پراکندهگوییهای پایانهفته ۱۴۲
۱- هر عضو هر واحد اجتماعی و یا سیاسی که احساس کند در آن واحد سهمی ندارد نه تنها تلاشی در حفظ آن نخواهد کرد بلکه چه بسا حتی برای نابودی آن واحد اقداماتی انجام دهد.
۲- ملتی که از شناخت تاریخش طفره رود عقب ماندن را پذیرفته است. شناخت تاریخ تائید آنچه رخ داد نیست بلکه یادگیری از هرچه اتفاق افتاد و نتایج مثبت و منفی آن است.
۳- در مبارزات سیاسی و جنبشهای اجتماعی پیش از گزینش همرزمان خود برای همرزمان احتمالی شرایط خارق العاده غیرقابل تحملی را ایجاد کنید تا ذات واقعی خود را نشان دهند.
۴- زندگی با هدف تعریف میشود و خوشبختی در چارچوب هدف تحقق مییابد و افرادی در زندگی پیروز میشوند که هدفمند باشند. زندگی پیوندی ناگستتنی با هدف دارد و زندگی بدون هدف غیرقابل تصور است.
۵- در جوامع غیر دمکراتیک آمار عمدتا دروغی بیش نیست. اعداد و ارقام باید از سوی عوامل طوری تنظیم شوند که رضایت خاطر رهبر غیردمکراتیک و یا خودکامه را تامین کند.
۶- در هر رویدادی، هر پدیده ای، هر ایدهای، هر تصمیمی، هر سیاستی، و هر عملی هرچند هم خطرناک، ویرانگر، خونین و با هزینه سرسامآور باشد باز میتوان جنبههای مثبت هم یافت. مثلا یکی از جنبههای مثبت انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ که انقلابیون شاید به آن نمی اندیشیدید گرایشی است که بعد از انقلاب به آگاهی یافتن، اندیشیدن، دانستن و یادگیری در بسیاری از مردم بوجود آمده است. بعد از بهمن ۱۳۵۷ مردم به بازنگری به تاریخ، مذهب و سیاست روی آوردهاند و میخواهند به ریشههای رویداد ۱۳۵۷ پی ببرند. رویداد ۱۳۵۷ مردم را به سیاست شدیدا علاقمند کرد، و امروز بیشتر ایرانیها میدانند که سیاست تعیین کننده اصلی زندگی آنها است و همین درک موجب شده که در عرصه سیاست به شیوههای مختلف حضور یابند.
۷- متاسفانه ، پس از ۴۵ سال هنوز عدهای بین پزشکیان و جلیلی گیر کرده اند! مسئله ایران ریشه در فرد ندارد و نگاه فرد محوری راه حل مشکل ایران نیست بلکه باید رویکردی سیستم- محوری برگزید.
۸- هر تحصیل کرده دانشگاهی و مدرکدار و فوق تخصص لزوما شعور اجتماعی و سیاسی ندارد. چه بسا کسانی بدون مدرک دانشگاهی و فاقد هرنوع تخصص دانشگاهی از تخصص شعور بالا برخوردارند. انتخابات نمایشی اخیر بار دیگر میزان شعور سیاسی تعداد زیادی از تحصیلکردمان را به نمایش گذاشت.
۹- اگر کسی فکر کند دیگری میتواند چیزی به او دهد که خود به تنهایی نمیتواند به دست آورد، اشتباه میکند و باید بیدرنگ با چنین تفکر و نگرشی خداحافظی کند تا بیش از این به خود آسیب نرساند.
۱۰- هیچ معیاری برای سنجش صداقت افراد دقیقتر از میزان خدمات آنها به جامعه نیست.
۱۱- برای داشتن جامعهای با اعضای متعهد و مسئولیتپذیر باید خود متعهد و مسئولیتپذیر باشیم زیرا تا خود چیزی را ندانیم نمی توانیم به دیگری یاد دهیم. لازمه یاد دادن مسئولیت پذیری و تعهد به دیگری نیز از این اصل کلی مستثنا نیست.
۱۲- آموزش کودکان و آماده کردن آنان برای مسئولیت پذیری و برخورد سنجیده با چالشهای زندگی با گفتن و موعظه کردن کافی نیست بلکه از گفتار باید گذر کنیم و با رفتار خود الگویی برای کودکان باشیم. آموزش دانش، هنر و مهارتها به کودکان پایه نه تنها امیدبخشی برای کودک بلکه تضمینی است برای حرکت در مسیر ساختن جامعهای آبادتر و آزادتر.
۱۳- در زندگی ما برخی موارد بهترین و سادهترین راه حلها دم دستمان است ولی چون به دور دستها نگاه میکنیم و در جستجوی راه حل هستیم راه حل در دسترسمان را نمیبینیم. بهتر است به اطرافمان بیشتر دقت کنیم و به آنچه است بیشتر توجه کنیم.
۱۴- در پیگیری هدفی اگر در حال پیشرفت مقبول هستیم هر چند میزان پیشرفت کمال مطلوب نباشد ولی دلیل موجهی هم برای ناامیدی وجود ندارد. در چنین حالتی بهتر است با ارج نهادن به پیروزیهای نه چندان خارقالعاده ولی مداوم و مقبول شعلههای آتش پیشرفت را فروزانتر کرد.
۱۵- کسانی که خود را ناجیان مردم میدانند در واقع مردم را مورد توهین قرار میدهند، و صلاحیت آنها را زیر پرسش میبرند. امدادگران هم در دیگران ناتوانی ایجاد میکنند و آگاهانه یا ناآگاهانه موجب سستی، ضعف، تردید و ناباوریشان به خود میشوند.
۱۶- وقتی دیگران را برای کارهای سازنده و مثبتشان مورد تقدیر و تحسین و تشویق قرار میدهیم در واقع مسیر تاثیرگذاری بر آنها را هموار میکنیم. در تغییر دیگران برای سازندگی و مثبتاندیشی کوتاهی نکنیم تا تاثیرگذار باشیم.
۱۷- به امید فرا رسیدن روز خوب بودن کافی نیست بلکه روز خوب را باید بسازیم. در هر موردی در زندگی تا گام برای سازندگی برنداریم هر چقدر امیدوار باشیم ره بجایی نخواهیم برد و عقب افتاده میمانیم.
۱۸- وقتی میشنوم و میخوانم که کسی میگوید « به عقیده دیگری احترام بگذار» به آینده انسان ناامید میشوم. مگر میتوان عقیدهای که بر کشتن، اعدام، سنگسار، کور کردن، و دست بریدن دیگری مهر تایید میزند را مورد احترام قرار داد؟ به عقیدهای که دیگری را برای دگراندیشی، آزادیخواهی، و دفاع از حقوق انسانیاش تحت شدیدترین مجازاتها قرار میدهد چگونه میتوان احترام گذاشت؟ من نه تنها به چنین عقیدهای احترام نمیگذارم بلکه آمادهام برای نابودی چنین عقیدهای تا پای جان مبارزه کنم.
۱۹- باور کردن هر حرفی به آسانی و بیاندیشه و بدون درک انگیزه گوینده میتواند پیامدهای خطرناکی داشته و هزینههای جبران ناپذیری را در پی داشته باشد. زود باور نشویم تا خود را فریب خورده احساس نکنیم و پشیمان نشویم.
۲۰- بیاییم خود را به شیوهای تغییر دهیم که تغییر ما منبع تندرستی، پیروزی، بهروزی، شادکامی، رفاه، آرامش و آسایش، آزادی، درستاندیشی، خردمندی، توانایی، دانایی، دلیری، اعتماد بنفس، انسان دوستی، و حفظ طبیعت و محیط زیست باشد.
شجاع الدین شفا:
«خاورمیانه به یک رنسانس فرهنگی نیاز دارد، برای زدودن مذهب از جان جامعه برای بازسازی انسانهایی که در اندیشه خودشان به بند کشیده شدهاند.»
هفته دلپذیر و خاطرهانگیزی را برای شما و عزیزانتان خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
دکتر ابراهیم بی پروا