دموکراسی و اهمیت آن برای جامعه

دموکراسی یکی از مهم‌ترین و در عین حال چالش‌برانگیزترین نظام‌های حکومتی در جهان معاصر است؛ نظامی که بر پایه آزادی، برابری و مشارکت عمومی بنا می‌شود و به مردم این امکان را می‌دهد که در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود نقش مستقیم ایفا کنند. در جوامع دموکراتیک، حکومت نه از بالا بلکه از پایین و بر اساس خواست مردم شکل می‌گیرد و نهادهای انتخابی موظف به پاسخگویی در برابر شهروندان‌اند. اما تجربه تاریخی ایران، چه در دوران پهلوی و چه در جمهوری اسلامی، نشان داده است که مردم ما همواره با ساختارهایی روبه‌رو بوده‌اند که به جای نمایندگی واقعی جامعه، ابزار تثبیت قدرت حاکمان بوده‌اند. در پهلوی، شاه با سرکوب احزاب و کنترل نهادها، مجلس را به نهادی فرمایشی بدل کرده بود و در جمهوری اسلامی نیز با نظارت استصوابی شورای نگهبان، بسیاری از نامزدهای مستقل حذف می‌شوند تا انتخاب مردم در محدوده‌ای از پیش تعیین‌شده باقی بماند.

اهمیت دموکراسی در همین تفاوت‌ها آشکار می‌شود؛ چرا که در یک نظام دموکراتیک، آزادی بیان، آزادی تجمعات و حقوق اساسی شهروندان تضمین می‌گردد، در حالی که در ایران، چه دیروز و چه امروز، این حقوق به‌طور سیستماتیک نقض شده‌اند. در پهلوی، ساواک با خشونت صدای مخالفان را خاموش می‌کرد و در جمهوری اسلامی نیز سانسور رسانه‌ها، سرکوب تجمعات مسالمت‌آمیز و بی‌اعتنایی به حقوق اقلیت‌های دینی و قومی، نشان از ماهیت غیردموکراتیک قدرت دارد. در هر دو نظام، اراده مردم عملاً نادیده گرفته شده و ساختار قدرت به گونه‌ای طراحی شده که پاسخگو نباشد.

دموکراسی اما صرفاً یک ساختار سیاسی نیست، بلکه فرهنگی اجتماعی است که باید در زندگی روزمره شهروندان نهادینه شود. احترام به تنوع عقاید، مشارکت در تصمیم‌های جمعی و پذیرش مسئولیت فردی از مؤلفه‌های چنین فرهنگی است. جمهوری اسلامی با تحمیل عقاید مذهبی و کنترل سبک زندگی مردم، مانع شکل‌گیری این فرهنگ شده است؛ همان‌طور که پهلوی نیز با تحمیل الگوهای فرهنگی یک‌سویه و بی‌توجهی به تنوع اجتماعی، بذر نارضایتی را در جامعه کاشت. این دو تجربه تاریخی به‌خوبی نشان می‌دهد که استبداد، چه در لباس سلطنت و چه در جامه دین، در نهایت یک نتیجه دارد: سرکوب آزادی و محرومیت مردم از حق مشارکت.

با این حال، تاریخ ایران نشان داده است که جامعه ما بارها برای دفاع از حقوق خود برخاسته است. از نهضت تنباکو که نمادی از مقاومت مدنی و آگاهی جمعی بود، تا اعتراضات گسترده انقلاب ۵۷ و حرکت‌های اعتراضی دهه‌های اخیر، از جنبش سبز تا خیزش ۱۴۰۱، مردم ثابت کرده‌اند که هرچند حکومت‌ها می‌کوشند صدای آنان را خاموش کنند، اراده برای آزادی و مشارکت هرگز نابود نمی‌شود. همین استمرار مبارزه است که پیوند میان گذشته و امروز را روشن می‌کند: یک خواست مشترک برای شکستن چرخه استبداد و رسیدن به حکومتی مردمی.

اما رسیدن به دموکراسی تنها با اعتراض و تغییر حکومت محقق نمی‌شود؛ نیازمند نهادینه‌سازی فرهنگ دموکراتیک در جامعه است. نظام آموزشی و رسانه‌ای باید به جای ترویج اطاعت و سرکوب اندیشه انتقادی، زمینه‌ساز پرورش شهروندانی مسئول و آگاه باشد. در جمهوری اسلامی، آموزش رسمی به ابزار تثبیت ایدئولوژی ولایت فقیه بدل شده و در پهلوی نیز فضای امنیتی دانشگاه‌ها، مانع از رشد تفکر مستقل شد. بدون تغییر این چرخه، استبداد صرفاً چهره عوض می‌کند و بازتولید می‌شود.

از این‌رو، آینده دموکراتیک ایران در گرو دو مسیر هم‌زمان است: مبارزه جمعی برای پایان دادن به ساختارهای استبدادی و پرورش فردی و اجتماعی ارزش‌های دموکراسی. تنها جامعه‌ای که پیشاپیش به تمرین آزادی، مسئولیت‌پذیری و مشارکت پرداخته باشد، قادر خواهد بود حکومتی دموکراتیک را برپا کرده و از انحراف دوباره آن جلوگیری کند. این آگاهی و تجربه است که می‌تواند ایران را از دور باطل استبداد نجات دهد و سرانجام راه را برای تحقق حکومتی بر پایه آزادی، برابری و اراده مردم هموار سازد.

ایران هرگز نخواهد مرد

مهران ملامیرزایی

مطالب مرتبط