ناآگاه سود جستند و خود را به تخت فرمانروایی رسانیدند و با همان مردمی که گوشهایشان برای شنیدن ساخته نشده و تنها دیدن پوشش منبریها اشکشان را در میآورد بیآنکه بدانند چه میگویند و چگونه به دستیاری پالان دوز بر گردهشان سوار میشوند و دار و ندارشان را دود هوا خواهند کرد چشم امید دوختند . امروز دیگر همان پالاندوزها و سواری دهندگان هم پی به کارکرد این فرمانروایان نخود مغز برده و از سواری دادن رویگردانیدهاند .
البته بخشی از لایههای بسیار پایین جامعه که دلخوش به خور و خواب و شهوت هستند برای این که شکمشان و زیر شکمشان دلی از عزا درآورد راهیان همان بیراهه میشوند که از همان نخستین سالها برایشان تدارک دیده و با ساندیس و ساندویج به هوار هوار کردن در کوی و برزن وادار کردهاند .
باید گفت گاه کفگیر آرام به ته دیگ میخورد ولی گاه چنان سخت با دیگ برخورد میکند که نمیتوان صدایش را ناشنیده گرفت زیرا نه تنها صدا بلند است که دیگ را هم ممکن است سوراخ کند .
امروز همه مردم دانستهاند که در دیگتان حتی ته دیگ هم نیست و دیگ سوراخ شده به درد لحیم هم نمیخورد تا اندک آبی در آن ریخته و جوش آرید .
آمدید ، کشوری آباد و دارا را گرفتید که پولش درهمه کشورها با ارزش بود ، با مردمی که آبرویی داشتند و اعتباری ؛ میروید اما آنچه بجا میگذارید مردمی سر افکنده از فقر وفحشا که دخترانشان برای گذرانیدن زندگی روزمره و برای خریدن داروی پدر و مادر پیرشان روانه کشورهای بیگانه میشوند تا با تن فروشی زندگی خانواده را بچرخانند . ابلیس در برابرتان سر خَم میکند.
مار از نیشهای زهرآگینتان میرمد.
و کژدم از دُم بیرون آمده از ردایتان مبهوت ، نگاهتان میکند. شما رانده شدگان از سوی مردم ایران و جهان دیگر هیچ جایگاهی در جایی ندارید ، زیرا :
غبار خرانتان فرو نشسته است و برهنگیتان را همه چشمها میبینند . آمدید تا برگی سیاهتر از ذهنتان بر کارنامه این سرزمین اهورایی بیافزایید تا برای آیندگان آزمونی باشد از دین و دینداری
گیتی پورفاضل



















