شعار «یا روسری یا توسری» و مشروعیتزدایی از حکومت
اسلامگرایان پس از قدرتگرفتن در ایران در بهمن ۱۳۵۷، چهار شعار را سرلوحهی برنامههای حکومت خود قرار دادند؛ مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، صدور انقلاب اسلامی، و پوشش اسلامی اجباری با طعم «یا روسری یا توسری». پوچی دو شعار سیاستستیز اول که جز هزینه برای مردم کشور نداشته طی سالها بر همگان روشن شدهاست. آرزوی صدور انقلاب اسلامی نیز علیرغم صرف هزینههای هنگفت از ثروت ملی و ایجاد گروههای نیابتی در منطقه و فراتر از آن با تحولات اخیر در منطقه برای همیشه به زبالهدان تاریخ رفت. تنها مبنایی که برای ادامهی حیات حکومت اسلامی باقی مانده، تحمیل پوشش اجباری بر زنان کشور تحت لوای اسلام است.
حجاب اجباری که ماههای اول پس از انقلاب اسلامی با افشای خدعهها و تقیهی رهبران انقلاب و در رأس آنان روحالله خمینی، محل جدل بود رسماً در تیر ۱۳۵۹ در جلسهی شورای شورای انقلاب به ریاست مهدی بازرگان که تا پیش از انتصاب به نخستوزیری فردی آزاداندیش نشان میداد و بعد از انقلاب عکس آن اثبات شد، به تصویب رسید.
ابوالحسن بنیصدر نیز با چرخش از ادعاهای پیشین خود، حجاب اجباری را «یک عمل انقلابی در جهت پیشبرد انقلاب اسلامی» دانست. پس از آن نهادهایی سرکوبگر نیز بهمنظور اجرای این تصمیم انقلابی پیدایش کردند که از هیچ رفتار شنیعی با زنان و دختران سرزمین ایران ابا نداشتند.
بدون حتی مبنای دینی برای اجبار بانوان به پوشش، حکومت همچنان بر این سیاست خود پافشاری میکرد. اما سال ۱۴۰۱، با جانباختن دختر جوان مهسا امینی پس از بازداشت خشن به دست نیروهای موسوم به گشت ارشاد و سپس رفتار وحشیانه با نامبرده در طول بازداشت، ورق برگشت و خشم فروخوردهی ملت فوران کرد.
حکومت که مستمسک دیگری جز شعار ایدئولوژیک پوشش اجباری نداشت بهرسم معمول مسیر سرکوب را در پیش گرفت و در جریان اعتراضاتی که پس از ارتکاب جنایت علیه مهسا امینی شکل گرفت، شمار زیادی در جریان سرکوبهای خیابانی کشته شدند و عدهی کثیری به احکام ظالمانهی سنگین حبس تا اعدام محکوم شدند.
هرچند حاکمان مستبد جمهوری اسلامی که بهخوبی از مخالفت اکثریت قاطع مردم ایران با حجاب اجباری باخبر بودند با اقدامهای سرکوبگرانهای که تا نقض حریم خصوصی پیش رفتند اما زنان آشکارا با آن همچنان مبارزه میکنند، بهشیوهی رایج دستوری، قانونی اخیراً تصویب کرده که حقوقدانان به مفاد آن انتقادات فراوانی داشتهاند.
آنچه طی سالها روشن شده این است که حکومت اسلامی با توسل به حجاب اجباری صرفاً بهدنبال راهکاری برای کسب مشروعیت جهت تضمین بقای خود بودهاست.
از حدود پنج دهه پیشتر حکومت نهایت تلاش خود را برای تحمیل حجاب اجباری به کار گرفته اما امروزه همگان شاهد ناکامی این سیاست هستیم.
اگر دکتر شاپور بختیار از سالها پیش از وقوع انقلاب اسلامی بر لزوم جدایی شریعت از امور دولت تأکید میکرد این بود که با روی کار آمدن حکومت اسلامی در پی خیانت برخی سران ارتش شاهنشاهی و خودداری از حمایت از دولت قانونی ایشان، عواقب یک حکومت دینی را پیشبینی کرده بود.
شکست سیاست حجاب اجباری مهر تأیید دیگریست بر عدم مقبولیت حکومتی که تحت لوای دین، کشور را به قهقرا بردهاست. زنان شجاعی که با شعار “زن، زندگی، آزادی” طی سالهای اخیر مقابل حکومت خودکامه ایستادگی کردهاند سهم مهمی در مشروعیتزدایی از نظام جمهوری اسلامی داشتهاند و روندی که از دو سال پیش آغاز شده متوقف نشده و با گذشت زمان قویتر میشود.
نویسنده: نما ایرانی