عبدالرحمن برومند

عبدالرحمن برومند در روستای ” گز” از دهستان ” برخوار ” اصفهان چشم به جهان گشود. پس از پایان تحصیل دبیرستانی، در دانشگاه تهران رشته حقوق قضایی را به اتمام رسانید و برای ادامه تحصیل عازم سوئیس شد۱۳۲۹/۱۹۵۰. دکترای حقوق را از دانشگاه ژنو دریافت نمود (۱۳۳۵/۱۹۳۶). موضوع رساله دکتری او بررسی و حلٌ تضاد میان اصل حاکمیت ملٌی و تعهدات بین المللی یک دولت ملٌی بود. وی این موضوع را در چارچوب تشکیل بازار مشترک اروپایی فولاد و زغال سنگ، که نطفه آغازین اتحادیه اروپای امروز بود، بررسی نمود.

در همان سال استادان عبدالرحمن برومند از او دعوت کردند تا به عنوان کارشناس حقوقی در مراجع بین المللی مشغول به کار شود. وی بازگشت و خدمت به وطن را ترجیح داد.

دوران دانش اندوزی عبدالرحمن برومند مقارن بود با نهضت ملٌی کردن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق. برومند بی درنگ دل به اصول نهضت ملّی سپرد و از رهروان راه مصدق شد. پس از بازگشت از اروپا به صف یاران مصدق در جبهه ملٌی پیوست. در سال ۱۳۳۹/۱۹۶۰ دو بار از سوی جبهه ملٌی نامزد نمایندگی مجلس شورای ملٌی از اصفهان شد اما هر دو بار از انتخاب او جلوگیری به عمل آمد. بار دوم در واکنش در برابر مداخله کارگزاران دولتی در امر انتخابات به ایراد سخنرانی های صریح و آزادی طلبانه علیه دستگاه حاکم پرداخت و در پی تظاهرات چندین هزار نفری مردم به سود او و علیه انتخابات فرمایشی، سازمان امنیٌت وی را شبانه بازداشت کرد و روانه تهران نمود. وی بالاجبار ساکن تهران شد و در آن شهر به وکالت دادگستری مشغول شد.

در سال ۱۳۴۲/۱۹۶۳ برومند به عضویت شورای جبهه ملٌی انتخاب شد، امٌا چون اختناق از این پس به اوج رسید عملأ امكان فعالیت سیاسی از ميان رفت. برومند و دوستانش كه اعتقادی به مبارزه مسلحانه نداشتند، به ناچار انزوای سیاسی را بر هرگونه همکاری با استبداد ترجیح دادند. اواخر سال ۱۳۵۶ بار دیگر جبهه ملٌی به فعالیت و تجدید سازمان پرداخت و دکتر برومند به عضویت شورای مرکزی برگزیده شد. دوستی و همکاری برومند با شاپور بختیار از سنگر جبهه ملٌی و پس از کودتای ۲۸ مرداد آغاز شد و بیش از سی سال تا به هنگام شهادتش ادامه داشت. وی در سختی ها، مصایب و محرومیٌت ها یار وفادار بختیار بود. او از نادر اعضای شورای جبهه ملی بود که مقاومت بختیار در برابر خمینی و حکومت مذهبی را تأیید کرد و به حمایت از وی برخاست. زمانی که شورای جبهه ملی عضویت شاپوربختیار را به علت قبول نخست وزیری لغو نمود، دکتر برومند به اعتراض شورا را ترک نمود.

در بهمن ماه ۱۳۵۷ برومند به فرانسه اعزام شد تا مقدمات ملاقات بختیار و خمینی را فراهم سازد. این ملاقات هرگز صورت نگرفت زیرا خمینی آن را مشروط به استعفای بختیار از مقام نخست وزیری کرده بود. شرطی که برای بختیار پذیرفتنی نبود چون وی به عنوان نخست وزیر دیدار با خمینی را لازم می دانست نه به عنوان یک شهروند عادی. هنگام سقوط دولت بختیار برومند در پاریس بود؛ همان سفر کوتاه مبدل به تبعید دایم شد . برومند با تکیه بر ثروت موروثی خود و همسرش پریدخت کازرانی زندگی می‌کرد. با ورود بختیار به پاریس در مرداد ماه ۱۳۵۸ دو یار دیرین دست در دست هم مبارزه را آغاز کردند. برومند آپارتمان شخصی خود را در اختیار بختیار گذاشت. این همان آپارتمانی بود که در ٢٥ تیر ماه ۱۳۵۹ مورد حمله انیس نقاش، تروریست لبنانی که در استخدام دولت جمهوری اسلامی بود، و همکارانش قرار گرفت. نقاش مأموریت داشت دکتر بختیار را، که در آن زمان از محبوبیت بی سابقه ای در ایران برخوردار بود، به قتل برساند. در این حمله یک پلیس و یک بانویی که همسایه دکتر بختیار بود به قتل رسیدند. و در همان مکان بود که نهضت مقاومت ملٌی ایران، اولین سازمان طرفدار دموکراسی و مخالف با جمهوری اسلامی، پی ریزی شد(۱۴ مرداد ۱۳۵۹).

برومند در تشکیل و تکوین نهضت دوش به دوش دکتر بختیار و یاران او، نقش مؤثری ایفا کرد. او می دانست که مبارزه با نظام جمهوری اسلامی وی را در معرض حملات این نظام قرار می دهد و آگاهانه خطر این مبارزه را پذیرفت. تروریست های رژیم تهران، روز بیست و نهم فروردین ۱۳۷۰ وی را در مقابل آسانسور ساختمانی که آپارتمان مسکونی وی در آن قرار داشت با ضربه های متعدد کارد از پای درآوردند. برومند خود آرمان سیاسی اش را بدین شرح بیان می کرد: ” حاکمیت ملٌی و استقرار آن در مملکت هدف نهضت مقاومت ملٌی ایران است. مفهوم حاکمیت ملٌی این است که مردم در داخل کشور از آزادی و دموکراسی بهره مند باشند و در صحنه بین المللی از استقلال. منظور از دموکراسی حکومت اکثریت است با رعایت کلیه حقوق سیاسی و اجتماعی اقلیت به نحوی که اقلیت مجال و امکان اکثریت شدن را داشته باشد. این هدف جدیدی نیست. هدف میهن پرستان و آزادیخواهان مملکت قبل از جنبش مشروطیت نیز همین بود.”

عبدالرحمن برومند توجه به سیاست را از وظایف هر شهروند می دانست. شیفته تاریخ بود و به ادبیٌات ایران بسیار دلبستگی داشت. دوستی را ارج می نهاد و به یاران خویش وفادار بود. به خانواده و خویشانش مهر می ورزید، امٌا سربلندی ایران و آزادی و حقوق مردم هدف مقدس زندگی اش بود، هدفی که سرانجام در راه آن جان باخت.

عبدالرحمن برومند روز پنجشنبه ۲۹ فروردین ماه ۱۳۷۰ (۱۸ آوریل ۱۹۹۱) در مقابل آسانسور ساختمانی در پاریس-که آپارتمان مسکونی وی در آن قرار داشت-با ضربات کارد به قتل رسید.

اطلاعات مربوط به اعدام فراقضایی آقای عبدالرحمن برومند از متن تحقیقات مقامات پلیس فرانسه در مورد قتل دکتر شاپور بختیار، ازمتن ادعانامه‌ی دادستان در دادگاه قاتلین دکتر بختیار و مصاحبه با یکی از فرزندان آقای برومند به دست آمده است. آقای عبدالرحمن برومند یکی از مخالفین نظام جمهوری اسلامی ایران بود که برای استقرار دموکراسی در ایران کوشش می‌کرد. قتل وی سه ماه قبل از قتل دکتر شاپور بختیار، رهبر نهضت مقاومت ملی ایران، سازمانی که دکتر برومند یکی از مؤسسان و اعضای برجسته‌اش بود، اتفاق افتاد. در ملاقاتش با اعضای خانواده‌ی دکتر برومند (۷ آوریل ۱۹۹۳) ، قاضی ژان لویی بروگیر، مسئول تحقیقات در مورد این پرونده، مدعی شد که قتل دکتر برومند و دکتر بختیار باهم مربوط‌‌ بودند. در دادگاه قاتلین دکتر بختیار نیز، دادستان، آقای موتن، قتل دکتر برومند را یک عمل تروریستی خواند که آمرینش مقامات جمهوری اسلامی ایران بودند. وی گفت که هدف از قتل برومند و بختیار خنثی نمودن نهضت مقاومت ملی ایران بود.

مقامات جمهوری اسلامی هرگونه دخالتی را در این جنایت تکذیب کردند و مدعی شدند که قتل دکتر برومند نتیجه‌ی یک تصفیه حساب داخلی سازمان سیاسی وی بوده است. لازم به ذکر است که مقامات جمهوری اسلامی که در دهه‌ی شصت علناً مسئولیت اعدام‌های فرا‌قضایی را می‌پذیرفتند، در دهه هفتاد هرگونه مسئولیتی را در این موارد تکذیب نمودند و اعضای سازمان‌های مخالف رژیم را مسئول معرفی کردند. باید اضافه کرد که در مواردی که تحقیقات مقامات پلیسی در خارج از کشور به نتیجه رسیده، مسئولیت دولت جمهوری اسلامی در آمریت و سازمان‌دهی این قتل‌ها محرز شده است.

دستگیری و بازداشت

آقای برومند هیچگاه بازداشت نشد.

دادگاه

آقای برومند در محکمه‌ای حضور نیافت و دادگاه علنی برای بررسی اتهامات وی تشکیل نشد. معلوم نیست که وی در یک دادگاه مخفی، غیاباً محاکمه شده باشد.

اتهامات

اتهام رسمی علناً به آقای برومند وارد نشده، اما روزنامه‌ی دولتی کیهان در گزارش این قتل آقای برومند را “مفسد فی‌الارض” خواند.

مدارک و شواهد

قاتلان از خود مدرکی در اثبات اتهامات احتمالی دکتر برومند به جای نگذاشتند.

دفاعیات

آقای برومند قبل از کشته شدن فرصت دفاع از خویش نیافت.

حکم

آقای عبدالرحمن برومند به احتمال قوی قربانی یک اعدام فراقضایی شد. اگر چنانچه حکمی در مورد وی صادر شده باشد این حکم علنی نبود. وی در اوایل بعد از ظهر روز ۲۹ فروردین ماه ۱۳۷۰ در ورودی ساختمان محل سکونتش در پاریس به ضرب چاقو از پای در‌آمد.

لادن برومند و رؤیا برومند دختران وی به یاد پدرشان و برای تحقق اهدافش بنیاد عبدالرحمن برومند را در سال ۱۳۸۰ تأسیس کردند و تلاش می‌کنند تا از طریق آموزش و تقویت فرهنگ مردم‌سالاری و اشاعهٔ اندیشهٔ حقوق بشر به تأمین عدالت و استقرار دموکراسی و ثبات آن در ایران کمک کنند.

منبع: بنیاد عبدالرحمن برومند

مطالب مرتبط