پراکندهگوییهای پایانهفته ۱۵۶
۱- اگر گوشهایی که مصلحتی کر شدهاند و صدا و فریاد ما را نمیشنوند، نمیتوانند انگیزهای شوند تا ما خاموش مانیم.
۲- خلاقیت بدون پرسشگری ناممکن است، به عبارت دیگر اگر پرسشگر نباشیم خلاق هم نمیتوانیم باشیم. پیش از خلق هرچیزی باید همه چیز را تحت پرسش قرار دهیم.
۳- هر مبارزهای هزینهای دارد اما هیچ مبارزهای ارزش جان باختن ندارد. هر مبارزهای را با هدفی شروع و پیگیری میکنیم ولی هدف مبارزه یک فرد خردگرا نمیتواند مرگ و نابودی و نیستی باشد بلکه مقاومت و ادامه مبارزه تا رسیدن به هدف و پیروزی است.
۴- یک زندگی هدفمند به ما انگیزه میبخشد تا دشواریها را تحمل کنیم، از مستحکمترین دیوارها گذر کنیم، دشمنیها را خنثی کنیم، دردها را درمان کنیم، و دست دزدان امال و آرزوهای انسان را کوتاه کنیم.
۵- خودکامگان طرفدار برابری بین شهروندان هستند البته برابری در فقر، بیسوادی، نادانی، ناتوانی، بیشعوری، بدبختی، بیلیاقتی، نوکری شخص دیکتاتور، …
۶- جامعه ملل در سال ۱۹۳۷ اعلام کرد « قانونشکنی و بیاعتنایی به اصول و ارزشها در سراسر جهان به صورت یک بیماری همه گیر در آمده است و تمدن بشری را تهدید میکند». شرایط امروز جهان بیشباهت به سال ۱۹۳۷ نیست که دوسال بعد جنگ دوم جهانی آغاز شد. آیا با شرایط کنونی و با توجه به تجربه تاریخی باید منتظر جنگ سوم جهانی باشیم؟
۷- برای پایان دادن به انحصار یک مذهب در هر جامعهای تنها راه ممکن اعلام آزادی کامل همه مذاهب است همانطور که در فرانسه ۴ سال پس از انقلاب اتفاق افتاد و به انحصار مذهب کاتولیک پایان داد.
۸- در هر نوع تبعیضی اعم از تبعیض نژادی، تبعیض جنسیتی، تبعیض سنی، تبعیض مذهبی، … انسان قربانی اصلی است. مبارزه با هر نوع تبعیض در هرجامعه ای یک رسالت انسانی است.
۹- اگر بپذیریم یک خواننده، یک ورزشکار، یک هنرپیشه، یا هر هنرمند دیگری لزوما یک اندیشمند سیاسی و یک متفکر اجتماعی نیست ولی به خاطر حرفه و هنرش در جامعه از محبوبیت ویژهای برخوردار است باید همچنین بپذیریم که چنین ورزشکار و یا هنرمندی نباید با سخنان خام و نسنجیده ولی احساساتی و شعار گونهاش ملتی را گمراه و سردر گم کند و به بیراهههای تاریخ بکشاند. بیاییم مبارزه تابو شکنی نقد کردن سلبریتیها را راه بیندازیم و در نقد هیچکسی هر چند محبوب استثنا و تبعیضی قایل نشویم
۱۰- سکوت انسانهای شرافتمند، بردبار، نیک پندار، درست کردار و دانا قمهکشی، عربدهکشی، و چاقوکشی رجاله ها، لومپنها، و بیاصل و ریشهها را درپی دارد. سکوت شما انسانهای پاک سرشت راه کسب قدرت را برای رجاله ها، لومپنها، و چاقوکشها هموار کرده است. شکست سکوت شما نیکان و دانایان سقوط لومپنها و بیاصل و ریشهها را در پیخواهد داشت. اگر سکوتتان به فریاد تبدیل شود ملتی آزاد خواهد شد.
۱۱- یکی از بزرگترین اشتباهاتی که ممکن است هر فردی در زندگیاش مرتکب شود از دست دادن فرصت است. فرصتهایی در زندگی هر فردی پیش میآید که میتواند سرنوشتساز باشد و کلید پیروزی و موفقیت. همین اصل در زندگی جوامع نیز صادق است. فرصتها را به رایگان از دست ندهیم.
۱۲- گاهی هزینهای که برای تاخیر باید بپردازیم بیش از هزینهای است که برای اشتباه میپردازیم. هر تصمیمی را به هنگام بگیریم و هر عملی را به موقع انجام دهیم. به تاخیر انداختن تصمیمات و اقدامات بدون دلیل موجه ممکن است زیانهایی جبرانناپذیر در پی داشته باشد.
۱۳- ما هم برای کارهایی که انجام دادیم و به خود و دیگران آسیب رساندیم، و هم کارهایی که میتوانستیم برای مصالح خود و دیگران انجام دهیم ولی نکردیم باید خود را مسئول بدانیم و مورد انتقاد قرار دهیم.
۱۴- اگر دانشمان را به دیگران منتقل نکنیم، اگر از قدرتمان سو استفاده کنیم، اگر ثروتمان را برای آبادانی و توسعه جامعه بکار نبریم، و اگر از تواناییها و مهارتهایمان برای ارابه خدمات به دیگران استفاده نکنیم در مسیر نادرست گام بر میداریم و به عضوی بیخاصیت و ناکارآمد در جامعه تبدیل میشویم.
۱۵- مدیران و مسئولان جامعهای که نه تنها ناتوان از ارایه امکانات لازم برای کارآفرینان در تحقق رویاهایشان عاجزند بلکه عامدا در پیتضعیف کارآفرینان هستند جامعه را به سوی ورشکستگی کامل اقتصادی سوق میدهند.
۱۶- حتی با سختترین دشمنان میتوان برای تامین منافع و مصالح ملی به توافق رسید مشروط به اینکه طرفین آمادگی و ظرفیت شنیدن و گوش دادن حرفها و خواستههای همدیگر را داشته باشند، با اصول و چارچوب مذاکره آشنا باشند، با خشم و تنفر از طرف مقابل در میز مذاکره حضور نیابند، با هدف توافق در جلسه مذاکره شرکت کنند، آماده امتیاز دادن و گرفتن باشند، و باور عمیق به مذاکره به عنوان بهترین راه حل اختلاف و پایان بخشیدن به دشمنی داشته باشند. تاریخ از این نمونه ها بسیار دارد.
۱۷- ناامیدی خطرناکترین مانع برای رسیدن به هدف و پیروزی در همه امور زندگی است. هرگز ناامید نشوید بلکه همیشه امیدوار باقی بمانید. زندگی هر لحظهاش با مبارزه تعریف میشود و در مبارزه ناامیدی بیمعنا میشود. مبارزه مادام العمر است و نه یک روز و یک هفته و یک ماه و یک سال،… در مبارزه بنا به شرایط ابزار و تاکتیکها تغییر میکنند گاهی باید فریاد برآورد و سرو صدا برپا کرد، و گاهی سکوت کرد و آرام بود، گاهی از قلم کمک گرفت و گاهی به تفنگ توسل جست، ولی امید و انگیزه و استقامت، و باور به پیروزی اجزا تغییرناپذیر هر مبارزهای هستند.
۱۸- حتما زمانهایی است که ما احساس میکنیم فاقد هر قدرتی برای تغییر هستیم، فاقد قدرت برای پایان دادن به نقض فاحش حقوقبشر، بیدادگری، فقر، آدمکشی، فساد فراگیر،…اما ناتوانی واقعی زمانی است که خود صدای اعتراض خود را خاموش کنیم.
۱۹- حمایت از میهن رسالتی است دایمی و دفاع از آن بیقید و شرط، ولی حمایت از دولت و حکومت فقط و فقط زمانی یک وظیفه است که دولت و حکومت استحقاق آنرا داشته باشند، از نظر اکثریت مشروعیت داشته باشند، در انتخاباتی آزاد، منصفانه، با شرکت اکثریت و عاری از هر نوع تقلبی انتخاب شده باشند، در زمانی که در قدرت هستند به تمام وظایف و مسئولیتهای خود عمل کنند، و هر زمان اکثریت بخواهند بدون مقاومت از قدرت کنارهگیری کنند.
۲۰- قانونشکنی برای انجام کارهای درست نکته اصلی در نافرمانی مدنی است. وقتی قانونی خلاف منافع و مصالح ملی و عمومی باشد نقض آن یک ضرورت انکارناپذیر است. وقتی اکثریتی در جامعه با قانونی مخالفند حفظ چنان قانونی از سوی حکومت، هر نوع بیقانونی از سوی آن اکثریت را توجیه میکند.
مارکوس تولیوس سیسرو، نویسنده، فیلسوف، متفکر، حقوقدان، نظریهپرداز،شاعر و سیاستمدار رومی:
«جنگ کشتارگاه کسانی است که همدیگر را نمیشناسند ، به نفع کسانی که یکدیگر را میشناسند ولی همدیگر رو نمی کشند. قربانی بزرگ همیشه مردم عادی بودند و هستند ، چون به راحتی گول سیاستمداران را میخوردند و متعصبانه رفتار میکنند.»
هفته دلپذیر و خاطرهانگیزی را برای شما و عزیزانتان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بی پروا