میرزا.
م. ل
نابودی
میراث عینی و
ذهنی مشروطیت
انقلاب
مشروطیت
نقطه مهمی در
تاریخ ایران
بود. آنقدر
مهم که به
راستی باید
تاریخ ایران
را از نظر سیاسی-اجتماعی
به دو دوره پیش
و پس از
انقلاب
مشروطه تقسیم
کرد. آنچه
مشروطه با
خود آورد
نگاهی کاملا
تازه و
متفاوت به
جهان و
ساختارهای سیاسی-اجتماعی
بود. مشروطه
فصلی تازه از
تاریخ حیات ایرانیان
بود. فصلی که
آنان در آن با دیدی
تازه به حل
مشکلات و
طرحریزی
سامانِ زیست
اجتماعی- سیاسی
خود
پرداختند.
مهمترین
اصول و اساسی
ترین مفاهیمی
که مشروطیت
به ایران
آورد عبارت
بودند از:
ـ
ایجاد قانون
اساسی برای
تشکیل یک
واحد حکومت-
ملت.
ـ
برقراری
دموکراسی و
استقرار
حاکمیت ملی، یعنی،
برابری
انسان ها
(شهروندان) در
برابر قانون؛
آزادی بیان و
تجمع و تشکیل
انواع جمعیت
و برقراری
روند
انتخابات
آزاد و مداوم
برای تعیین
حکومتگران
از سوی مردم.
ـ
جدایی نهاد دین
از سیاست به این
معنی که حوزه
سیاست و تصمیم
گیری های سیاسی-
اجتماعی امری
است عرفی. (که
البته دین ها
می توانند
بخشی از این
عرف باشند).
ـ
حکومت قانون.
قانونی که
مردم و نمایندگانشان
تصویب می
کنند.
ـ
تفکیک قوا.
ـ
اصل پاسخگویی
حکومت به
مردم و... .
اینکه
مشروطه
خواهان ایران
این اصول را
چگونه و از
کجا به دست
آوردند، و آیا
آن ها را تنها
به عنوان
ابزار و روشِ
حل مشکلات آن
روز ایران می
پنداشتند یا
به این اصول
در ذات و به
عنوان جوهر
جوامع انسانی
ارج می
گزاردند یا
هر دو، البته
بحثی است
جداگانه که
باید در جایی
دیگر به آن
پرداخت. اما
مشروطه در
نهایت
نتوانست به
نتایج
دلخواه
برسد، و
آنگونه که می
خواست، سیاست
و اجتماع ایران
را چنانکه باید
و شاید سامان
دهد.
در
تمام ۷۲ سال بین
سال های
۱۲۸۵ تا ۱۳۵۷،
مفاهیم و
اصول مشروطه
حداقل در
ظاهر برقرار
بود. قانون
اساسی
مشروطه به
عنوان قانون
اساسی رسمی
کشور حضور
داشت و به
خصوص بسیاری
از دست
آوردها و میراث
عینی مشروطیت
برقرار بود.
قوه قضاییه ی
به نسبت
مستقل، ارتش یکپارچه،
مجلسی که گاه
و بیگاه نمایندگانی
از ملت می
توانستند در
آن حاضر
شوند، دولتی
مستقر و دارای
اختیاراتی
مشخص، تفکیک
اختیار و
حوزه عمل
نهادهای سیاست
و دین به گونه
ای که جامعه
از تداخل این
دو در عذاب
نبود، و
مواردی دیگر.
در
مواردی اصول
مشروطیت نادیده
گرفته می شد (البته
هیچگاه به
طور علنی و
رسمی زیر پا
گذاشته نمی
شد و همواره
سخن از
احترام به آن
بود) و همین مسیر
نیز باعث شد
کشور به ایستگاه
۵۷ برسد.
اولین
قدم های
انقلابیون ۵۷،
پا گذاشتن بر
ساختارها و میراث
عینی مشروطیت
بود.
قوه
قضاییه به
شکلی حیرت
آور از استقلال
درآمد
(نهادهای
مستقل حقوقی
تضعیف و
نابود شدند،
رویه های قضایی،
قوانین مدنی
و ... نیز به کلی
دگرگون و
منحل شدند)؛ نیروهای
نظامی
متکثر،
متعدد، موازی
و در نتیجه کم
توان و از وظیفه
اصلی منحرف
شدند؛ دین و
حکومت در هم
آمیختند و
ملغمه ای عجیب
ساختند؛
نهادهای عجیب
و من درآوردی
که تنها
کارکردشان
حفظ گروه
حکومتگر و
ساختار حاکم
بود ساخته
شدند. نهادهایی
که همان تفکیک
نسبی قوا را نیز
به کلی از بین
بردند و همه چیز
را درهم آمیختند.
این
پروژه، یعنی
پروژه نابودی
میراث عینی
مشروطه در طی ۴۲
سال به طور
مداوم ادامه یافت
و هنوز نیز
ادامه دارد.
مجلس روز به
روز بی اهمیت
تر و حاشیه ای
تر می شود و ریاست
جمهوری به
طور رسمی به
تدارکات چیِ
قدرت حاکم
تبدیل می شود
و در نهایت
انتخابات هر
روز بی خاصیت
تر.
همراه
و به موازات
نابودی این میراث،
مهمترین
اصول صوری
مشروطه چون
تساوی حقوق شهروندان
در برابر
قانون، حق
حاکمیت ملی
از طریق اصول
دموکراسی،
آزادی عقاید
و بیان آن،
قانون گذاری
عرفی از سوی
ملت و ... نیز
آماج حملات
همه جانبه و بی
امان شد.
در
جمهوری
اسلامی میراث
عینی مشروطه
تا حدود زیادی
نابود شده یا
به سوی نابودی
می رود و
مهمتر از آن،
متاسفانه میراث
ذهنی مشروطه
در خطر غفلت،
فراموشی
عمومی و در
نهایت نابودی
افتاده است.
برای
اثبات این
ادعا کافی
است این پرسش
را نه از عوام
که حتی از تحصیل
کردگان و
نخبگان
(حداقل آنهایی
که مطرح
هستند و صاحب
سخن و تریبون)
بپرسیم که به
نظر آن ها راه
حل مشکلات
گوناگون ایران
چیست و چگونه
باید از این
همه مشکل
عبور کرد؟
خواهید
دید که اغلب
قریب به
اتفاق آن ها،
راه حل را یا پیروی
و اجرای تئوری
های
جورواجور و
پر طمطراق
غربی و شرقی می
دانند(تئوری
هایی که
همواره به
صورت ابتر و
ناقص وارد
فضای فکری ایران
می شوند و
اساسا با شرایط
و زیرساخت های
سیاسی-اجتماعی
ما سازگار نیستند)؛
یا یکپارچه
سازی قدرت به
دست گروه
مطلوب خود؛ یا
پندارهای
خام اصلاحِ
باورها و
ساختارهای
ذاتا
متناقض؛ یا
توجیه وضع
موجود به
عنوان سیر طبیعی
و حتی کاتالیزور
حرکت و توسعه
جامعه ایران؛
یا انداختن
توپ به زمین
ملت بیچاره و
گرفتار زیر
انواع ستم و
تبعیض و
محرومیت و
محدودیت یا
خاک بازی و
خاطره بازی
با فلان میراث
دینی یا تاریخی
و نبش گورهای
هزار و
هزاران
ساله؛ و... .
دیگر
کمتر کسی از
لزوم و وجوب
سکولاریسم،
دموکراسی
(برابری
انسان ها،
آزادی بیان
و...، انتخابات
مستمر و
آزاد)، حاکمیت
قوانین ملی و
دیگر میراث
های مشروطیت
حتی به عنوان
راه حل
مشکلات کشور
سخن می گوید.
به
عبارتی اگر این
پرسش را که
راه حل مشکل ایران
چیست (مشکلات
و فضایی که بی
شباهت به
اواخر دوران
ناصرالدین
شاه قاجار نیست)
همزمان از
مردم امروز و
مردمان صدر
مشروطیت
بپرسیم، دو
پاسخِ اگر
نگویم
متعارض،
حداقل
ناهمسو خواهیم
شنید. ۱۱۵ سال پس
از پاسخ اول
که منجر به
برپایی
قانون اساسی
مشروطیت و
اصول مترقی و
نجات بخش آن
شد، جامعه ایران
آنقدر کجی و
ناراستی و
انحراف،
آنقدر خیانت
ها، کج فهمی
ها و دست درازی
ها و زیاده
خواهی ها،
آنقدر عدم
قاطعیت و
صراحت و شفافیت
از سوی آزادیخواهان
و آنقدر بی
سرپرستی ها دید،
که گویی آن
اصول را به کلی
به فراموشی
سپرد.
در
نهایت کار به
جایی رسید که
متاسفانه ما
امروز در جایگاه
اجرای میراث
عینی مشروطیت
نایستاده ایم
و اگر هنوز
رمقی مانده و
بر پای خود ایستاده
ایم، باید بر
حفظ و احیای میراث
ذهنی مشروطیت
بکوشیم. ما
امروز در
مرحله ی
نخست، دولت و
تشکیلات و
برنامه ای
برای حل
مشکلات
گوناگون
کشور نمی
خواهیم،
بلکه پیش از
هر چیز
ساختار و
حکومتی می
خواهیم که
تلاشش رواج
دوباره اصول
ذهنی مشروطیت
و برقراری
اصول عینی آن
باشد.
ما
قبل از فروش
نفت و لغو تحریم
ها، نیاز به
آزادی بیان
(روزنامه ها،
تجمعات و ...)
داریم؛ پیش
از کاهش قیمت
دلار، نیاز
به آزادی
برپایی و
فعالیت
احزاب داریم؛
قبل از واکسن
کرونا، نیاز
به برپایی
انتخاباتی
کاملا آزاد
داریم؛ پیش
از حل مشکل
فعالیت های اتمی
و سرمایه
گذاری در
انرژی های
پاک و و ارزان
و آینده دار،
نیاز به
برقراری
دوباره حکومت-ملتِ ایران
در چارچوب یک
قانون اساسی
مدرن و ملی
داریم؛ و پیش
از رونق کسب و
کار و حل
مسئله فقر و
بحران آب و محیط
زیست و
ورشکستگی
صندوق های
توسعه و فساد
اداری و فساد
اجتماعی و
حاشیه نشینی
و... نیاز به
رعایت و
احترام و پذیرش
انسان و حقوق
بدیهی و اساسی
او در ایران
داریم!
جمهوری
اسلامی خواهی
نخواهی به پایان
خواهد رسید. این
خواست من یا
علاقه دیگری
نیست. نظامی
که پا در واقعیت
ندارد و حتی
با بدیهی ترین
واقعیت ها و
حتی حقیقت ها
سَرِنساختن
دارد،
نخواهد
توانست خود
را در زیر
فشار موج های
حقیقت و واقعیت
سرپا نگه
دارد. اما میراث
مشروطیت
لزوماً با
نابودی
جمهوری
اسلامی احیا
نخواهد شد. این
خطر وجود
دارد و بسیار
جدی است که ما
همچنان زنجیره
ی استبداد،
هرج و مرج و
استبداد را
که پیش و پس از
مشروطیت
گرفتار آن
بودیم ادامه
دهیم.
اگر
بخواهیم این
زنجیره را
برای همیشه
قطع کنیم، باید
بسیار بیش از
پیش به میراث
ذهنی مشروطه
بپردازیم.
مشروطه خواهی
نوین باید
بخشی مهم از
مبارزات
آزادیخواهان
و همه ملت ایران
باشد. هنر،
قلم، سخن و
قدم ها باید
برای احیای این
میراث به
حرکت درآیند.
برنامه
امروز ما یعنی
وقتی در خانه
نشسته ایم و
روزی که هر
کدام از ما
قدرت دولت را
به دست گیرد،
باید بیش و پیش
از هر چیز، احیای
میراث ذهنی
مشروطیت (به
عنوان حقیقت)
برای اجرای میراث
عینی آن (به
عنوان بستر و
زیرساخت حل
مشکلات کشور)
باشد.
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|