اگر در میان ما میبودی…

وه که گر من باز بینم روی یار خویش را

تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را

…(سعدی)

و همچنان با شتاب میگذرد ارابه زمان از گذرگاه های تاریخ کشورمان و باز میرسد ایام به یاد آوردن انسانهایی که همچنان در افسوس جای خالی ایشان بسر میبریم. انسانهایی که شاید بی مانند باقی بمانند.

اینکه هر انسانی در نوع خویش همان است و نه مانند دیگریست و دیگری هم نمیتواند مانند خویش را بیابد، شکی نیست، اما در یافتن منش و ره درست، که همان راه راستی ست، انسانها همیشه نیاز به آموزگاران شایسته خواهند داشت.

درباره زنده یاد دکتر شاپور بختیار و همراهان شریف و باوفا شان، چون دکتر برومند، بسیار زیاد نوشته و گفته شده است. شخصیت های فراوانی درباره منش و دکترین ایشان،  از دوران کودکی و جوانی ، مبارزات، شجاعت و اخلاق سیاسی، کسب دانش و بویژه آگاهی، چگونه بنا شدن ستون های نظری ،مراد و مکتب سیاسی این عزیزان، صد ها صفحه را  با قلم سیاه  پر کرده اند.

کار و تلاش قابل ستودنی فرهیختگانی چون دکتر حمید اکبری و همسر گرامی شان، سرکار بانو دکتر آذر خونانی اکبری، در برپایی کنگره بررسی تاریخی دولت  37 روزه شاپور بختیار و دیگر کتب نشر شده بدست ایشان در کنار آثار دیگر از محققین شایسته، مانند دکتر بی پروا و پژوهشگرانی چون بانو پری سکندری  ، حمید شوکت و حقیقت جویانی چون علی لیمونادی و تاسیس بنیاد برومند بدست  لادن برومند، یادگار اخلاقی دکتر برومند ، و بسیاری دیگر را میتوان به عنوان سندی در اثبات پا بر جا بودن و اهمیت وجود نظری و دکترین این ستاره جاودانی در سپهر سیاسی ایران مد نظر قرار داد. حتی پذیرش درستی این دکترین پس از چند ده و پس از فقدان ایشان از سوی شرکای فاجعه سال  57 را نمیشود کتمان کرد ، هرچند دیگر تیر رها شده به قلب را نمیتوانند برگردانند. 

 قلم به تکرار مکررات زدن نه میتواند راهگشایی تازه برای علاقه مندان به دکترین شاپور بختیار باشد و هم نمیتواند منظر دیگری را در یافتن راه درست بگشاید. بدون شک هم هر خواننده پی جو با توجه به دانش و دستگاه تحلیلی خودش درباره موضوعات بالا و نقش این افراد در تاریخ سیاسی کشورمان به یک نتیجه خواهد رسید.  نتیجه ایی که  نباید بطور اجبار یک کنش سیاسی در راه راست و درست را رقم بزند.

نگارنده تلاش میکند یافتن راه درست و راست برای نجات کشورمان در جهان آشفته امروز با در نظر گرفتن شرایط بسیار

 پر تنش منطقه ایی و حیاتی کشورمان را در یک فرض  ذهنی با وجود شاپور بختیار در میان ما را به ترسیم بکشد.

شاپور بختیار چه میکرد اگر الان در میان ما میبود؟

پاسخ این سوال را هر کس با توجه به دستگاه نظری و سطح دانستنی های خود از دکترین زنده یاد خواهد داد.

 منظر های متفاوت که میتوانند به نتایج متفاوت نیز منجر شوند. به احتمال نیز این پاسخ های متفاوت میتوانند حتی نقض کننده خود هم باشند.

نگارنده معتقد است که از اندر میان تمام این نظرات متفاوت و متناقض میتوان نکات مشترکی را هم یافت .  یکی از مهمترین نتایج، بررسی چرایی عدم وجود مدیریت، رهبریت و هدایت درست  جنبش های مردمی کشورمان برای یک تغییر و یا یک زندگی بهتر میباشد. جنبشهایی که قرار است  به نجات کشور از اهریمن ختم شوند.

“آنچه ما ایرانیان را به هم پیوند میدهد ایرانی بودن ماست و آنچه ما را با انسانهای دیگر در بیرون از مرزهای کشور ایران پیوند می دهد انسانیت ماست. آنچه را که ما از فرهنگ ملی در اعصار و قرون داشته ایم موجب مباهات ماست و اگر ما این هویت ملی را از دست بدهیم همه چیز خود از دست داده ایم.”

(شاپور بختیار هاید پارک لندن 1358)

با این چند جمله، با نهانی انباشته از دانش و آگاهی قابل ستایش، این زنده یاد هم پایه نظری و هم مبنای عملی  در پروژه نجات ملی  در کنش گری در راه راست را برای همه سطوح  فعالان سیاسی ، چه عملگرا، چه مدعی قدرت و چه فعالان نظری و  تئوری پرداز را ترسیم میکند.

مبنا قرار دادن همه آنچه که در حوزه ملی،  مانند حاکمیت ملی، منافع ملی و تمامیت ارضی به عنوان ستون های حفظ مادر تمدن ها ، یعنی تمدن ایرانی منسوب میباشند،  همچون مشعلی نورانی راه و سویِ درستِ عملی را به رویت میگزارد.

روح و جان مایه فلسفی بنا شده بر حفظ و صیانت کرامت انسانی پهنای این جهان بینی را تا مرز جهان شمول بودن گسترش میدهد.

در این فلسفه انسان مدار دیگر پادشاهی و یا جمهوری خواه بودن ، بلوچ-آذری-کرد-لر- عرب و فارس زبان بودن مبنای درست بودن و درست عمل کردن و اجرای عدالت اجتماعی نمیباشند. تمام طرح ها و پروژه ها فقط و فقط بر اساس احیای حقوق انسانی و حفظ کرامت انسانی تدوین و عملیاتی میشوند.

بختیار اگر میبود باز این دو ستون اصلی را بعنوان تنها گزینه حقیقی و واقعی برای بنا گذاشتن پروژه نجات ملی معرفی میکرد و چون هم این چنین نیست، همچنان کلاف نجات کشور سر در گم باقی مانده است. و باز هم میتوان چند صد صفحه نگارش کرد که این بزرگ مرد اگر حتی امروز در کنار ما میبود ، تنها راه باقی مانده برای نشان دادن به همه مدعیان نجات کشور همان

ایرانیّت و انسانیّت ماست.

ایران هرگز نخواهد مرد

سیامک رادمهر

مطالب مرتبط