پراکنده‌گویی‌های پایان‌هفته ۱۲۴

۱- زمانی گفته می‌شد انتخابات سنگ بنای دمکراسی است اما امروز در بسیاری از کشورها در واقع بنظر می‌رسد اهرم انحراف از دمکراسی باشد، ابزاری در اختیار حکومت‌های غیر دمکراتیک، خودکامه، پوپولیست برای ادعای مشروعیت داشتن. آیا جمهوری اسلامی ایران با بیش از ۴۰ انتخابات در ۴۵ سال به دمکراسی رسیده است؟ بنظر می‌آید این ابزار در جمهوری اسلامی برای توجیه مشروعیت کارایی خود را ازدست داده باشد همانطوری که در یازدهم اسفند ماه شاهد بودیم.

۲- کلمات را واژگونه بکار نبریم، ارزش کلمات را حفظ کنیم. یک جامعه غیر دمکراتیک، استبدادی را جامعه دمکراتیک نخوانیم، جامعه‌ای که جو امنیتی بر آن حاکم است جامعه آزاد نخوانیم، جامعه‌ای که در صد عمده ای از شهروندانش در فقر و فلاکت دست و پا می‌زنند جامه مرفه نگوییم، جامعه‌ای که مسئولان ریز و درشتش غرق در فساد هستند جامعه سالم نخوانیم، جامعه‌ای که دادخواهانش بی‌شمارند جامعه عدالت گستر نخوانیم، رهبری که به شرایط زندگی شهروندان نمی اندیشد و در پی‌یافتن چاره برای مشکلات نیست اساسا رهبر نگوییم.

۳- ترس در برابر حکومت‌ها یعنی خاکسپاری آرمان‌ها، امیدها، رویاها، اندیشه‌ها، آرزوها، ایده‌ها، آزادی‌ها،و البته انسان ها.

۴-  هر بامداد که از خواب بر می‌خیزیم می‌توانیم راه تازه ای را در زندگی پیش گیریم اما در گام نخست باید بپذیریم که راه پیشین ما درست نبوده و سپس شهامت ترک راه پیشین را داشته باشیم و سرانجام مطمئن شویم که راه تازه ما را به مقصد می‌رساند. 

۵- افراد بی‌تفاوت از منابع اصلی جنایات و مشکلات و مسائل و بحران‌ها در جوامع هستند. هیچ انسانی جنایتکار ، بحران آفرین و مشکل‌زا زاده نمی‌شود بلکه همه  عمدتا محصول جوامع بی‌تفاوت هستند. پس بیاییم با بی‌تفاوتی مبارزه کنیم تا ریشه جنایات، ستمگری، خودکامگی، روسپیگری، فقر، نادانی، بحران و مشکلات بیشمار را بخشکانیم.

۶-  زمانی که از خاطرات می‌گوییم در گذشته هستیم ولی زمانی که از امیدها می‌گوییم به آینده می‌نگریم. اگر زمانی خاطرات ما بر امیدهای‌مان پیشی گرفت در مسیر سقوط و افول گام بر می‌داریم.

۷- امروزه سواد داشتن ابعادی وسیعتر از فقط خواندن و نوشتن را در بر می‌گیرد که شامل مواردی چون سواد سیاسی، سواد اجتماعی، سواد مالی، …. اطلاعات مدام درباره این جنبه‌های سواد در حال تغییر و بروز شدن است. کسانی که اصرار بر حفظ آموخته‌های گذشته دارند و از یادگیری مستمر دانستنی‌های تازه سرباز می‌زنند بیسوادان امروزی‌اند. یادگیری مداوم موضوعات متنوع شما را از انگ بیسوادی خوردن مصون می دارد.

۸- یکی از مسئولیتهای هر عضو جامعه کاربرد سنجیده، دقیق، به هنگام و بهینه مهارت‌ها، دانش و دانستنی‌ها، استعداد، تجربیات، قدرت، ثروت و توانایی‌هایش است. دولت و همه نهادهای جامعه نیز مسئول فراهم کردن فرصت برای هر عضو جامعه برای انجام مسئولیتش است. شکست در انجام این مسئولیت از سوی هر فرد و یا هر نهاد یک فاجعه ملی است. 

۹- حاصل عملکرد ما در طول زندگی‌مان مایی هستیم که امروز هستیم و آنچه که داریم. اگر آنچه هستیم و داریم را دوست نداریم مسئولیت هیچکسی جز خودمان برای تغییر آن نیست. 

۱۰- اگر با هر کسی بیش از دانش، بینش، شعور، باور، و فهم او حرف بزنی احتمالا دچار دردسر میشوی.

۱۱- کسانی که خم می‌شوند آماده سواری دادن هستند پس یاد بگیریم خم نشویم تا سوارمان نشوند.

۱۲- یکی از وحشتناکترین کارهایی که بسیاری از ما انجام می‌دهیم ترس از تصورات دیگران نسبت به خودمان است ، و چنین ترسی ترمزی است برای انجام بسیاری کارها که می‌تواند به پیشرفت ما و توسعه جامعه کمک کند.

۱۳- اگر به من بگویی کاری که قصد انجام آنرا دارم نشدنی است  قاطعانه به تو خواهم گفت که من از مهارت‌ها، دانش، تخصص، و امکاناتی برخوردارم که هیچ کاری برایم نشدنی نیست و محدودیتی و سقفی برای انجام کاری در ذهن من نیست، ذهنم آنقدر باز است که نشدنی در آن جایی ندارد ولی برای تو نشدنی است چون خود را محدود کرده ای و ذهنت را بسته نگهداشته ای.

۱۴- آیا هیچوقت فکر کرده اید چرا کسانی که مغزهای منجمد دارند دهن‌های همیشه باز دارند؟ کسانی که کم میدانند در پر گویی بی‌نظیرند؟ کسانی که ترا ترک می‌کنند لیاقت ترا ندارند؟ کسانی که وعده‌های پوچ و توخالی می‌دهند دروغگویان حرفه‌ای هستند؟ کسانی که بر تو خشم می‌کنند، به تو کینه می‌ورزند، به تو حسادت می‌کنند به بیماری خودآزاری دچار هستند؟ کسانی که یک بار از کسی فریب خوردند و دوباره از همان کس فریب بخورند ابله‌هایی هستند که برای جامعه خطرناکند؟ کسانی که در زمان فریاد کشیدن خاموش باشند و در زمان خاموشی فریاد بکشند مجرم هستند؟ کسانی که به شما بدون درخواست‌تان نصیحت می‌کنند شایسته احترام و قدردانی نیستند؟ کسانی که راهی را می‌روند و به مقصد نمی‌رسند و دوباره همان راه را میروند گمراه هستند؟ کسانی که بی‌اندیشیدن زیست می‌کنند راه فنای خود را طی می‌کنند؟

۱۵- بی‌ثباتی و تغییر تنها اصل تغییرناپذیر هستی است. یکی از عوامل اصلی و شاید تنها عامل مسائل و مشکلات جهانی سرسختی ما در برابر این اصل باشد که می‌خواهیم به ثبات برسیم  امر ی که در تناقض با  نظام طبیعت است و هرگز به آن نخواهیم رسید.

۱۶- فرصت را در هر چیزی و در هر لحظه‌ای ببین، در هر حادثه ناگوار، در لحظات تلخ و شیرین، در دیدار با دیگران، ‌در پیروزی‌ها و ناکامی‌ها، در جنگ و صلح، در عشق و نفرت، در داد و ستم، در فقر و ثروت، در دوستی و دشمنی، در جهل و دانایی، در قدرت و ضعف، در سفر و حضر، در تلاش و تنبلی، در مبارزه و تسلیم، در رنج و خوشی، در بودن و نبودن، در فراز و فرود،…در هر چیز، در هر شرایط، در هر پدیده، در هر رفتار، در هر گفتار،…

۱۷- کسانی که فرهنگ و تاریخ یک جامعه را به سخره می‌گیرند یا بطورکلی منکر وجود آن فرهنگ و تاریخ می‌شوند هدفی جز نابودی آن جامعه ندارند. برای بقای یک جامعه مبارزه با این افراد یک ضرورت انکارناپذیر است.

۱۸- آیا این مضحک نیست که نسل گذشته برای نسل آینده تصمیم بگیرد؟ قانون وضع کند؟ سیاستگذاری کند؟ آیا این نقض حقوق بشر نسل آینده نیست؟ آیا نسل آینده حق ندارد قانون موضوعه نسل‌های پیش خود را لغو و براساس شرایط زمان خود قانون‌گذاری کند؟ سیاست‌ها و تصمیم‌های نسل گذشته را به تاریخ بسپارد و بر اساس نیازها، خواست‌ها و اهداف، شرایط زمان خود سیاست‌ها و تصمیمات را اتخاذ کند؟ چرا مردان و زنان ۷۰، ۸۰، ۹۰ ساله برای جوانان بیست سی‌ساله تصمیم بگیرند و قانون وضع کنند؟ آیا گروه اول درک درستی از خواسته‌های گروه دوم دارد؟ آیا نسل امروز حق ندارد از قوانینی که نسل‌های پیشین بر او تحمیل کردند و یا می‌کنند سرپیچی کنند و یا دستکم آزادانه به چالش بگیرند؟ آیا نسل جوان حق ندارد حکومت مردان و زنان ۸۰، ۹۰ ساله را سرنگون کنند؟

۱۹- حکومت‌هایی که با  وضع قوانین سخت مدعی‌اند که در صدد تهذیب اخلاق عمومی هستند اگر به مردم آزادی دهند اخلاقیات تهذیب می‌شود. با ارعاب، تهدید، بازداشت، جریمه، فشار، سرکوب، نقض حقوق، تبعیض، تحقیر و توهین شهروندان اخلاق عمومی بدتر می‌شود و نه اصلاح. چنین حکومت‌هایی عامل اساسی انحطاط اخلاقی یک جامعه هستند.

۲۰- بارها نوشتم و باز هم می‌نویسم از هیچ چیز نترسید مگر خود ترس که البته گفته‌ای است از فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری امریکا در دوره جنگ دوم جهانی. حکومت‌هایی هستند که باید به عنوان مترسک، ببر کاغذی، پهلوان پنبه، و شیر بی یال و دم و اشکم به آنها نگریست و نه به حالت یک حکومت مقتدر. چنین باوری است که ترس را از شخص دور می کند، در مبارزه پیگیر با چنین حکومت‌هایی قاطع تر می‌شود، به پیروزی اطمینان می‌یابد و واژه شکست را از یاد می برد.

آبراهام لینکلن

آبراهام لینکلن، شانزدهمین رییس جمهور آمریکا

« اگر جنگی دربگیرد، هیچ رهبری در آن کشته نخواهد شد

اگر اقتصاد کشوری فرو بپاشد، 

رهبر آن ورشکسته نخواهد شد و هیچ کس کاخ رهبر را مصادره نخواهد کرد

اگر کشوری به ورطۀ قحطی و تورم شدید بیفتد، رهبر از فکر گرسنگی زن و بچه اش دیوانه نخواهد شد

رهبران از راه انداختن هیچ دعوایی ترس ندارند، چون کتک ها را کسان دیگری می خورند..»

و

این داستان امروز ماست

 پایان هفته دلپذیر و خاطره‌انگیزی را برای شما و عزیزانتان خواهانم.

ایران هرگز نخواهد مرد!

در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.

دکتر ابراهیم بی‌پروا

مطالب مرتبط