مداحان، حاکمیت ناتوان را بزرگ جلوه میدهند
مسندنشینان ۴۵ سال است که از یک روش پوسیده که تارو پودش در حال گسستن است پیروی میکنند .
این روش نشانگر چیست ؟ چه چیزی را میخواهند به مردم ثابت کنند ؟
تقدس نماییهای بیهوده برای منفورترین افرادی که در زندگی نه تنها از هیچ اندیشهای جز سرکوب برخوردار نبودهاند که با مغزهای تهی از هرگونه دانشی تنها در کلام مداحان بزرگ نمایی میشوند و بس.
زبانزدی است پُرمعنا از نیاکانمان که گفتهاند یک ده آباد به از سد شهر ویران است .
۴۵ سال است درمیان اینهمه مردانی که با نام سیاستمدار به ما تحمیل کردند تنها یک تن را یافتیم که با الفبای سیاست آشنا بود وزیر خارجه شد و کمرهمت بست تا کاری به سود کشورش به انجام برساند ولی با کلههایی روبرو بود که پِهِن هم بارشان نبود چه رسد به مغز گرچه این شخص با من به دلیل نوشتن و گفتن حقایق میانه خوشی ندارد زیرا در بیرون از مرز که سرگرم گفتگو با سیاستمداران اروپایی و اتازونی بود در پاسخ خبرنگاری که گفته بود شما که ادعا میکنید زندانی سیاسی ندارید پس فلانی که وکیل دادگستری است برای چه در زندان است جز این که یک بیانیه را امضاء کرده است سکوت کرده و نگاه و کسی چه میداند که در دلش هم شاید هزاران ناسزا هم بارم کرده باشد ولی من بی حب و بغض مینویسم که ایشان تنها سیاستمدار دوران حکومت آخوندها بر ایران بوده اند که از سوی سبک مغزان رشتههایش پنبه شد و زحماتش دود هوا.
خودکامگان جز به خود و آنچه در سرهای بیمغزشان است نمیپرورند چون ذهنی پرورده و نیرومند ندارند از اینروی ترمزی برای هرکه دارای اندیشه است و میتواند کاری را از پیش ببرد هستند .
آخرین رئیسجمهور چه شانسی آورد که نماند تا پس از پایان ریاستاش در لیست راندگان از درگاه نباشد .
مردم ایران که در در ازای تاریخ جادههای هموار و گاه بسیار ناهموار را با هر سختی پیمودهاند این دوران تاریک غم انگیز را نیز بسر خواهند آورد و بر نادانی منقلب شدگان افسوس و برای از دست دادن جوانان دریغنامه خواهند نوشت.
حکومتی که نتوانست جز یک تن در میان خیل بیسیاستان که جز ثنا گویی برای آب و نان بیشتر بخود ندید سیاستمداری ارزنده داشته باشد که بتوان با همانند هایی چون فروغی و مستوفی و امیرکبیرها سنجید داشته ولی تا دلتان خواهد مداح و پاچهخوار دارد تا سبب گشادگی دل و نوازنده روح و روانشان باشد .
نگاهی به این ۴۵ سال بیاندازید و به راستی بگویید که مردم ایران جز اشک و خون ودریغ از این حکومتی که خود را از گروه علما و نشانه خدا بر زمین میداند دیدهاند ؟ جز تنگناهای سخت مالی داشتهاند؟ جز یک مشت واژگانی که از معنای خود تهی گردیده شنیدهاند ؟ جز پاچهخواران دَنی گردشان بودهاند؟
به راستی که اینان روی سیاه همه گردن کشان و خونخواران تاریخ را سپید و دست همه درازدستان به مال مردم را
کوتاهتر ازخود به تماشا گذاشتهاند .
روزگار غریبی است یاران که در سده ۲۱ میلادی زندگی کردن ولی در حال و هوای نخستین سده هجری قمری عربستان به سر بردن و مردم را وادار به پیروی از دستورهایی کردن که در همان زمان نیز ناتوان از پاسخ به پرسشهای خردورزان و اندیشمندان ایرانی بوده است .
مردم ایران با بسترسازیهای بیگانگانی که هیچ خاکی چشمان آزمندشان را پر نمیکند چنان تُندروار خروشیدند و هرآنچه بود نابود کردند که تنها یادآور دوران جمشید است و بس .
دیروزیان پشیمان ، امروزیان گریان و آیندگان این سرزمین شگفتزده از تکرار تاریخ در راندن جمشید نشسته در برج عاجاش و آوردن آژیدهاک (ضحاک) مغز جوانان خور مارانش .
انسان کی میخواهد از گذشته پند گیرد برای ساختن آیندهای بهتر .
انسان باشندهای شگفتآور است ، توفانی میشود ؛ میخروشد و ویران میکند و سپس به مویه مینشیند ؛ زار زدنهایش که پایان گرفت دوباره بر میخیزد ؛ برای ساختن و پرداختن کمر میبندوپای افزار آهنین به پا میکند و راهی میشود .
ما کی راهی خواهیم شد؟
گیتی پورفاضل
۱۴۰۴/۳/۹