بحران
بیکاری
جوانان و آینده
نظام اسلامی
در ایران
آنچه
نگرانی
مقامات ایران
را از بحران بیکاری
جوانان به ویژه
در لایه های پیشرفته
اش باعث می
شود، تصویری
است که این
بخش از جامعه
(که از نظر سیاسی
و اجتماعی
تاثیرگذارترین
نیروی جامعه
است) پیشاروی
رهبران ایران
در مورد آینده
شان ترسیم می
کند.
علی
ربیعی، وزیر
کار دولت یازدهم،
در اظهاراتی
هشدارآمیز
گفت که به زودی
با ورود چهار
و نیم میلیون
فارغ التحصیل
جدید به
بازار کار،
شمار فارغ
التحصیلان بیکار
کشور به 5 میلیون
و 600 هزار نفر
خواهد رسید.
وزیر کار
دولت یازدهم
تصریح کرد که 45
درصد بیکاران
ایران را هم
اکنون
جوانان فارغ
التحصیل تشکیل
می دهند که
قادرند به
زودی کشور را
با سونامی 6 میلیون
دانشگاهی بیکار
روبرو سازند.
علی طیب نیا،
وزیر اقتصاد
دولت یازدهم،
در اظهاراتی
جداگانه از
سونامی هشت و
نیم میلیون بیکار
جوان سخن
گفته بود، در
حالی که وزیر
کشور دولت یازدهم
هشدار داده
بود که تا سال
1400 تنها یازده
میلیون نفر بیکار
دانشگاهی در
کشور وجود
خواهد داشت
که به منزلۀ
تهدیدی امنیتی
برای کل نظام
اسلامی ایران
به شمار می
رود.
مرکز
آمار ایران
مدعی است که
نرخ بیکاری
کشور در سال
گذشته تنها 10.4
درصد یعنی
شامل دو میلیون
و پانصد هزار
نفر بوده و در
این بین نرخ بیکاری
جوانان 15 تا 24
سال و 15 تا 29 سال
به ترتیب 24
درصد و 21.2 درصد
بوده است.
کارشناسان
حکومت اسلامی
هشدار می
دهند که اگر نرخ
بیکاری
جوانان به دو
برابر نرخ بیکاری
عمومی کشور
برسد (که در
مورد ایران
حتا بر اساس
آمار رسمی بیکاری
از این حد نیز
گذشته است) بیکاری
جوانان وارد
مرحله ای
بحرانی می
شود.
بر پایۀ
همین اصل،
مسعود نیلی،
مشاور
اقتصادی رییس
جمهوری ایران،
نرخ بیکاری
جوانان کشور
را بین 23 تا 26
درصد برآورد
کرده و می گوید
که وضعیت بیکاری
جوانان ایران
هم اکنون
وارد مرحله ای
بحرانی شده
است. او در عین
حال همانند
علی ربیعی
نرخ بیکاری
زنان را بیش
از 40 درصد
برآورد می
کند.
با این
حال منابع
مستقل نرخ بیکاری
کشور و به تبع
نرخ بیکاری
جوانان را در
خوش بینانه
ترین حال بیش
از دو برابر
نرخ رسماً
اعلام شده می
دانند و می
افزایند که بیش
از هشتاد
درصد پرونده
های
اختلافات میان
کارگران و
کارفرمایان
بر سر
دستمزدهای
پرداخت نشدۀ
کارگران است
که همین به
تنهایی از
شکنندگی شدید
بازار کار ایران
حکایت می کند.
در این
میان آنچه
نگرانی
مقامات ایران
را از بحران بیکاری
جوانان به ویژه
در لایه های پیشرفته
اش باعث می
شود، تصویری
است که این
بخش از جامعه
(که از نظر سیاسی
و اجتماعی
تاثیرگذارترین
نیروی جامعه
است) پیشاروی
رهبران ایران
در مورد آینده
شان ترسیم می
کند.
بیکاری
جوانان تحصیلکرده
در ایران
تنها نشانۀ
رکود اقتصادی،
ناکارآمدی و
ناتوانی
بازار کار در
جذب دانشگاهیان
نیست. توسعه نیافتگی
بازار کار ایران
نوعاً از عدم
توسعه نظام
آموزش عالی این
کشور و
ناسازگاریش
با نیازهای
بازار کار
پرده برمی
دارد. بی دلیل
نیست که حسن روحانی
در نهم فروردین
ماه گذشته در
نشست شورای
عالی اشتغال
خواستار تجدید
نظر در محتوای
نظام آموزشی
ایران به
منظور تطبیق
آن با نیازهای
بازار کار
شد، هر چند
دولت او حاضر
نشد در سال جاری
بودجۀ رسمی
مدارس دینی
را که بی شک
نقشی مهم در
ناکارآمدی
نظام آموزش
عالی و
ناسازگاری
اش با بازار
کار دارند،
کاهش دهد.
بالعکس : دولت یازدهم
بودجۀ رسمی
تنها هیجده
نهاد حوزه های
علمیه را به
هزار و ٣٠٠ میلیارد
تومان افزایش
داد، در حالی
که بودجۀ پنج
دانشگاه
مادر کشور، یعنی
دانشگاه های
"شریف"، "امیرکبیر"،
"شهید بهشتی"،
"علم و صنعت"
و "علامه
طباطبایی"
از ۶۸۷
میلیارد
تومان فراتر
نمی رود. در
واقع بارزترین
مشخصۀ نظام
آموزش عالی و
عمومی ایران
طی سی و پنج
سال گذشته سیطرۀ
ایدئولوژی
اقلیت روحانی
بر آن بوده که
خود مهمترین
عامل
بازدارندۀ
رشد علمی و به
تبع رشد
اقتصادی
کشور به شمار
می رود.
این
وضعیت به ویژه
در سال های اخیر
باعث شده که
دست کم بخش
اعظم جوانان
و دانشجویان
ایران یا مدت
تحصیل و
حضورشان را
در دانشگاه
ها تمدید
کنند یا در
جستجوی آینده
ای بهتر از
کشور بگریزند
: ایران طی سی و
پنج سال
گذشته با پدیدۀ
سهمگین
"فرار
مغزها" یعنی
خروج سالانۀ 150
هزار نفر از
نخبگان علمی
اش از کشور
روبرو بوده
است. زیان های
معنوی و
اقتصادی این
پدیده جبران
ناپذیر و
بمراتب سنگین
تر از کل تحریم
های نفتی و
مالی است که طی
سال های
گذشته به ایران
تحمیل شده
است.
در این
بین، بخش مهمی
از جوانانی
که امکان
خروج از
کشور، یا در
واقع از بن
بست های فردی،
اقتصادی و
فرهنگی شان
را نمی یابند
ناگزیر در
معرض دایمی
انواع آسیب
ها و تبعات
اجتماعی وضعیت
نابسامان
خود در کشور
قرار می گیرند
که از جمله پی
آمدهایش
تلاشی مهمترین
هستۀ جامعه، یعنی
نهاد
خانواده است
که قاعدتاً
باید از سوی
جوانان کشور
ساخته و
محافظت شود.
هر
چند رهبر
جمهوری
اسلامی
دائماً
جوانان بیکار
و بی آیندۀ
کشور را به
تشکیل
خانواده و
افزایش جمعیت
فرامی
خواند، اما،
او همواره
دربارۀ
معضلات فقر و
بیکاری
جوانان و
محرومیت های
اجتماعی شان
که مادر غالب
آسیب هاست
سکوت اختیار
کرده است.
این
سکوت
برگردان
تضاد گفتمان
حکومتی از یک
طرف و گفتمان
شهروندی از
طرف دیگر یا
در واقع پی
آمد شکاف های
عمیقتری است
که خود را در
اختلافات شدید
نسلی و فرهنگی
میان رهبران
و جامعۀ جوان
ایران
نمودار می
کند. به بیان دیگر،
این شکاف جزیی
از بی اعتنایی
تاریخی
حکومت اسلامی
به مطالبات
زنان و
جوانان و
نگرانی عمیق
روحانیت از
نقش تاریخی
دانشگاه است
که به تعبیر آیت
الله خامنه ای
بیشتر محل
اشاعۀ عرفیگرایی،
یعنی محل
اعتراض و
انتقاد به
اجبارها و
ارزش های تحمیلی
است. بی دلیل نیست
که بسیاری از
رشته های
علوم انسانی
به دستور آیت الله
خامنه ای و به
این بهانه که
ناقل فرهنگ
عرفیگرای
غرب هستند از
شمول مواد
آموزشی در
دانشگاه های
کشور حذف و
زنان نیز از
حق تحصیل در
دهها رشتۀ
دانشگاهی
محروم شده
اند.
اما،
چنین رویکردی
نهایتاً
دانشگاه را
به کانون
جدال میان
عرفیگرایی و
حکومت مذهبی،
میان جوانان
و روحانیت،
تبدیل ساخته
که دانشجویان
و جوانان را
نه آینده
سازان و سرمایه
های اجتماعی
کشور که
دشمنان نظام
تلقی می کند.
حاصل این تلقی
خصومت دایمی
قدرت علیه
جوانان و شور
جوانی، یعنی
علیه شور
زندگی است.
اما، به مرور
که این
خصومت،
استمرار می یابد،
به همان نسبت
بر شدت
بارزترین خصیصۀ
جوانی که
نافرمانی و
مقابله با
پدرسالاری و
ستایش مرگ
است افزوده می
شود. شکی نیست
که بحران بیکاری
در ایران از این
خصیصۀ جوانی
عامل مهم
تحولات پیش
رو را ساخته
است.
ناصر
اعتمادی-
رادیو
فرانسه
_____________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق
ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای هیئت
تحریریۀ نشریه محفوظ
است.
|