پراکندهگوییهای پایان هفته ۱۱۰
تقدیم به کسانی که در جستجوی رهبران واقع بین، تاثیر گذار، توانمند، خردگرا و اینده نگر هستند و میخواهند در سازمانی کار کنند و در جامعهای زندگی کنند که رهبرانش از این ویژگیها برخوردار باشند و نه اینکه عوامفریب، متوهم، خود-محور، و نااگاه باشند.
۱- قانون شماره یک ارتباطات رهبری این است: فقط زمانی دهانت را باز کن که چیزی را بهتر کنی.
۲- هر رهبری که درباره همه چیز ابراز نظر قطعی کند احمقی بیش نیست.
۳- رهبری به اندازه کافی استرس زا و چالش برانگیز است. بنابراین یک رهبر نباید کارهایی که نیازی به انجام آنها نیست را بکند تا هم استرس ایجاد کند و هم سطح رضایت را کاهش دهد و یا حتی اکثریت را ناراضی کند.
۴- رهبری به معنای دخالت تصمیمگیری در همه امور، چسبیدن به اقتدار، مدیریت خرد، نادیده گرفتن نظرات و نیازهای شهروندان، احساس برتری به دیگران، نادیده گرفتن بازخورد، سرزنش کردن، مخفی نگهداشتن همه اطلاعات، داشتن عنوان و مقام،… نیست.
۵- مهمترین، اساسی ترین، فوری ترین، ارزشمندترین، سنجیده ترین و معقولانه ترین پرسشی که حق هر شهروندی است تا از رهبر بپرسد در این جمله خلاصه می شود «برای ما، دیگران، جامعه، و همه افراد تحت رهبری ات چه می کنی»؟
۶- هر کسی از جمله رهبرانی که یادگیری را متوقف می کنند، در برابر یادگیری مقاومت می کنند، از یادگیری غفلت می ورزند مسیر حماقت را می پیمایند و سرانجام احمق می شوند.
۷- رهبرانی که از تعامل با شهروندان طفره می روند مسیر سقوط خود را هموار می کنند.
۸- هر رهبری باید انتظار انتقاد، پرسش، و چالش از سوی شهروندان را داشته باشد و آماده پاسخگویی. رهبرانی که از پاسخگویی طفره می روند سرانجامی جز کناره گیری و یا برکناری نباید انتظار داشته باشند.
۹- رهبرانیکه ناتوان از دادن پاسخ مقبول به پرسشها و خواسته های شهروندان باشند به راههای متعدد براساس شرایط اقدام می کنند.
از ترویج خرافات تا شستشوی مغزی توسط رسانه ها برای کنترل اندیشه ها، یا ساختن دشمن فرضی و یا دادن وعده های پوچ و توخالی و غیر عملی، و ایجاد ترس و رعب و وحشت،…
۱۰- رهبرانی که خرافات را ترویج می کنند هدفی جز ایجاد ترس در ما و بقای خود و عقب نگهداشتن جامعه ندارند. برماست با هر نوع خرافه، و خرافه پرستی و مروجان خرافه مبارزه کنیم.
۱۱- در برابر رهبرانی که با تصمیمات نسنجیده و اقدامات فاجعه امیز خود جامعه را بسوی نابودی کشانده اند و پاسخ شهروندان معترض را با تبعیض و تحقیر و توسل به ارعاب و سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام می دهند و از هرگونه مسیولیت پذیری طفره می روند تنها راه ممکن برای شهروندان مبارزه با هر روش و هر وسیله علیه این رهبران تا سرنگونی است. این حق مسلم هر شهروند است.
۱۲- رهبرانی که راه گفتگو را می بندند راه خشونت را باز و هموار می کنند. به شهروندانی که برای دفاع از حقوق شان اجازه گفتگو با رهبران داده نشود رهبران باید منتظر خشونت شهروندان برای کسب حقوق شان باشند.
۱۳- ملتی که منتظر رهبری نشسته که مانند قهرمانی به نجاتش اید چنین ملتی در جستجوی یک عوامفریب و یا دیکتاتور است و قدرت و توان خود را نادیده می گیرد. چنین ملتی بازنده بازی است.
۱۴- هر رهبری پیش از اینکه موضوعی را به کسی بفهماند خود نیاز به فهمیدن آن موضوع دارد. راهکار پیشنهاد دادن، سیاستگذاری، تصمیم گیری ،برقراری ارتباط موثر و سازنده، و توصیه کردن به درک درست و فهم دقیق رهبران از خواست و نگرش شهروندان دارد و این ممکن نیست مگر اینکه رهبران بیاموزند که فعالانه به شهروندان گوش دهند.
۱۵- رهبرانی که از اندیشه و نگرش برد-برد در رابطه با شهروندان خود و رهبران دیگر کشور ها محروم باشند محکوم به شکست هستند چون بدون همکاری شهروندان با رهبران و رابطه با رهبران دیگر کشورها بر اساس منافع و مصالح مشترک هیچ رهبری نمی تواند مزه پیروزی را بچشد.
۱۶- رهبرانی که اولویتها را تشخیص نمی دهند، اهمیت آنها را درک نمی کنند، و در برنامه ریزیها و اجرای طرحها در نظر نمی گیرند رهیرانی هستند که از باخت و شکست استقبال می کنند.
۱۷- رهبرانی که در پی برتری جویی، سلطه جویی، و ارضای خود هستند افراد ضعیف تر، کم هوشتر، ناتوان تر، نادان تر، نا آگاهتر، و چاپلوس را به معاونت، مشاورت و مدیریت بر می گزیند تا خوی سلطه جویی خود را بر آنها حفظ کند. بعکس رهبران توانمند، مطمین، آینده نگر و تاثیرگذار در گزینش مدیران و مشاوران خود سعی می کنند از بهترین هایی که وجود دارند برای همکاری دعوت کنند. رهبران سلطه جو سازمان و جامعه تحت رهبری خود را ضعیفتر و ناکاراتر و از هدف دورتر می کنند و احتمالا سرانجام به نابودی سازمان و جامعه با گماشتن افراد نادان و ناتوان در مصادر امور کمک می کند و بعکس، رهبران آینده نگر و تاثیرگذار با گزینش بهترین ها به بقا و بالا بردن کیفیت عملکرد سازمان و جامعه کمک می کنند.
۱۸- بک رهبر واقع بین و تاثیر گذار شیوه مدیریت ناکامیها، بحران ها، و مشکلات را بخوبی می داند. چنین رهبری در درک شرایط متفاوت، اتخاذ تصمیمات سنجیده با شرایط و موضعگیری مناسب یک الگوست. رهبران واقع بین و تاثیر گذار نه تنها سازمان و یا جامعه تحت رهبری شان را در سخت ترین شرایط به درستی هدایت می کنند بلکه برای آینده سازمان و جامعه رهبرانی را آموزش می دهند که چه بسا بهتر از خودشان باشند.
۱۹- مدیریت و رهبری به سبک شیخ محمد بن راشد ال مکتوم، امیر دوبی، نوشته دکتر یاسر جرار، خلاصه شده توسط گاهنامه مدیر، و این هم خلاصه ای از خلاصه:
الف- فرصت اشتباه کردن دادیم، انسانهابزرگترین سرمایه یک جامعه هستند که باید برای تربیت آنها هزینه کرد و اجازه داد تا اشتباه کنند.
ب- از فساد اداری غفلت نکردیم. ما معتقدیم فقدان فساد دولتیان عوامل عمده جذب سرمایه و فعالیت شرکتهای خارجی است.
پ- به همه فرصت رقابت دادیم، به جای پول مردم از ظرفیت و توانایی های انهااستفاده کردیم. رهبر وظیفه دارد تا به نحو مطلوب از ظرفیت مردم خود استفاده کند و کشور را به توسعه برساند وگرنه عملش بیحاصل است.
ت- برای سرمایه گذاران خارجی معافیت تعیین کردیم و امنیت ایجاد کردیم.
ث- از نفت فروشی به تجارت روی اوردیم و امروز دیگر نفت در اقتصاد ما نقش کلیدی ندارد.
ج- مسیله ما توسعه بود و نه تنبیه مردم. مهمترین مسیله رهبر ، توسعه کشور است و مهم ترین بخش توسعه، توسعه اقتصادی است.
چ- پیروز صلح بودیم و نه جنگ. فقدان هدف منجر به بی انگیزشی می شود. ما معتقدیم باید تمام اختلافات خود را با صلح و دوستی حل کنیم زیرا در جنگ برنده واقعی وجود ندارد و بازنده جنگ، در تلافی، جنگ دیگری راه می اندازد.
ح- از مدلهای اقتصادی موفق جهان الگو برداری کردیم، بر علم و دانش و تکنولوژی و مدیریت و رشد اقتصادی تاکید ویژه گذاشتیم زیرا زمانیکه فرد بخواهد پروژه ای را اجرا کند نیاز به پول دارد. باید با تمام دنیا مبادلات اقتصادی داشت اما لازم نیست مدلهای سیاسی و یا حتی حکومت دمکراتیک آنها را الگوبرداری کنیم زیرا هر ملتی ارزشهای خاص خود را دارد.
۲۰- خلیل ملکی از رهبر حزب نیروی سوم درباره رهبر واقع بین چنین می گوید:
الف- رهبری زمانی واقع بین است که تابع احساسات نباشد، نیروی فعال و ذخیره خود را خوب حساب و برآورد کند، و نیروهای رقیب و یا دشمن را انطوریکه هست به حساب آورد و هیچ اقدام بیموردی که نتیجه اش حتما شکست است بعمل نیاورد.
ب- رهبری واقع بین نباید خواسته ها و تقاضاهایش را بر اساس آخرین و بالاترین امال و آرزوهایش بلکه متناسب با نیروی خویش و نیروی دشمن در دستور روز قرار دهد.
پ-رهبری واقعی در هدف و اصول نباید سازشکار باشد اما در سیاست روز برای رسیدن به برخی هدفهای اعلام شده نه تنها سازشکاری مجاز بلکه ضروری است.
ت- دور ریختن شعار همه چیز یا هیچ چیز ضروری است. دنیای ما دنیای نسبی است باید در چند مرحله به هدف نزدیک شد. به امید ایدال همه چیز یا هیچ چیز ، همه چیز را از دست دادن اگرهم ارزش اخلاقی داشته باشد ارزش سیاسی و اجتماعی ندارد.
برای شما و همه عزیزان تان پایان هفته ای شاد و آرام و خاطره برانگیز خواهانم.
ایران هرگز نخواهد مرد!
ابراهیم بی پروا