پراکندهگوییهای پایانهفته ۱۵۰
۱- یکی از مشکلات جدی و بزرگ ایران امروز در محاصره و کنترل بودن ابلهان مذهبی است. این مذهبیهای حاکم ابله هستند زیرا با افکار (بخوانید توهمات)۱۵ سده پیش بادیهنشینان صحرای حجاز میخواهند نه تنها ایران بلکه جهان را مدیریت و رهبری کنند.
۲- دولتمردان بیکفایت، ناکارآمد، ضعیف، فاقد ابتکار، و ناتوان از انجام وظایفشان، و مسئولیتناپذیر؛ بیگانگان، دشمنان خیالی و مخالفان خود را عامل شکستها، ناکامیها، مشکلات، و بحرانها میدانند ، و فقط در موارد بسیار نادری ممکن است خود را مقصر بدانند.
۳- یکی از ادعاهای بیپایه رژیم اسلامی حاکم بر ایران این است که در منطقه پرتلاطم خاورمیانه توانسته امنیت جانی شهروندان را که از وظایف اولیه هر حکومتی است تامین کند در حالی که این دروغی بیش نیست! رژیم مستقیما بارها در کشتار شهروندان نقش مستقیم داشته، و همچنین نتوانسته از کشتن و قتل شهروندی توسط شهروند دیگری جلوگیری کند، رژیم در اعدام (قتل حکومتی ) هم سرآمد کشورهای جهان است. واقعا این چه امنیت جانی است!؟ علاوه بر ناتوانی رژیم در تامین امنیت جانی، باید شکست مفتضح بار رژیم در تامین امنیت شغلی، امنیت آموزشی، امنیت مالی،… را هم اضافه کرد.
۴- قوانین چه فایده ای دارند اگر ما شجاعت اجرای آنها را نداشته باشیم و یا مسئولان قوای سه گانه کشور در هر فرصتی قوانین را نقض کنند؟ بسیاری از ما قانون را راه حل مشکلات یک جامعه میدانیم در حالی که اگر قوانینی غیرمنصفانه باشند، نقض شوند یا اجرا نشوند،… چگونه میتوان انتظار داشت قوانین بخودی خود راه گشا باشند؟
۵- در ایران تحت سلطه رژیم اسلامی صدها هزار شهروند کودک و نوجوان به علت ناتوانی رژیم حاکم برای تامین امکانات اموزشی از تحصیل محروم شدهاند. جامعهای که نیازهای اولیه کودکان از جمله آموزش را تامین نکند در مسیر سقوط است. هر جامعهای که نتواند کودکان را خلاق، پرسشگر، برخوردار از روحیه مشارکت، کار تیمی، گفتو گو، و تعامل پرورش دهد خود را از توسعه محروم میکند که ایران تحت سلطه حکومت مذهبی مثال بارز ان است.
۶- پذیرش بیچون و چرا و کورکورانه هر چیزی هم ابلهانه است و هم خطرناک. کسانی که ادعایی بدون مدارک، دلایل و شواهد میکنند و دیگران آن ادعاها را میپذیرند هم مدعیان و هم قبول کنندگان هر دو از گروههای خطرناک در جامعه هستند.
۷- کسانی که کتابهای مخالف نظر خود را نمیخوانند و از گفت و گو با افرادی که مثل انها نمی اندیشند سرباز می زنند و با سرسختی بر درستی نظرات و باورها و عقاید خود پافشاری می کنند هم نادانند و هم خطرناک.
۸- کسانی که از آموختن دوباره طفره میروند، از دور ریختن آموختههای کهنه که دیگر کاربردی ندارند سرباز میزنند، پسرفت را بر پیشرفت ترجیح میدهند. در دورانی که همه چیز به سرعت نور در حال تغییر و تحول است تلاش در حفظ آموختههای قبلی و خودداری از بازآموزی و بروز کردن خود شاید یکی از ابلهانهترین کارهایی باشد که یک عضو جوامع امروزی میتواند انجام دهد.
۹- مراقب واژههایی که در گفتار و نوشتار بکار میبریم، واکنشها به گفتار و نوشتار دیگران، شیوه نگاه به مخاطبین، و هر نوع کاربرد زبان غیر گویای دیگری باشیم که واژهها اگر بجا، سنجیده، و بدون در نظر گرفتن موقعیت بر زبان آورده نشوند؛ واکنشها اگر با توجه به ظرفیت طرفهای مورد نظر نباشد؛ و نگاهها و دیگر اشکال زبان غیرگویا توهینآمیز و تهدید تعبیر نشوند تا گفتو گوها سازنده و روابط ادامهدار باشد.
۱۰- تضاد بخشی از زندگی است. جهان هستی سرشار از تضادها است و در واقع این تضادها به زندگی معنا میبخشند. جنگ و صلح، آزادی و اسارت، دمکراتیک و غیردمکراتیک، نور و تاریکی، دانایی و نادانی، ثروتمند و فقیر، دادگری و ستمگری، … ولی برای درک هر مفهوم و پدیدهای باید معنای پدیده متضاد را هم بخوبی درک کنیم مثلا برای درک آزادی باید اسارت را درک کنیم، برای درک دادگری باید ستمگری، برای درک نور باید تاریکی،… را هم درک کنیم.
۱۱– اگر از روایات بیپایه مذهبی در باره آغاز آفرینش که دروغی بزرگ بیش نیست بگذریم هنوز علم نتوانسته به این پرسش که جهان هستی و اجزا آن چگونه شکل گرفته و منبع پیدایش انسان کجاست پاسخ دقیق و مستدل بدهد. آنچه که از این پرسش مهمتر است ریشهیابی انگیزه کسانی است که در پیویرانی و نابودی جهان هستند تا شاید با حرکت دسته جمعی جهانی بتوان از چنین فاجعهای جلوگیری کرد.
۱۲- همه ما اشتباه میکنیم ولی مهم این است که اشتباهات خود را اصلاح کنیم و تکرار نکنیم. نادیده گرفتن اشتباه باعث تکرار اشتباه میشود و سرانجام به آسیبها و زیانهایی غیر قابل جبران منجر می شود.
۱۳- برای سود کردن باید ریسک کنیم، برای پاداش گرفتن باید تلاش کردن را یاد بگیریم، برای کسب تجربه باید خطر پذیر باشیم، برای پیروزی باید مبارزه کنیم، برای آینده درخشان باید از همین لحظه برنامهریزی کنیم و سختیها را تحمل کنیم، برای انسان بودن باید کینه و نفرت و دیگر آزاری را از وجود خود دور کنیم، و برای زندگی کردن باید آمادگی همه جانبه برای ناکامی و کامیابی، خوشی و ناخوشی، سقوط و صعود، سود و زیان، نفرت و عشق، کینه و بخشش، دشمنی و دوستی، قدرت و ضعف، دارادی و نداری،… باشیم.
۱۴- کسی که فکر می کند در بحث با یک احمق پیروز می شود خود یک احمق است. بحث با احمقها وقت تلف کردن است.
۱۵- معمولا کسانی که از خرد، عقل، شعور و منطق (هر یک از اینها و یا همه) بی بهره و محروم هستند ولی مدعی دانایی هستند، و اجازه تصمیمگیری برای دیگران هم دارند نتیجه عملکردشان ویرانی و نابودی است، و تصمیماتشان زیانبار.
۱۶- هنر پرسیدن و طرح پرسش سنجیده یکی از مهمترین مهارتهای هر شخصی میتواند باشد. در طرح پرسش نیاز است که واژهها و چینش واژهها درست انتخاب شوند تا پاسخ مستدل دریافت کنیم وگرنه باید منتظر پاسخهای احمقانه و بیاساس باشیم.
۱۷- نمیدانم آیا هرگز در شرایطی قرار گرفتهای که به عنوان یک انسان نه میتوانستی چیزی را تغییر بدهی و نه می توانستی آنرا تحمل کنی، و اگر در چنین شرایطی قرار گرفتهای چه حسی داشتی و چگونه خود را از چنین شرایطی نجات دادی؟ ایران امروز دقیقا در چنین موقعیتی است و علیرغم آنچه عدهای مغرضانه یا دلسوزانه، آگاهانه و یا ناآگاهانه میگویند که ما مردم ایران میتوانیم تغییر ایجاد کنیم در حالی که کارنامه ۴۵ ساله خلاف این شعار را ثابت میکند. ما ایرانیان ثابت کردیم نه توانایی تغییر دادن وضعیت حاضر را داریم و نه قدرت تحمل ان را. پرسش اصلی «چه باید کرد؟» است. ما نشان دادیم که خواستار تغییر هستیم و از شرایط موجود خستهایم و ناخشنود اما هنوز دقیقا نمیدانیم راه حل چیست و یا نمیتوانیم راه حل را به اجرا در آوریم. به این بیندیشیم و تا دیرتر نشده به شرایط کنونی پایان دهیم زیرا ما ایرانیان شایسته زندگی در شرایط بسیار بهتری هستیم.
۱۸- دشمنان مان همه جا حضور دارند، از آنها بیاموزیم، روشهایی برای استفاده از آنها بکار گیریم، دشمنان خود را زخمی نکنیم بلکه نابود کنیم، روی قلب و مغز دشمنان کار کنیم، برای انجام کارها از افراد با صلاحیت و کاردان حتی دشمنان استفاده کنیم مشروط به اینکه انها را تحت کنترل و نظارت داشته باشیم.
۱۹- بیاییم جامعهای بسازیم که نه تنها نخبگان را ارج نهیم بلکه نخبگان تازه هم پرورش دهیم و شرایطی فراهم کنیم که نخبگان جوامع مختلف جذب ما شوند و نه بر خلاف برخی حکومتها شرایطی برای فرار و مهاجرت نخبگان ایجاد کنیم. جامعه ای که از نخبگان قدردانی نمی کند و دافع انها است، زمینه را برای صعود پخمگان اماده می کند و نتیجه ان سقوط چنین جامعه ای است.
۲۰- یکی از انتخاب هایی که هر فردی بارها در زندگی خود می کند انتخاب دوست است که می تواند مسیر زندگی فرد را کاملا تغییر دهد. در انتخاب دوستان دقت کافی بکار بریم که افرادی را برگزینیم که عامل تغییرات مثبت در زندگی مان باشند. چنین افرادی دوستان واقعی هستند و نه مگسان گرد شیرینی.
جرج کارلین:
دولتها نمی خواهند یک جمعیت هوشمند داشته باشند، زیرا بر افرادی که تفکر انتقادی دارند نمی توان حکومت کرد. انها مردمانی می خواهند که فقط تا اندازه این هوش داشته باشندکه بتوانند با ماشینها کار کنند و بت اندازه کافی احمق باشند که همیشه رای و مالیات بدهند.
هفته دلپذیر و خاطره انگیزی را برای شما و عزیزان تان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بی پروا