نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران

N A M I R

‏سه شنبه‏، 2020‏/06‏/23

 

 

 

 

دختری جوان نمی‌دانم با موهای آبی یا سرخ، راهی زندان اوین

ابوالفضل محققی

خانم قلیان در ماه‌های اخیر با وثیقه‌ای یک و نیم میلیارد تومانی آزاد بود

بیست و پنج سال بیشتر ندارد با چشمانی درخشان و شاد اما بسیار جسور و هوشیار. با لباس‌های خاص خود که من نام این گونه لباس را لباس اعتراض می‌گذارم و گیسوانی که برنگ‌های مختلف در می‌آورد. من این موهای رنگ کرده را خاری در چشم حکومت اسلامی نام می‌نهم.

با لبخندی شیرین که هاله‌ای از سرکشی و قدرت جوانی را با خود دارد. لبخندی که درونی پاک و انسانی را بنمایش می‌گذارد. دختری با سیمائی خاص و منحصربفرد خود در میدان مبارزه با اسبتداد حاکم. دختری که سد ترس‌های نهاده شده برسر راه مبارزان را که توسط دستگاه‌های سازمان داده می‌شود درهم می‌شکند، تن به حقارت پوزش از رهبر نمی‌دهد شرف زندان را بر حقارت نامه نوشتن به رهبر را بجان می‌خرد.

او نه در کنار غارتگران مجموعه نیشکر هفت تپه، بلکه در کنار زخمتکش ترین وستم دیده ترین بخش جامعه یعنی کارگران می‌ایستد. همراه "بخشی ها" مشت گره می‌کند و فریاد اعتراض و داد خواهی سر میدهد. برسختی شکنجه و زندان طاقت می‌آورد تا از شرف و حیت انسانی کارگران نیشکرهفت تپه دفاع کند.

هر بار که خبری از او می‌شنوم، عکسی از او می‌بینم دلم می‌لرزد. باز با این جسم تماما روح چه می‌کنند؟

چرا دست از سر این دختر جوان که جای دختران ما را دارد بر نمی‌دارند؟

بی اختیار از ذهنم می‌گذرد، خنده‌ای پیروز مندانه از ته دل می‌کنم! نه! این اوست که دست از سر این جانیان حکومتی بر نمی‌دارد. این اوست که با شهامت و اتکا بنفسی تحسین برانگیز در جایگاهی که خود تعیین می‌کند با سیمائی که متعارف نرم‌های حکومت اسلامی نیست بعنوان یک فعال اجتماعی و مدافع حقوق ستم دیده گان در کنارمعترضان می‌ایستد تا از حقوق انسانی و شهروندی خود و شهروند ایرانی دفاع کند.

مسلما نامش را می‌دانید! نامش "سپیده قلیان" است. جزء نام هائی که باید با احترام نوشت و با احترام از آنها یاد کرد.

امروز کمتر کشوری در جهان است که زنانش این چنین مقدم تر از مردان با شهامت در پیشاپیش مبارزه سیاسی، اجتماعی، حرکت می‌کنند. در مقابل تمام تهدیدات می‌ایستند تا از شرف ما دفاع نمایند. زنانی که لرزه بر پشت جباران این دوره از تاریخ ایران زمین می‌اندازند.

آرش نمادی از قهرمانی و دلاوری توام با فداکاری در تاریخ اسطوره‌ای سرزمین ماست. مردی که جان در تیر نهاد تا از استقلال و آزادگی ما دفاع کند. اما امروز ما نه یک کماندار بل ده‌ها کماندار با خجسته نامهای متبرک زنانی چون نسرین ستوده، نرگس محمـدی، سپیده قلیان، آتنا دایمی، گلرخ ابراهیمی و.. داریم،

زنانی چون زینت جلالیان، مریم اکبری منفرد که سال هاست سختی زندان‌های جمهوری اسلامی را طاقت می‌آورند. هرکدام از این شیرزنان آرش زمانه ما هستند شیرزنانی که مادرند! غم فرزندان دارند! اما غم مردم؛ غم آزادی و مبارزه با حکومت فاسد را بر راحتی خود ارجح می‌دانند. زنانی نه کمتر از آرش!

سرزمین غریبی است این ایران زمین. کشوری چون قله دماوند که درونش پیوسته آتشی در قلیان است، کشوری با عظمت که صدواندی سال قبل انقلابی چون مشروطیت را رقم زد. زنانش در تبریز بر گرسنگی طاقت آوردند یونجه خوردند و مشروطه گرفتند. مردمی که زنی چون قرته العین را در اوج استبداد در دامن خود پرورش داد. زنی که با خون خود شعر نوشت و از آزادگی زن دفاع کرد.

امروز هیچ عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیست که زنان در آن نقشی اساسی ایفا نکنند. اکثر تشکل‌های همیاری مردمی، جمعیت‌های دفاع از محیط زیست، نهاد‌های کمک رسانی به آسیب دیدگان از عوامل مختلف اجتماعی تا بلایای طبیعی، درهمه وهمه نقش زنان بسیار برجسته است. هیچ اعتراض اجتماعی نیست که زنان در آن حضوری چشم گیر نداشته باشند.

براستی چه میزان این سرزمین و نسل جوان آن را می‌شناسیم؟ سپیده قلیان راکه امروز با آن موهای آبی رنگ، کفش‌های کتانی و لباس‌های گلدار رنگارنگش با آن لبخندی که خشم حکومت بر می‌انگیزد و حاضر به نوشتن نامه به مستبد نشسته بر اریکه قدرت نشد و تن به زندن اوین داد را می‌شناسیم؟

او که نماد نسل جدیدی است! متفاوت با سنت‌های دگم و بسته ما. دختری جوان، شجاع و نترس! آماده برای دادن هزینه‌ای سنگین برای آزادیخواهی و عدالت!

آیا مبارزه این فرزندان ما، این جوانها ما را بفکر وا نمی‌دارد؟ این پرسش را در مقابل ما نمی‌نهد که قدم‌های اپوزیسیون خارج از کشور برای راه اندازی حداقل یک کمپین دفاع از این زنان واین دختران چیست؟ هرچند آنان بدون حمایت این اپوزیسیون بیمار و گرفتار در خود به مبارزه خود ادامه می‌دهند! مبارزه آن هاست، مبارزه این نسل است که تکلیف حکومت را روشن خواهد ساخت.

آیا نشانه‌های حداقل فکر یک همگرائی وعمل مشترک و برداشتن قدم‌های لازم از طرف اپوزیسیون خارج از کشور باعث دلگرمی این فرزندانمان نخواهد شد؟ آن‌ها چه درس هائی از ما بعنوان مخالفان در تبعید خواهند گرفت؟ آیا همگامی و هم صدائی ما در دفاع از این عزیزان باعث دلگرمی مبارزان دلسرد شده از ما خارج نشینان نخواهد شد؟ درسی که با اتکا به سال‌ها مبارزه، تجربه و موهای سفید شده خود به این نسل جوان می‌خواهیم بدهیم چیست؟

انصافا چه میزان جدا از منت‌های شخصی، گروهی و جایگاهی خود در جهت حداقل همکاری‌ها گام بر داشته‌ایم؟ آیا هر تک تک ما قادریم کمکی در خور به این مبارزان جوان بنمائیم؟ چرا قادر به سازمان دادن یک اتوریته جمعی بر مبنی برابر حقوقی و دادن ارزش هر فرد بر مبنای نقش تاثیرگذار او، میزان وظیفه گرفتن وعمل کردن او به آن نیستیم؟ نگاه واقعی به توانائی و ارزش‌های اجتماعی و مقبولیت عمومی که می‌تواند مبنای این اتوریته و برداشتن قدم‌های نخستین باشد. ماهم در نهادن چنین حکم ناعادلانه بر گردن این دختر جوان فعال اجتماعی مقصریم!

امروز دختری شجاع نمی‌دانم با کدام رنگ مو و لباس خاص خود راهی زندان اوین شد. با چشمانی با هوش و درخشان با لبخندی برلب.

لبخندی به نشانه عظمت روحی فراتر از تجسم قدم بر میداشت.

 

مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش

گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش

شما را باده و جامه

گوارا و مبارک باد.

سیاوش کسرائی

 

ابوالفضل محققی

منبع: گویا

 

_________________________________________________________________

مقالات منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر سياست و اهداف نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار و مقالات ارسالی برای هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است. 

 

 

 

صفحه‌ای که در آن قرار دارید، آرشیو سایت قدیمی نهضت مقاومت ملی ایران می‌باشد.برای دستیابی به سایت جدید به این آدرس رجوع کنید: namir.info