پراکنده‌گویی‌های پایان‌هفته ۱۲۶

۱- با انرژی منفی، تفکر بحران زا، واژه «نمی توانم»، بی‌هدف بودن، بی‌برنامگی، ذهن تغییرناپذیر و بسته، نیاموختن از تجربه، درس نگرفتن از اشتباه، کاربرد دوباره رویکردی شکست خورده، افق دید محدود، ناتوان از برقراری رابطه مثبت و سازنده و یا بی تدبیری در حفظ آن، و فقدان آینده نگری انتظار پیروزی امیدی واهی است.

۲- با هر اندیشه و دیدگاهی که داریم و به هر مکتب فکری و ایدیولوژی که گرایش داریم/ دلبسته‌ایم انکار حضور گذشته در حال و آینده زندگی‌مان و جامعه خودفریبی است. چه بخواهیم و چه نخواهیم گذشته با ماست و در زندگی ما و جامعه نقش و نفوذ دارد، و بر حال و آینده تاثیر می گذارد. خرد حکم می کند برای رشد و توسعه جامعه، و آماده شدن برای آینده ای بهتر گذشته را خوب بشناسیم، و دلایل آنچه در گذشته زندگیمان و جامعه رخ داد را بیابیم. انکار نفوذ گذشته در حال و آینده انکار وجود خود است.

۳- اگر تلاشی که در واگرایی می‌کنیم و فرصتی که برای جدایی می‌سوزانیم در همگرایی و همبستگی می‌کردیم تردید نکنید که بر هر قدر قدرتی، هر تبهکاری، و هر اهریمنی پیروز می‌شدیم. در جهان مدرن با کار گروهی و دستجمعی احتمال پیروزی و رسیدن به هدف بیشتر است.

۴- نگرانی یکی از احمقانه‌ترین کارهایی است که می‌توانیم بکنیم. دیروز، هفته پیش، ماه پیش، شش ماه پیش، یک سال پیش، پنج سال پیش،… نگرانی‌هایی داشتی که حالا بکلی رفع شده و یا حتی بعضی از آنها را بخاطر نداری. بنابراین در برابر سختی‌ها، بحران‌ها، کمبودها،… مهم جستجوی راه حل است و چاره جویی، و نه ابراز نگرانی و ایجاد استرس برای خود و دیگران.

۵- اگر فکر می‌کنیم بیش از نیمی از عمرمان گذشت و سال‌های پیش روی باقیمانده کمتر از سال‌هایی است که گذشت هنوز فرصت کافی برای تحقق اهداف و رویاهای زندگیمان را داریم، هنوز فرصت کافی برای تاثیرگذاری بر زندگی و جامعه را داریم، هنوز برای بسیاری از کارها دیر نیست، هنوز می‌توانیم اثر و یا آثار ماندگار از خود بر جای بگذاریم فقط باید به خود باور داشته باشیم . همین و بس! فراموش نکنیم که تولستوی در ۶۸ سالگی شنا آموخت!

۶- فکر نمی‌کنم جنگ‌ها را فقط سیاستمداران، سرمایه داران و نظامیان بوجود می‌آورند بلکه ما مردم عادی هم در آن نقش داریم با سکوت خود، با بی تفاوتی، با حمایت از جنگ، با دفاع از موضع و تصمیم جنگ افروزان، با شرکت داوطلبانه در جنگ، با تنفر از طرفی که دشمن خود میدانیم و خواهان نابودی آنها هستیم،….

۷- تبلیغات حکومت‌ها همانند جنگ و خشونت  قدرت انسان‌زدایی دارد، و می‌تواند به گسترش «نا انسانیت» در جامعه منجر شود.

۸- تحریم اقتصادی علیه یک کشوری مثل روسیه و یا ایران فقط در صورتی می‌تواند هدف تحریم‌کنندگان (اگر واقعا فشار بر کشور مورد تحریم باشد) را برآورده کند که اجماع بین المللی پشتوانه آن باشد، و نه فقط از سوی یک کشور و یا یک گروه از کشورها چند مسئول کشور مورد هدف و چند شرکت را هدف قرار دهد بلکه باید بسیار فراگیر باشد وگرنه فقط گونه ای بازی سیاسی برای فریب مردم است. فریب این نوع تحریم‌ها را نخوریم.

تحریم در سطح داخلی از سوی شهروندان و گروهها علیه حکومت مثلا در انتخابات زمانی بطور قاطعانه اثربخش است که بصورت دستجمعی و سراسری باشد.

۹- شکست خوردگان واقعی کسانی هستند که خود را شکست خورده می پندارند حال چه جنگ باشد یا انتخابات یا امتحان و یا در کل زندگی، وگرنه پدیده ی شکست وجود خارجی ندارد.

۱۰- از کسانی در شگفتی که به موی سر و لباس و وضع ظاهر شان بیش از آنچه وارد مغزشان می‌کنند و به چه می اندیشند اهمیت می‌دهند. بدانید شخصیت عمیقتر و گویاتر از ظاهرتان معرف شماست. مراقب رفتار این افراد باشید تا از آسیب‌شان  درامان باشید. 

۱۱- فریب هر مدعی دمکراسی را نخورید. از کره شمالی کمونیست تا ایران تیوکراتیک تا کنگو در آفریقا همه خود را نظام‌های دمکراتیک می‌خوانند که نیازی به اثبات دروغگویی‌شان نیست! اما کنشگران سیاسی هم که ظاهرا مخالف همین حکومت‌ها هستند آگاهانه یا نااگاهانه از دمکراسی در گفتار‌ و شعار و نوشتار می گویند و می‌نویسند و تبلیغ می‌کنند. بیشتر اینان نیز به مانند رهبران کره شمالی، ایران اسلامی، کنگو،… دروغ می‌گویند چون فقط حرف می‌زنند، ادعا می‌کنند، شعار می‌دهند و وعده‌های پوچ می‌دهند. دمکراسی البته باید از یه جایی شروع شود. نقطه شروع می‌توانند آگاهی سیاسی دادن، انتخابات آزاد ،… باشد اما پیش از آن اسباب یک حکومت و جامعه دمکراتیک را فراهم کرد. بسیاری از کارشناسان علوم سیاسی و اجتماعی اتفاق نظر دارند که توسعه فرهنگ سیاسی دمکراتیک، توسعه یک طبقه متوسط قدرتمند، توسعه جوامع مدنی از اتحادیه های کارگری تا احزاب و گروه‌های سیاسی تا کانون نویسندگان تا رسانه های مستقل و آزاد ، و توسعه اقتصادی و حداقل در آمد متوسط سرانه مورد تایید کارشناسان برای شکل گیری یک حکومت دمکراتیک  از پیش شرطهاست. مدعیان دمکراسی هرگز راجع به چگونگی توسعه این عوامل اساسی و ضروری شکل‌گیری یک نظام دمکراتیک حرف نمی‌زنند ‌و ترجیح می‌دهند ساکت باشند.

۱۲- «وقت طلاست» همه ما حتما با این ضرب المثل آشناییم و بارها در طول زندگی‌مان شنیده ایم. بنظرم هیچ چیزی با وقت قابل قیاس نیست و هیچ چیزی ارزش وقت را ندارد. وقت ارزشمندترین کالایی است که ما در اختیار داریم و هر چقدر از آن را استفاده کنیم دقیقا همانقدر کمتر خواهیم داشت. کالایی است که تحت هیچ شرایطی و با هیچ علم و تکنولوژی ای تجدید پذیر نیست. اگر در استفاده این کالا سنجیده عمل نکنیم و از آن بطور بهینه استفاده نکنیم علیه خود جنایت می کنیم.

۱۳- یکی از کارهایی که برای آرامش خاطر باید انجام داد یادگیری چگونگی واکنش به موضوعی است که مورد پرسش قرار میگیرید؛ به برخی پاسخ دهید، در برابر بعضی سکوت کنید و برای بقیه توضیح دهید.

۱۴- ملتی که آینده اش شبیه و یا بدتر و تیره‌تر از گذشته‌اش است در لبه سقوط و نابودی است و یافتن راه چاره و درمان بسیار دشوار.

۱۵- حکومتی که در کار نظام آموزش و پرورش دخالت  می‌کند، کتابهای درسی را می نویسد، برنامه ها و سوژه ها های درسی را تعیین می کند   نه برای کمک به بالا بردن کیفیت آموزش و تربیت نسلی سازنده و مستقل است بلکه برای آموزش نوجوانان و جوانان جامعه به تمکین به میل و خواسته حکومت و پرورش نسلی مطیع و تحت کنترل و دگماتیست و شست و شوی مغزی داده شده است تا نتواند ببندیشد و حکومت برایش بیندیشد.

۱۶- بیاییم بیاموزیم کسی که مخالف من حرف می‌زند مجرم و جنایتکار نیست بلکه فقط با طرزفکر من موافق نیست.  من اگر به اندیشه خود اعتماد دارم و دیدگاهم را درست می دانم می توانم با مخالفان اندیشه ام به گفت و گو بنشینم و بطور منطقی و متمدنانه دلایل خود را ارایه دهیم ویا همدیگر را متقاعد میکنیم که یکی از ما درست می گوید و یا به توافقی نمی رسیم و هر کدام افکار خود را حفظ می کنیم. آری ، به همین سادگی!

۱۷- هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای توسعه و پیشرفت، دمکراسی، آزادی، دادگری اجتماعی و دفاع از حقوق بشر کند مگر آنکه با زنان، اقلیت‌های مذهبی، قومی و دیگر اقلیت‌ها مثل شهروندان درجه دو رفتار نشود، مورد تبعیض قرار نگیرند، حقوق شان پایمال نشود، فرهنگ آنها مورد حمایت قرار گیرد، فرزندان آنها در کشور خود احساس بیگانه بودن نکنند، پاسخ خواسته های برحق آنان سرکوب و بازداشت و زندان و شکنجه و اعدام نباشد.

۱۸- بیاییم بخاطر حماقت دیگران ما هم احمق نشویم. اگر حتی اکثریتی تحت تاثیر تبلیغات گرایش  به حزب، کاندیدا، یا گروه خاصی می یابند چون اکثریت هستند لزوما درست فکر نمی کنند. معیار ما باید خرد ما باشد ولو اینکه تنها در برابر اکثریت عظیمی قرار گیریم. به هر شعاری تن در ندهیم چون اکثریت آن شعار  را سر می دهند، اکثریت می تواند اشتباه کند.  اگر اکثریتی در پی تخریب کسی یا کسانی هستند ما با اکثریت همصدا نشویم بلکه شخصا به بررسی افکار و مواضع آن کس یا کسان بپردازیم و  تصمیم خود را بگیریم. اگر اکثریتی در جامعه ای به راهی می روند که با خرد ما سازگاری ندارد آن راه را نرویم بگذار انگشت نما شویم ولی از متمایز بودن و تک بودن نهراسیم اگر خردمان چنین حکم می کند. بپذیریم که همیشه اکثریت درست نمی اندیشد .

۱۹- چرا هنوز برای مبارزه با جنایات تاکید بر معلول است و نه علت یا علل؟ چرا یک سارق، قاتل، «روسپی»، مرتکب تجاوز به عنف، «مجرم سیاسی»، تولیدکننده، توزیع کننده، فروشنده، و مصرف کننده مواد مخدر،…باید محاکمه، مجازات، زندانی شوند، و حتی شکنجه و اعدام شوند ولی فرهنگ فقر، فرهنگ فاحشه پرور، فرهنگ اعتیاد به مواد مخدر، فرهنگ ضد آزادی، فرهنگ خشونت و آدمکشی، فرهنگ تجاوز،… که علل و ریشه های اصلی انچه که جرم و جنایت گفته می شود کماکان نه تنها وجود داشته باشند بلکه هر روز بیش از پیش با شدت بیشتری ادامه داشته باشند؟

۲۰- آیا هیچوقت از خود پرسیده اید که چرا ستم دیدگان امروز ستمگران فردایند؟ مگر نه اینکه خمینی، خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، شیخ صادق خلخالی، … خود را قربانیان و ستمدیدگان حکومت محمدرضا شاه پهلوی می دانستند پس چرا خود بعد از کسب قدرت به ستمگرانی بدل شدند که در ربع پایانی سده ۲۰ میلادی و ربع نخست سده ۲۱ میلادی مشابه شان نادرند؟

نیکولو ماکیاولی:

«مردم بیشتر اوقات به وعده‌ای دروغ دل می‌بندند و در تباهی خود می‌ مانند

هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز

با صمیمانه ترین شادباشها و نیکوترین ارزوها

ایران هرگز نخواهد مرد!

در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.

دکتر ابراهیم بی پروا

مطالب مرتبط