در
فضیلت عدالت
سنایی
عدل
شمعی بود
جهان افروز
|
|
ظلم شه
آتشی ممالک
سوز
|
رخنه
در ملک شاهی
آرد ظلم
|
|
در ممالک
تباهی آرد
ظلم
|
شه
چو ظالم بود
نپاید دیر
|
|
زود گردد
برو مخالف چیر
|
ظلم
تا در جهان
نهاد قدم
|
|
عافیت شد
در آرزوی عدم
|
عدل
تا سایه از
جهان برداشت
|
|
خوشدلی
رخت از این
مکان برداشت
|
مادر
خرمی عقیم
بماند
|
|
غصه در سینهها
مقیم بماند
|
جگر
اهل دل پر از
خون شد
|
|
دل ارباب
فضل محزون شد
|
در
جهانی که هست
کون و فساد
|
|
در کشیدند
رخ، صلاح و
سداد
|
دور گردون
نگر
که
جون دون شد
|
|
جنبش
اختران
دگرگون شد
|
برکشید
آسمان لئیمان
را
|
|
تیره کرد
اختر کریمان
را
|
خاک
بر تارک ضعیفان
بیخت
|
|
آبروی
همه شریفان ریخت
|
این
لئیمان که سر
برآوردند
|
|
عادت و
رسم دیگر
آوردند
|
همه
از دانش است
دعویشان
|
|
لیک بی
دانشی است
معنیشان
|
علمشان
بهر فتنه انگیزی
است
|
|
فضلشان
از برای خونریزی
است
|
بوی
گند آید از
فضایلشان
|
|
دیو بگریزد
از شمایلشا ن
|
خویشتن
ناشناس و بیادبند
|
|
همه آزار
خلق را سببند
|
آنچه
بینی که مشتری
نظرند
|
|
که
زکیوان نحس،
نحسترند
|
هم
زبانشان
زفحش آموده
|
|
هم
درونشان به
خبث آلوده
|
عالمی
پر زدیو و دد
بینی
|
|
جمله مست
شراب خودبینی
|
هر یکی
همچو دیو در
تک و پوی
|
|
همه دور
از خدا و دنیا
جوی
|
تو
چه گویی
چنانکه ایشانند؟
|
|
بکن اندیشه
نامسلمانند
|
این
گروه دگر که
مظلومند
|
|
اندرین
روزگار
محرومند
|
همه
سرگشته و پریشانند
|
|
خسته تیغ
ظلم ایشانند
|
آهشان
سوخت سقف
گردون را
|
|
اشکشان
دجله ساخت
هامون را
|
عجب
ار آهشان اثر
نکند
|
|
درد دلشان
جهان سقر
نکند
|
هست
آن را که هست
نادانتر
|
|
کار
او از همه به
سامانتر
|
وآنکه
داند که کار
دنیا چیست
|
|
یک
نفس خوش نمیتواند
زیست
|
«سنایی»
طریق التحقیق
|
|
|
*******
ابوالمجد
مجدود بن آدم
متخلص به سنایی
شاعر و عارف
بزرگ و
نامدار نیمهٔ
دوم سده پنجم
و نیمهٔ اول
سدهٔ ششم هجری
است. وی در سال ۴۶۳
یا ۴۷۳ هجری
قمری در غزنین
دیده به جهان
گشود. چنانچه
ازشعر سنایی
برمیآید او
به تمام
دانشهای
زمان خود
آگاهی و آشنایی
و در برخی
تبحر و استادی
داشته است. وی
در سال ۵۲۵ یا ۵۳۵
هجری قمری در
سن ۶۲ سالگی
درگذشت. از
آثار وی غیر
از دیوان قصیده
و غزل و ترکیب
و ترجیع و
قطعه و رباعی،
مثنویهای وی
معروف و بدین
قرارند: مثنویهای
حدیقةالحقیقه،
طریق التحقیق،
کارنامهٔ
بلخ، سیر
العباد الی
المعاد، عشقنامه
و عقلنامه.
سه مکتوب و یک
رسالهٔ نثر نیز
به وی نسبت
دادهاند.
آثار او
در این
مجموعه:
دیوان
اشعار
حدیقة
الحقیقه و شریعة
الطریقه
طریق
التحقیق
منبع:
گنجور
لئیم
لغتنامه
دهخدا
لئیم . [ ل َ ]
(ع ص ) ناکس . شرط.
با لئامت .
سفله . پست .
معور. ماحل .
فرومایه . دنی
الاصل . ثعل .
جبز. (منتهی
الارب ). وجم .
(المنجد) : قرب
حق دیدی اول و
کردی قتل و
قربان نفس
دون لئیم .
ناصرخسرو.هر
که ... بر لئیم
بد گوهر
اعتماد
روادارد سزای
او این ا...
فرهنگ
فارسی معین
(لَ)
[ ع . ] (ص .) فرومایه
، پست .
فرهنگ
فارسی عمید
(صفت)
[عربی، جمع:
لئام] la'im ۱. بخیل.۲.
ناکس؛ فرومایه.
واژگان
مترادف و
متضاد
بخیل،
پست،
پستفطرت، خسیس،
دنی، رذل،
فرومایه،
گدا،
گدامنش،
ممسک، نادیده،
ناکس، نخور ≠
کریم
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|