بختیار:دولتمردی باورمند به انسان، اصول و قانون
دکتر شاپور بختیار: قانون پشتیبان و ضامن دمکراسی و آزادی سرآمد موهبات است.
بختیار از آغاز جوانی مبارزه علیه خودکامگی و فاشیسم را در اروپا شروع کرد و این شیوه زندگی او شد که تا ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ خورشیدی ادامه داشت. آری، تا آخرین نفس مبارز باقی ماند! از آنهایی که میگویند بختیار در اواخر زندگی خود دست از مبارزه کشیده بود باید پرسید اگر چنین بود چرا حاضر شد با آن سه قاتلی که با ترفند ارایه طرح تازه ای برای مقابله با رژیم اسلامی به سکونتگاه او رفتند اصلا اجازه ورود بدهد؟ مگر نه این است که آن سه تن را پذیرفت تا طرح آنها را ببیند و بررسی کند و در صورت عملی بودن طرح دستور اقدامات لازم را دهد؟
بیتردید بختیار مبتکر نهادینه کردن فلسفه و اصل جدایی دین و دولت در ایران است، نه اینکه کسی در اینباره پیش از او سخنی نگفته و حرفی نزده باشد بلکه او بود که در عمل از آن به عنوان یکی از حربههای خود علیه « انقلابیون» طرفدار تلفیق دین و دولت به کار گرفت و بعد به صورت یکی از اصول مسلم گفتمان سیاسی در ایران درآمد. بختیار در انقلاب ایران لائیک نشد بلکه ۳۵ سال پیشتر در تز دکترایش در دانشگاه سوربن به مسئله رابطه دین و دولت در جوامع باستان پرداخته بود و از یک پیشینه قوی تیوریک در این مورد برخوردار بود و خطر تلفیق این دو را کاملا میدانست و همین یکی از دلایل عمده او برای مخالفت با خمینی و دخالت روحانیون در سیاست بود.
بختیار به نوع و شکل حکومت نمیاندیشید بلکه بر اصول تاکید میورزید، به کیفیت و ماهیت یک نظام سیاسی اهمیت می داد. او بر قانون، سوسیال دمکراسی، جدایی دین و دولت، حاکمیت ملی، استقلال و تمامیت ارضی کشور، همبستگی ملی، و دادگری اجتماعی تاکید داشت. به باور او همه این اصول در یک نظام سیاسی بر اساس الگوی جمهوریهای غرب و یا پادشاهی مدرن ( مشروطه) میتواند تحقق یابد. براساس همین اصول بود که بختیار برای ادامه مبارزه با دیکتاتوری ولایت فقیه نهضت مقاومت ملی ایران را در سال ۱۳۵۹ در پاریس تشکیل داد که نخستین سازمان مخالف رژیم اسلامی است. بختیار میگفت در یک دمکراسی باید پارلمانی که نمایندگان واقعی ملت در آن حضور دارند، نوع حکومت را تعیین کنند و همین تفکر بود که به عنوان نخستین شخصیت خواستار انتخابات آزاد با نظارت مجامع بین المللی شد.
بختیار یک دمکرات واقعبین بود. او میگفت اگر صدبار هم به ایران برگردم و سی بار زنده شوم مانند گالیله که میگفت زمین میچرخد من هم میگویم تنها راه نجات ایران دمکراسی است هر قدر که دشوار باشد، هر قدرکه مشکل باشد و هر قدر ناپخته باشیم باید از جایی شروع کنیم. بر این باور بود که نیکبختی ایرانیان تنها در سایه دمکراسی میسر است البته با رد هر نوع حکومت استبدادی . او دمکراسی را در آینده نزدیک برای ایران تجسم نمیکرد که نشانه واقع بینیاش بود. دمکراسی زمان میبرد ولی میافزود ما آمادگی برای شروع و پایه گذاری یک دمکراسی در ایران را داریم. میگفت من راه دمکراسی و احترام به دیگران را برگزیدهام و هرقدر بیشتر آموزش دیدم و بیشتر در راه آزادی قدم برداشتم در این عقیده استوارتر شدم. به باور بختیار در رژیمی که مذهب و حکومت یکی باشد ممکن نیست به دمکراسی منتهی شود. دکتر بختیار قاطعانه تاکید میورزید که آزادی و دموکراسی با وجود دخالت اخوند در حکومت خیالی بیش نیست، بعضی از کشورهای خارجی که چشم طمع به ثروت ایران دوخته اند، صحبت از وجود و حضور آخوندهای معتدل میکنند باید به آنها پاسخ بدهید: که دیکتاتوری انواع مختلف دارد ولی دموکراسی یک نوع بیشتر نیست و با وجود اخوند محال است.
دکتر بختیار باور عمیق داشت ایران راهی جز دمکراسی سراغ ندارد و این امر باید بر سه پایه استوار باشد: ملیگرایی، جدایی مذهب از سیاست و عدالت اجتماعی.
او در سخنرانی اش در فراکسیون دمکرات مسیحی پارلمان اروپا در هفدهم ژانویه ۱۹۹۰ چنین میگوید: «هيچ شكی نيست که آنچه بيش از هرچيز ما بدان نيازداريم و درجستجويش هستيم دمكراسي ، بازهم دمکراسی ، هميشه دمكراسي است . ما بدون دمكراسي به موقعيتي استوار و پايدار دست نخواهيم يافت . تنها به وسيله دمكراسي است که صلح ، پيشرفت و حيثيت انساني هر يك ازما قابل تصوراست . اين واقعيت را ايرانيان به قيمت قربانيان بيحساب دريافتهاند و به هيچ وجه شک و ترديد درباره آن چه رسد به گذشت از آن را جايزنميدانند .»
آخرین نخستوزیر مشروطه قانون را ضامن و پشتیبان دمکراسی میدانست. دمکراسی بدون قانون ره بجایی نخواهد برد و پایدار نخواهد بود.
به باور بختیاردمکراسی شیادی نمیپذیرد، معتقد به معجزه نیست و متکی به نیروی لایزال مردم است که اگر در هر امری اشتباه کردند هم شهامت اقرار و امکان ترمیم آن را خواهند داشت.
با این حال بنیانگزارو رهبر نهضت مقاومت ملی ایران دمکراسی را بدون سوسیالیسم کافی نمیدید و بر این باور بود که دادگری اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت که در یک اقتصاد سوسیالیستی میسر است که نیکبختی انسان و بقای جامعه در گرو آنست و بدین ترتیب خود را سوسیال دمکرات میدانست.
«من سوسیالیسم را به عنوان یک افزار توانا برای برپاداشتن یک عدالت اجتماعی میشناسم و برآنم که توزیع دادگرانه درآمد ملی با تاکید بر سهم کار در تولید ملی شرط اصلی بقای جامعه انسانی است. به بیان دیگر باور داشتن این اصل که دادگری در گستردهترین معنای خود تامین کننده نیکبختی انسان است و توزیع دادگرانه ثروت که یکی از ارکان عمده جانبدارانه از عدالت است و از سوی دیگر نقش «کار» چه بر خاسته از اندیشه انسان باشد و یا تن او، سهم تعیین کننده ای را در تولید ملیداراست. توجه ویژه به چنین عامل بنیادی را به عنوان مبنای اساسی در توزیع ارزش افزوده ضروری می دانم و از آنجا که این معنی در دستگاه اقتصادی سوسیالیستی در عالیترین شکل علمی و منطقی مورد توجه است، استقرار این نظام را به عنوان یک مکانیسم تحقق بخش دادگری اجتماعی در دیده دارم و آن را از أصول مرامی خود میشمارم.»
از جزوه مبانی اندیشه های سیاسی زنده یاد دکتر شاپور بختیار: رهبر نهضت مقاومت ملی ایران آزادی را سرآمد موهبات میدانست و به آن باور داشت. او میگفت از تجربه آموختم که آزادی فقط با سخت کوشی، با ایثار، با احساس مسئولیت و با جان کندن بدست میآید و هر تصوری جز این ، همان تصور مطلق است و دل بستن به سراب. میگفت منطق حرف من آن روز که در جلالیه سخن میگفتم این بود . امروز هم همان است و دلیلی نمیبینم که در این چند صباح آخر عمر از آن دست بردارم.
بختیار خود را یک انسان ایرانی مسلمان می دانست و می گفت هدف غایی اندیشه سیاسی اش کوشش برای خوشبختی انسان است. این هم یکی دیگر از دلایل عمده ای بود تا نخستین کسی باشد که با مقاومت معنادار و اصولی سیاسی در برابر خمینی قرار گیرد و رهبری او را نفی کامل کند و بعدها در خارج از کشور بصورت قدرتمندترین مخالف رژیم اسلامی در اید. هرگز فریب خمینی را نخورد و می گفت فقدان دمکراسی موجب کسب قدرت از سوی خمینی شیاد شد. بختیار همچنین نخستین کسی بود که با قاطعیت باور داشت که تفاوتی در سیاست بین اخوند معتدل و رادیکال یا میانه رو و تندرو نیست، و جای اخوند را در مسجد می دانست و نه در عرصه سیاست، نظری که موجب شد تا خمینی هیچوقت اورا نبخشد.
بختیار بین مرگ و زندگی دومی را برگزید، بین تسلیم و مبارزه دومی را برگزید، بین تفرقه و همبستگی دومی را برگزید، بین خرافات و خرد دومی را برگزید، بین ستمگری و دادگری دومی را برگزید، بین جهل و علم دومی را برگزید، بین تاریکی و روشنایی دومی را برگزید، بین دگماتیسم و اندیشه گری دومی را برگزید، بین هرج و مرج از یک سو و قانون و نظم از سوی دیگردومی را برگزید، بین ترور فکری و آزادی اندیشه دومی را برگزید، بین گذشته و آینده دومی را برگزید، بین امت و اسلام از یکسو و ملت و ایران از سوی دیگر دومی را برگزید و بین نا انسان و انسان دومی را برگزید.
بختیار در دوران مبارزه در خارج از کشور تنها مخالف برجسته رژیم اسلامی بود که انگ ننگین همکاری با آخوند را در کارنامه خود نداشت، و هرگز در برابر حکومت مذهبی- فاشیستی تن به حقارت نداد و سرانجام هم برای همین مقاومت و مبارزه مهمترین سرمایه زندگی اش یعنی جان شیرین اش صرفنظر کرد. قتل او را نتوان چیزی جز ضعف طراحان حذف فیزیکیاش در برابر یک اندیشه آیندهنگر بر پایه احترام به انسان، و تامین خوشبختیاش دانست.
بختیار از انصاف سیاسی، توسعه در ابعاد مختلف، روابط مسالمتآمیز با دیگر کشورهای جهان بر اساس احترام متقابل و قوانین بینالمللی، و ضرورت پایهریزی یک ارتش ملی صحبت میکرد. بختیار پای بند به انضباط حزبی و سازمانی بود. آخرین نخستوزیر مشروطه از صراحت، دانش، بصیرت و بینش، شفافیت، قاطعیت، شهامت، جریت، شجاعت ویژه ای برخوردار بود. او یک ملیگرا بود که انسان ایرانی را در قالب انسان مدرن جهانی میدید، بهعبارت دیگر بختیار پلی بود بین انسان ایرانی و انسان به عنوان یک موجود در جامعیت آن. دلبستگی او از یکسو به فرهنگ ایران و از دگر سو به فرهنگ فرانسه، و مبارزه علیه فاشیسم در اروپا و علیه خودکامگی در ایران گویای این واقعیت است که برای بختیار فرهنگها با هم نمیتوانند بیگانه باشند و انسانها برایش یکسان بودند.
با چنین اندیشهها و پیشینهای بود که با فروکش کردن التهاب انقلاب و سیاستهای ویرانگر رژیم اسلامی و تحقق پیشبینی های عالمانه او، بختیار بیش از هر زمان دیگری درخشید و این درخشندگی تاکنون بطور مستمر و با شتاب بیشتر، با شعلههای فروزانتر، و شعاعی گستردهتر ادامه دارد.
ایران هرگز نخواهد مرد!
دکتر ابراهیم بی پروا