گفتوگو با رضا علامهزاده، کارگردان مستند «جنایت مقدس»
ترور مخالفان حکومت ایران به روایت تصویر
پژمان اکبرزاده
هجده سال پیش در چنین روزهایی بود که خبر ترور شدن چند فعال مخالف دولت ایران در برلین در سر خط اخبار جهان قرار گرفت. روند رسیدگی به این پرونده پنج سال طول کشید و در نهایت، حکم دادگاه از اصل جنایت، جنجالبرانگیزتر شد.
حکم دادگاه و محکوم شدن شماری از کلیدیترین شخصیتهای دولت ایران برای نقش داشتن در ترور، شاید پایانی بود برای روش «حذف فیزیکی» مخالفان از سوی حکومت ایران؛ پایانی بر فعالیت چندین ساله که حاصل آنها کشته شدن بسیاری از شخصیتهای فعال علیه جمهوری اسلامی مانند شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر ایران در دوره پهلوی بود.
«جنایت مقدس»، مستندی از رضا علامهزاده است. این فیلم در سال ۱۹۹۴، با الهام از چنین رویدادهایی در اروپا، ساخته شد. سه سال پیش از آنکه حکم دادگاه میکونوس اعلام شود. «جنایت مقدس» بارها به زبانهای پارسی، انگلیسی و هلندی، در برنامههای تلویزیونی، جشنوارههای سینمایی و حتی دادگاهها، برای روشن شدن زمینه برخی پروندهها، به نمایش درآمده است.
فیلم علاوه بر ارائه گزارشها، اسناد، گفتگو با بستگان قربانیان و آنها که از سوء قصدها جان به در بردهاند، مواضع حکومتی را نیز پوشش میدهد؛ گفتگو با سفیر وقت جمهوری اسلامی در برلین یکی از همین نمونههاست. مصاحبهای که به سندی با ارزش برای پژوهشگران تاریخ معاصر ایران بدل شد.
رضا علامهزاده، نسخه کامل «جنایت مقدس» را در یوتیوب نیز در دسترس علاقهمندان گذاشته که تا کنون بیش از یکصدهزار بیننده داشته است. علامهزاده ساکن هلند است و در سالهای اخیر نیز ویدئوهای تکاندهندهای از قربانیان شکنجه و تجاوز در ایران تهیه کرده؛ گفتگوهایی با شماری از آنها که در پی زندان و تعرض، اکنون در اروپا به زندگی ادامه میدهند ولی پیامدهای ناشی از گذشته، همچنان آنها را سخت آزار میدهد.
این کارگردان ایرانی در سالهای نخست دهه ۱۹۸۰ نیز با حضور هنرمندانی چون هوشنگ توزیع و شهره آغداشلو، فیلم «میهمانان هتل آستوریا» را ساخت؛ اثری که زندگی پرتلاطم ایرانیانی را به تصویر میکشید که از مرزهای ایران گریخته و از راه ترکیه در پی رساندن خود به اروپا هستند.
علامهزاده پروژههای تازهای را هم دربارهی اعدامهای دستهجمعی در ایران در دست کار دارد. چند روز پیش در سالروز ترور سال ۱۹۹۲ در برلین، با او گفتوگویی دربارهی فیلم «جنایت مقدس» داشتم؛ از چگونگی آغاز تلاشها برای ساخت این فیلم تا آنچه در روند تولید آن پیش آمد:
رضا علامهزاده: شش، هفتماه پیش از آنکه ساخت این فیلم را شروع کنم، فهرستی با عنوان «فهرست ترور» منتشر شد. این فهرست آن زمان در روزنامههای هلند هم انتشار پیدا کرد. زمانی که پلیس آلمان، خانهی یکی از متهمان ترور میکونوس را میگشت، فهرستی پیدا کرد که دربرگیرنده بیش از یکصد نام برای ترور بود. نام من هم در این فهرست قرار داشت. پلیس هلند با من و همچنین نسیم خاکسار که نام او هم در فهرست بود، تماس گرفت، ما را در جریان گذاشت و از لزوم مراقبتهای ویژه گفت.
آن زمان من مشغول ساخت فیلم دیگری برای تلویزیون هلند بودم ولی همان زمان، پیشنهاد ساخت این فیلم را دادم. گفتم چون اسم خود من هم در فهرست قرار دارد، برایم جالب است که آن را دنبال کنم. بلافاصله این طرح در تلویزیون هلند تصویب شد و من تحقیق جامعی را در این ارتباط شروع کردم. آن زمان اطلاعات زیادی منتشر نشده بود. نه تنها در مورد میکونوس، بلکه در مورد تمام قتلهایی که ریشهی آن دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی و در خارج از ایران رخ داده بود.
حکم دادگاه و محکوم شدن شماری از کلیدیترین شخصیتهای دولت ایران برای نقش داشتن در ترور، شاید پایانی بود برای روش «حذف فیزیکی» مخالفان از سوی حکومت ایران
این تحقیقات، شامل اطلاعاتی که منتشر شده بود میشد تا یافتن فیلمهایی که در این رابطه وجود داشت. من میخواستم فیلم بسازم و باید تصویر کافی پیدا میکردم. از طرف تلویزیون هلند با همهی کشورهایی که این حوادث در آنها رخ داده بود، تماس گرفتیم و فیلمهایشان را گرفتیم. همچنین با افرادی که در جریان این اتفاقها قرار داشتند و یا خانوادههایی که صدمه دیده بودند، صحبت کردم و به این ترتیب، توانستم این طرح را ظرف پنج/شش ماه آماده کنم. فیلم را زمانی ساختم که دادگاه میکونوس هنوز در جریان بود. در نتیجه فیلم روی جریان دادگاه میکونوس هم تأثیر گذاشت. چون فیلم آن زمان در آلمان هم نمایش داده شد.
◼ شما در فیلم حتی با یکی از مقامهای سفارت ایران در برلین هم صحبت میکنید. با آنها چگونه تماس گرفتید و زمانی که شما از آنها درخواست گفتوگو کردید، چه برخوردی داشتند؟
این حساسترین نکته در فیلم است. من خیلی برای این کار برنامه ریختم تا انجام شد. همانطور که میدانید، بههرحال سفارتخانهها علاقهمند نیستند در این زمینهها با کسی صحبت کنند، ولی من از طریق تلویزیون هلند، بدون بردن نام خودم و از راه تهیه کنندهام، با آنها تماس گرفتم. متنها را من مینوشتم و به سفارت فاکس شد. در آنها توضیح دادیم که این فیلم در هرحال ساخته میشود و اگر شما توضیحی در این زمینه دارید، بهتر است در همینجا بدهید.
در نهایت، تهیه کنندهام موفق شد قرار مصاحبه را با آقای حسین موسویان، سفیر وقت ایران در برلین بگذارد. آقای موسویان اکنون در امریکا پناهنده شده و تحت تعقیب قرار دارد. او یکی از افرادی بود که نامش در پروندهی میکونوس به طور رسمی آورده شده بود. چون با کاظم دارابی (یکی از عوامل اصلی انجام ترور) در تماس بود. دارابی در واقع از موسویان دستور میگرفت. تهیه کنندهی من این مصاحبه را انجام داد. خود من طبعاً به سفارت نرفتم و آنها هم نمیدانستند که نویسنده و کارگردان فیلم من هستم.
پس از انجام مصاحبه و پیش از نمایش فیلم، سفارت متوجه شد که نویسنده و کارگردان فیلم من هستم و اگر روزنامههای آن زمان را دنبال کنید، تماماً پر از مصاحبههای رییس تلویزیون RVU در ارتباط با این ماجرا و نامهها و تهدیدهای سفارت ایران است. همهی این نامهها منتشر شدهاند و همان روزها در برنامههای تلویزیونی مطرح شدند.
◼ چه مسائلی مطرح میشدند؟
مثلاً صبح روزی که قرار بود فیلم پخش شود، در برنامهی بامدادی تلویزیون، مصاحبهای با من و رییس تلویزیون RVU داشتند. رییس تلویزیون همهی مسائلی را که سفارت پیش آورده بود، به صراحت در همان برنامهی زندهی بامدادی مطرح کرد و که باعث شد فیلم به یکی از پربینندهترین فیلمهای آن سال تبدیل شود. روزنامهای نبود که مطلبی یک صفحهای راجع به فیلم «جنایت مقدس» نزده باشد.
وقتی این مسئله درز پیدا کرد و سفارت ایران متوجه شد مصاحبهای که انجام شده، در رابطه با فیلمی است که من ساختهام، با تلویزیون تماس گرفتند و گفتند که میخواهند بیایند و صحبت کنند. به رییس تلویزیون گفتند که میخواهند فیلم را بخرند و حاضرند تمام مخارج آن را هم بپردازند. تلویزیون زیر بار این مسئله نرفت. بعد خواستند پخش فیلم عقب بیافتد تا درباره آن صحبت شود، که بازهم تلویزیون – البته به اصرار من- قبول نکرد. پس از آن، تهدید کردن آغاز شد.
کسی که رابط آنها بود، تلفن زد و به رییس تلویزیون گفت: «من چون خودم قبلاً در کار فیلم بودهام و با علامهزاده احساس نزدیکی کاری میکنم، به شما میگویم که با پخش این فیلم دارید زندگی علامهزاده و خانوادهاش را بهخطر میاندازید.»
«با تلویزیون تماس گرفتند و گفتند که میخواهند فیلم را بخرند و حاضرند تمام مخارج آن را هم بپردازند. وقتی نتوانستند، تهدید را آغاز کردند.»
این تهدید غیر مستقیمی در مورد من بود و همان روز تهیهکننده و رییس تلویزیون مرا خواستند و گفتند: «آنها چنین تهدیدی کردهاند و اگر فکر میکنی نباید این فیلم را پخش کنیم، پخش نمیکنیم.» من به آنها گفتم: «اگر شما واقعاً میخواهید که من در خطر قرار بگیرم و این تهدید عملی شود، این فیلم را پخش نکنید! تنها ضمانت اینکه من از خطر رهایی پیدا کنم، این است که اتفاقاً این فیلم پخش شود. چون خبر این فیلم به همهجا رسیده است. اگر پخش شود، همهی دنیا متوجه میشود که اگر کمترین صدمهای به من برسد، دست اینها در کار است.»
از طرفی آن زمان گرماگرم دادگاه میکونوس بود. هنوز دادگاه تمام نشده بود و رژیم ایران به شدت نگران بود که مبادا دادگاه رأی به محکومیتش بدهد؛ چیزی که در عمل اتفاق افتاد، اما آن موقع هنوز حکم صادر نشده بود و اینها خیلی دست به عصا راه میرفتند.
◼ پس از اینکه فیلم از تلویزیون پخش شد، چه واکنشی از سفارت دیدید؟
در حقیقت هیچ! همان روزی که فیلم قرار بود پخش شود، دوباره پلیس مرا خواست. دوباره یکسری شماره تلفن به من دادند و خواستند که مراقب باشم. ولی واقعیتش را بخواهید، من هیچ خطری احساس نکردم. مقداری مراقب بودم ولی هیچ چیز خاصی حس نکردم و فکر میکنم که برداشت خودم درست بود. یعنی پخش این فیلم، سپری دفاعی برایم ایجاد کرد. چون اگر پخش نمیشد، من فیلم را ساخته بودم، ولی کسی خبر نداشت و آنها به راحتی میتوانستند به شکلی تلافی کنند.
◼ در بخشهایی از فیلم شما به همکاری پشت پردهی بعضی از دولتهای اروپایی، به شکل غیر مستقیم، با دولت ایران اشاره میکنید. از جمله در جریان کشته شدن آقای بختیار، به تأخیری که پلیس فرانسه در این زمینه صورت میدهد اشاره میکنید؛ و اینکه این تأخیر، زمان مناسبی برای قاتلان ایجاد میکند تا بتوانند از فرانسه فرار کنند. در پیوند با مسائلی که مربوط به رابطهی دولتهای اروپایی و دولت ایران میشد، در هلند و در بین خود اروپاییها واکنشی دیدید؟
نه چندان؛ همانطور که میدانید در این کشورها، خوشبختانه، آزادی بیان در حدی هست که آدم بتواند این مسائل را راحت علیه دولتها بگوید. تأثیر خود را هم میگذارد. در نقش و نگرش مردم به حکومتهایشان تأثیر میگذارد و حتی در انتخابات بعدی اثر میگذارد، اما اینکه اعتراضی باشد، نه، واکنشی ندیدم.
این مدت زمانی که از ساخت فیلم گذشته همهی چیزهایی را که در فیلم مطرح شده بود را اثبات کرده است. چندماه پیش حتا قاتل بختیار را آزاد کردند. دارابی هم در ۲۰۰۶ از زندان برلین آزاد شد و همهی اینها سروصدایی راه انداخت. پیش از این، زمانی که فیلم «جنایت مقدس» را میساختم، قاتل قاسملو از زندان وین در اتریش آزاد شده بود که در فیلم به آن اشاره کردم.
چنین مسایلی همیشه بوده و من نخستین کسی نبودم که این مسئله را رو کردهام. میدانید که در رسانههای اروپایی، به راحتی این مسائل بارها و بارها نه تنها در مورد ایران، بلکه در مورد کشورهای دیگر هم مطرح میشود. از جمله در ارتباط با انفجار لاکربی و متهم لیبیایی که آزادش کردند. همچنان در روزنامهها سروصدا هست و همچنان پیداست که او را به خاطر پول و نفت و… آزاد کردهاند.
منظورم این است این شیوه برخورد در سیاست کشورهای اروپایی نسبت به کشورهای حامی تروریسم چیز نویی نیست. از یک سو علیه آنها عمل میکنند؛ مقاومت و افشاگری میکنند و از سوی دیگر، جایی که منافع اقتصادیشان در لحظه معینی حکم میکند، درست خلاف آن عمل میکنند.