نمیر: یک
سوال پرمعنی
پرسش توفانی
یک:
عصر پنجشنبه
ای که گذشت،
به مناسبت
سالروز
درگذشت زنده یاد
احمد صدرحاج
سید جوادی
مراسمی در
منزل دخترش
برپا بود. به
حاضرین که
نگاه کردم دیدم
اغلبِ چهره
های شاخص
نهضت آزادی و
جبهه ی ملی و
فعالین حقوق
بشری در این
محفل حضور
دارند. از آقایان
دکتر ابراهیم
یزدی تا معین
فر تا صباغ
زاده تا
مهندس سحابی
(برادر مرحوم
عزت الله
سحابی) و خیلی
های دیگر. مجری
برنامه،
افرادی را که
از پیش مشخص
شده بودند،
به سخنرانی
دعوت می کرد و
سخنرانان نیز
هر یک به گوشه
هایی از
برکتِ وجود
مرحوم حاج سید
جوادی اشاره
می کردند.
مرحوم
صدر حاج سید
جوادی حقوقدانی
برجسته و
صاحب نام بود
با عقبه ای
سرشار از
سرفرازی و
خدمت به
ساحتِ انسانی
وحقوقی ایران.
که بعد از
انقلاب توسط
آخوندهای
تمامت خواه
به حاشیه
رانده شده
بود و حتی به
زندانش
انداخته
بودند یک چند
وقتی. بجرأت می
گویم: در نود و
شش سال زندگی
خردمندانه و
خیرخواهانه ی
این مرد، یک
نقطه ی سیاه و
نامطلوب که نیست،
بل هرچه که
هست شایستگی
و تخصص و
راهگشایی
است. ابتدا
جناب شاه حسینی
صحبت کرد. که
خود از تنها
بازماندگان
و یاران و
همراهان
مرحوم مصدق
است. نفر بعدی
جناب مهندس
محمد توسلی
بود. اولین
شهردار
تهران در
دولت مرحوم بازرگان.
و نفر بعدی،
جناب مهندس
لطف الله میثمی،
تنها تاریخ
زنده ی
برآمدن و
استحاله ی
سازمان
مجاهدین.
در میانه
ی صحبت مهندس
میثمی بود که
مجلس به جنب و
جوش افتاد.
همسرِ همراه
و فداکار آقای
مهندس عباس
امیرانتظام،
وی را نشسته
بر صندلیِ
چرخدار به
مجلس آورده
بود. صحبت آقای
میثمی که
تمام شد،
مهندس امیر
انتظام در
آمد که: من می
خواهم صحبت
کنم. مجری
برنامه چه می
توانست بگوید؟
بگوید: آقای
امیرانتظام،
برای شما و
صحبت شما
فرصتی در
برنامه دیده
نشده؟ یا بگوید:
شما که عضو
نهضت آزادی
نبوده اید و نیستید.
یا بگوید: مگر
نه این که در
همان سالهای
نخست
انقلاب،
اعضای شاخص
نهضت آزادی
رسماً و طی بیانیه
ای عضویت شما
را در نهضت
آزادی انکار
کردند؟
توفان از همینجا
پا گرفت.
رشته ی
سخن به کلام
امیرانتظام
سپرده شد. و
مجلس به سکوتی
تلخ درافتاد.
امیرانتظام
آیا چه می
خواهد بگوید؟
آیا وی آمده تا
از دوست دیرین
خود مرحوم
صدر حاج سید
جوادی بگوید؟
آنهم در حضور
بزرگان نهضت
آزادی؟ یا
نه، سخنِ دیگری
با اوست. امیرانتظام
سخن فراوانی
نگفت. اما یک
پرسش مطرح
کرد. و با طرحِ
این پرسش، به
تلخیِ سکوتِ
مجلس افزود. وی
پرسید:
وقتی
من سخنگوی
دولت موقت
بودم و همکار
بسیاری از
شما آقایانِ
حاضر در این
مجلس، و وقتی
سفیر آمریکا
در یک نامه
مرا dear
خطاب کرد و
همین dear – به معنی
عزیز – سندی شد
برای جاسوسیِ
من، چرا هیچیک
از شما آقایان
اعتراض نکردید
و صلاح در این
دانستید که
سکوت کنید و
دم بر نیاورید؟
این
پرسشِ امیرانتظام،
بزرگان نهضت
آزادیِ حاضر
در مجلس را به
انفعال
انداخت. بله، یکی
از دلایلِ
جاسوسیِ امیرانتظام
همین واژه ی
متداول “dear” در
نامه نگاری
های اداری
غربی هاست. او
بخاطر همین
واژه و
خزعبلاتی از
این دست، سی و
پنج سال از
عمرش – درست
جلوی چشم
اعضای نهضت
آزادی – سوخته
بود. گرچه
مرحوم
بازرگان
شخصاً در
دادگاه امیرانتظام
حاضر شده بود
و گفته بود: امیرانتظام
هرچه گفته و
هرچه کرده با
خواست و اراده
ی من بوده است
و اگر او
جاسوس است من
نیز هستم. این
پرسشِ متین
اما توفانیِ
مهندس امیرانتظام،
مجلسِ
دوستان نهضتی
را فرو پژمرد.
که این بزرگان،
نه در برابر یک
پرسش، که با سی
و پنج سال
عمرِ رفته ی
امیرانتظام
مواجه بودند.
براستی آنها
در پاسخ چه باید
می گفتند؟
می گویم:
من اگر بجای
اعضای نهضت
آزادی بودم،
هر روز به
پنجره ی خانه ی
امیرانتظام
دخیل می بستم
برای
پوزشخواهی. این
مرد بزرگ، در
تلخ ترین
دوران وحشت،
تنها بود و
تنها ماند و
به تنهایی نیز
از هزارتوی
تونل وحشت
اسلامی بدر
آمد با سر
افرازی. پرسش
جناب امیرانتظام،
آتش درون آقای
دکتر ملکی را
شعله ور تر
ساخت. او در
سخنان مختصر
خود، همه ی
فرمول های
سخنوری را در
هم پیچید و به
جان خفتگانِ
جمع چنگ برد.
دکتر ملکی،
از شش قاضی
سخن گفت که در
طول عمر خود
با آنها
مواجه بوده است.
از همه فهیم
تر و متخصص تر
و انسان
ترشان همین
مرحوم صدر
حاج سید جوادی
بوده، و شنیع
تر و قاتل تر و
هیچ
نفهمشان،
قاضی مقیسه
که همین
اکنون بر سر
کار است و
کلاهی اگر
برادران
بخواهند، سر
تحویلشان می
دهد.
دو:
در مجلس ختم
مادر آقای سید
محمد خاتمی،
آقای هاشم زینالی،
پدر سعید زینالی
را دیدم و به وی
و به شجاعت وی
و همسرش آفرین
گفتم. این زن و
شوهر از شخص
رهبر به مجلس
خبرگان شکایت
کرده اند. آخر
مگر می شود
پسرِ جوان و
دانشجوی یک
خانواده را
ببرند و شانزده
سال این
خانواده را
چشم به راه
بگذارند؟
مملکت قانون
دارد. الکی و
همینجوری که
فرمانده ی کل
قوا نشده ای
پدرجان؟ باید
پاسخگو باشی
در قبال قوایی
که تحت فرمان
توست. حالا ما
کاری به نمایندگان
خسبیده ی
مجلس خبرگان
نداریم که با
دریافت این
شکایت نامه،
احتمالاً به
چه ولوله ای
در می افتند و
سر ضرب رهبر
را فرا می
خوانند و
لباس رهبری
را از تنش در می
آورند و به وی
می گویند: تو
رهبر بوده ای
و قوای تحت
فرمانت یک چنین
فضاحتی ببار
آورده اند؟
سه:
چند وقتی است
که یک فتوای
ناقلا در من
سر می جنباند
برای صادر
شدن. و من،
صادرش می کنم
علی الله. می
گویم: ما که
حضرت آیت
الله محمد
نوری زاد باشیم،
فتوا صادر می
کنیم: همه ی
فتاوای آیت
الله های شیعه
ی ایرانی باد
هواست بخاطر
سربازی
نرفتن شان. آیت
الله های ایرانی
از همان روزی
که به هر دلیل –
به هر دلیل – به
سربازی
نرفته اند،
با همین سربازی
نرفتن شان،
به جمعِ ضایع
کنندگان
حقوق اجتماعیِ
مردم پیوسته
اند و در همان
جمع نیز جا
گرفته اند
بلاتردید. من
در این میان، یک
آیت الله مرد
می خواهم که
پای در میان
گذارد و بگوید:
سربازی
نرفتن ما عین
اسلام و عین
درستی و عین
انصاف و عدل
است. و با من
محاجه کند و
سرآخر بگوید:
فتوای آیت
الله نوری
زاد در خصوص
سربازی
نرفتن آیت
الله های شیعه
باد هواست به
این دلیل و به
این دلیل.
چهار:
دوشنبه ای که
گذشت، با
دکتر ملکی به
بانو نسرین
ستوده پیوستیم
در اعتراضی
که بیرقش را
بالا برده.
خبرخوبی که وی
به من گفت این
بود: احتمالاً
چندی دیگر،
حکمی که برای
من صادر شده،
لغو خواهد شد
و من می توانم
به کار وکالت
خود ادامه
دهم کما فی
السابق. قرار
گذاشتیم اگر
خانم ستوده
به حق قانونیِ
خود دست یافت،
همگی به یاریِ
عزیزانی که
به تنگناهای
ناجوانمردانه
در افتاده
اند بشتابیم
و این آهنگ
اعتراض را
همچنان
همنوایی کنیم.
من
خود جناب
هاشم زینالی
را مثال زدم.
گفتم: می رویم
جلوی
وزراتخانه ای
که وی بیست و
هشت سال
کارمندش
بوده و بی دلیل
اخراجش کرده
اند می ایستیم
به اعتراض.
مگر شهر هرت
است اینجا؟
پسر یکی را
ببری و
شانزده سال
او را چشم به
راه بگذاری و
خودش را هم از
کار اخراجش
کنی؟ مملکت
قانون دارد.
نشانتان می
دهیم!
پنج:
من شنبه در ایلام
خواهم بود. خیال
برادران
راحت. درایلام،
هیچ جمعیتی
وهیچ فرد خاصی
چشم انتظارم
نیست. همینجوری
می خواهم شهر
به شهرِ ایلام
را بگردم و
عکس بگیرم و
از هنجارها و
ناهنجاری هایش
بنویسم. کشور
خودم است و
دوست دارم به
هرکجایش سر
بزنم. به کسی
چه مربوط؟
هان؟
محمد
نوری زاد
بیست
و پنجم فروردین
نود و چهار –
تهران
منبع:
سایت محمد
نوری زاد
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|