سخنی با دخترانم
شما ای پارههای تن مادرانتان بدانید که چهلو پنج سال پیش ما را که مادرانتان بودیم و امروزمادربزرگهایتان ؛ با سر بندهای زوری به بندکشیدند و پیکرمان را درزور پوشهای تیره جای دادند و می خواستند به زورهم باورهای زهرآگینشان را درذهن مان بنشانند که خوشبختانه ما دربرابرشان سدی شدیم آنچنان که دانید و برای آن که ناکامشان گذاریم با نبردی بی امان با زورپوشها و روسریها رویا رویشان ایستادیم .
آخوندها میخواستند همه ی باورهای پوسیده زن ستیز کتابشان را هم به زور درذهنمان فروکنند ولی از آنجا که ما زنان منش خود را درشاهنامه فردوسی و در زنانی چون سیندخت ؛ کتایون ؛ گُردافرید وبانو گشسب ؛ خردمند و دوراندیش و پیکارگر و درتاریخمان نیزچون یوتاب و گُردیه و آرتمیس توانا و رزمنده یافته بودیم هرگز به چنبره سیاستمداران بی سیاستی که با دستهای پنهان بیگانه بر تختهای بزرگانی چون امیرکبیر و فراهانیها جای داده شدند ولی به دور از اندیشه سازنده وپاک دست بودن آنان به غارتگری وچپاول مردم خاماندیش همراه شد در سال ۵۷ پرداختند ؛ اما هرگز نتوانستند برما زنان روشن رای چیره شوند زیرا ما پیوسته در نبردی نابرابر جنگیدیم نه بند و نه زندان و نه اسیدپاشی و جانستانیهایشان ما را ناتوان کرد تا سر خم کنیم و نه ناسزاها و کتک زدنهایشان درکوی و برزن به ویژه درروز آزادی جهانی زن ؛ ما تاکنون چون درختان سترگ همه توفانها را از سرگذرانیده و نشان داده ایم که زن ایرانی بیدی نیست از این بادها بلرزد پسران و برادران خود را نیز چنان آموزش دادیم که با ما همراه شوند که شدند وموریانه در تیرکهای چوبین باورهای کهنه آخوندها انداختند و درراه آزادی نیز جان باختند .
این دستاورده را به نسل شما جوانان و نوجوانانی میدهیم که تازه نفس از راه رسیده اید و هراس در دل کهنهاندیشان انداختهاید ؛ این مرده ریگ را گرامی بدارید و برخواستههایتان پای فشارید که زمان پیروزی نزدیک است و ما تا جایی که در توان داشته و داریم راه را برایتان هموار ساختهایم .
گیتی پورفاضل