تحریف تاریخ به نام خبر:

افسانه‌ی درخواست ترور خمینی از سوی شاپور بختیار

در روزهای اخیر، روزنامه‌ی «جرزالم پست» گزارشی منتشر کرده که ادعا می‌کند دکتر شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر ایران پیش از سقوط نظام پهلوی، در زمستان ۱۳۵۷ رسماً از موساد درخواست کرده بود که آیت‌الله خمینی را ترور کند. این ادعا که با تیترهای جنجالی بازتاب یافته، نه‌تنها فاقد سند معتبر است، بلکه با شواهد تاریخی، خاطرات دست‌اندرکاران و مواضع رسمی بختیار کاملاً تناقض دارد. بررسی دقیق منابع معتبر و اسناد باقی‌مانده از آن دوران نشان می‌دهد که این روایت بیشتر حاصل بزرگ‌نمایی و تفسیر نادرست یک ماجرای حاشیه‌ای است تا بیان یک واقعیت تاریخی.

شاپور بختیار در دی‌ماه ۱۳۵۷، در آخرین روزهای حکومت پهلوی، به عنوان نخست‌وزیر منصوب شد و تنها ۳۶ روز در این مقام بود. او سیاستمداری ملی‌گرا و عضو قدیمی جبهه ملی بود که با هدف جلوگیری از فروپاشی کامل نظام مشروطه و گذار ایران به دموکراسی، برنامه‌ای شامل آزادی زندانیان سیاسی، رفع سانسور، انحلال ساواک و وعده‌ی برگزاری انتخابات آزاد را آغاز کرد. اما موج انقلاب به رهبری آیت‌الله خمینی آن‌چنان گسترده بود که فرصت اجرایی‌شدن برنامه‌های او را از بین برد. بختیار پس از سقوط دولتش به فرانسه رفت و «نهضت مقاومت ملی ایران» (NAMIR) را پایه گذاشت تا مبارزه‌ای مدنی و سیاسی علیه جمهوری اسلامی را آغاز کند.

ادعای «درخواست بختیار برای ترور خمینی» نخستین بار در حاشیه‌ی خاطرات یوسی آلفر، تحلیل‌گر ارشد سابق موساد، مطرح شد. او روایت می‌کند که در اوایل ۱۹۷۹، یک واسطه‌ی ایرانی پیشنهادی را به نماینده موساد در تهران، الیعزر تساف‌فیر، منتقل کرد مبنی بر اینکه حذف خمینی ممکن است مانع سقوط رژیم شود. اما همان‌گونه که آلفر صریحاً توضیح می‌دهد، این پیشنهاد نه از سوی بختیار به‌صورت رسمی ارائه شد و نه موساد اقدامی در این زمینه انجام داد. موساد، پس از بررسی کوتاه، به دلایل اخلاقی و به علت فقدان شناخت کافی از شخصیت خمینی و تبعات احتمالی چنین اقدامی، این طرح را رد کرد. هیچ سند، نامه یا شاهد معتبر تاریخی وجود ندارد که نشان دهد بختیار شخصاً چنین درخواستی را مطرح کرده باشد.

در واقع، این روایت با زندگی و منش سیاسی بختیار نیز همخوانی ندارد. او نه در دوران نخست‌وزیری و نه در سال‌های تبعید، هیچ‌گاه وابستگی به موساد یا دیگر قدرت‌های خارجی را نپذیرفت. بختیار در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایش بارها تأکید کرده بود که ایران باید بر اساس قانون اساسی مشروطه و با اصلاحات داخلی به دموکراسی برسد. حتی روایت‌هایی که گاهی از «شکایت بختیار از موساد» یا «اتهام او به اسرائیل در پرورش خمینی» سخن می‌گویند، ریشه‌ی مستند ندارند و در هیچ یک از خاطرات یاران نزدیک او یا آرشیوهای فرانسوی ثبت نشده‌اند.

نکته‌ی مهم دیگر این است که زندگی سیاسی بختیار پس از انقلاب، نشانگر مسیر کاملاً مستقلی بود. او در پاریس جنبشی ملی‌گرا و سکولار بنیان گذاشت و هدف خود را مبارزه‌ی سیاسی و فرهنگی با جمهوری اسلامی قرار داد، نه اتکا به مداخله‌ی خارجی. دو تلاش جدی برای ترور او توسط عوامل جمهوری اسلامی صورت گرفت: نخست در ژوئیه ۱۹۸۰ توسط انیس نقاش و دوم در اوت ۱۹۹۱ که به قتل او انجامید. این حوادث به‌وضوح نشان می‌دهد که دشمن اصلی بختیار در عمل، جمهوری اسلامی بود و نه هیچ قدرت دیگری.

از این منظر، گزارش اخیر جرزالم پست با بزرگ‌نمایی یک روایت حاشیه‌ای، خطری جدی برای حافظه‌ی تاریخی است. چنین مطالبی با تبدیل یک پیشنهاد غیررسمی و ردشده به «درخواست رسمی»، مرز واقعیت و افسانه را مخدوش می‌کنند. این گونه تحریف‌ها، خواسته یا ناخواسته، در راستای همان پروپاگاندای جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند که همواره کوشیده است مخالفان سکولار و میانه‌روی انقلاب ۵۷ را با برچسب «وابستگی به بیگانه» بی‌اعتبار سازد. در حالی که شاپور بختیار نه مهره‌ی بیگانه بود و نه طراح ترور؛ او سیاستمداری ملی‌گرا بود که در تلاشی دشوار برای نجات ایران از دیکتاتوری و بنیادگرایی شکست خورد.

به‌طور خلاصه، اسناد تاریخی و شواهد معتبر نه‌تنها ادعای «درخواست بختیار برای ترور خمینی» را تأیید نمی‌کنند، بلکه ماهیت تحریف‌شده‌ی این روایت را روشن می‌سازند. حقیقت این است که موساد یک پیشنهاد غیررسمی را بررسی و رد کرد، و بختیار هیچ‌گاه چنین درخواستی ارائه نداد. بازنشر ادعاهای نادرست نه‌تنها به تاریخ خیانت می‌کند، بلکه زمینه‌ی تحقیر چهره‌ی یکی از معدود سیاستمداران ملی‌گرای صادق معاصر ایران را فراهم می‌آورد.

ایران هرگز نخواهد مرد

مهران ملامیرزایی

مطالب مرتبط