کشتار
سال ۶۷ و
دفورماسیونِ
"حافظه جمعی
و تاریخی"
مسعود
نقرهکار
قوت
حافظه گر راست
نیاید در فکر
عمر اگر
صرف شود در سر
تکرار چه
سود؟
سعدی
۱
فکرکردن
به کشتارسال ۶۷،
ورابطه این
جنایت بزرگ و
دیگرجنایتهای
حکومت
اسلامی با
پدیده هائی
همچون "حافظه،
حافظه جمعی و
تاریخی" و
پدیدۀ "فراموشی"،
پرسش هائی
پیشاروی من
گذاشته است. گفتم
شاید بد
نباشد این
پرسشها
درکناریادداشتی
کوتاه و کُلی دربابِ
حافظه
وفراموشی،
طرح شوند.
* * * *
میپرسم: چه
اتفاقی میباید
افتاده باشد
تا سبب شود
جمعی
ازکسانی که خودرا
"روشنفکر" و کوشنده
سیاسی و
فرهنگی
معرفی کردهاند
با افتخار به
حمایت از شکنجه
گران،
قاتلان
دگراندیشان
و روشنفکران
و فعالان
سیاسی و
فرهنگی همان
جامعه
برخیزند؟
میپرسم: میتوان
جامعهای
نام برد که "حافظه
نزدیکِ جمعی"
بخش بزرگی از آن
این حد آسیب
پذیر و آسیب
دیده و"دفورمه"
(از ریخت
افتاده و از شکل
طبیعی خارج
شده) باشد؟
چگونه میتوان
در نظامی
ولائی به
بهانه تقویت
جمهوریت رای
به ری شهری و دری
نجف آبادی و امثالهم
داد، و گردن فرازانه
به کسی اقتدا
کرد که مومن
به نظام ولائی
ست و
پورمحمدی و
آوائی به
دادگستری
برمی گزیند.؟
حافظه جمعی،
تاریخی و
فرهنگی این" توده"ی
۵۰ میلیونیِ
حافظِ " گنجینههای
تاریخی و
فرهنگی" چندهزارساله،
چگونه
رمزگردانی و
جایگزین شده
است که ۱۶
میلیوناش
به رئیسی قاتل
رای میدهند
و ۲۴ میلیوناش
به روحانیای
که آگاهانه
قاتل برای
گسترش عدل
برعدلیهاش
مینشاند؟
حافظه جمعی و
تاریخی
پیشکششان! این
چگونه "حافظه
شنوائی" ست
که چنین سریع
حتی صدای آیت
الله منتظری
را به
فراموشخانهای
گزینشی میراند؟
میپرسم: چه
رخداده است
که در زمانی
نه چندان
دور، میتوان
برای
قربانیان
آزادی و
عدالت
گریست، هیاهوها
سرداد و
قهرمان
پروریها و
شهید ستائیها
کرد اما چندی
بعد به
قاتلان آن
قهرمانان و شهیدان
لبیک گفت؟. غلظت
غبارفراموشی
چنین کرده
است یا رِقتِ
انسانیت و
وفاداری به
کرامتِ
انسانی؟
میپرسم: آبشخورریشههای
این زشت
گرائی
کجاست؟
دلائل این حد
لجوجانه
اصرار بر خطا
و تکرار خطا
داشتن،
چیست؟ آیا
این فراموشیای
ارادی و
داوطلبانه
است یا
اختلال در مراحل
مختلف حافظه
فردی و جمعی و
تاریخی؟،
آیا در ذهن بی
حافظه یا با
حافظه از ریخت
افتاده و
دفورمه،
شکنجه و کشتارمعنا
و نماد و
نمودی دیگر به
خود میگیرد؟
میپرسم: چگونه
منافع معنوی
و مالی، جهتگیری
ذهنیّتها،
شیوه
ارزیابی
رویدادها و حال
نگریها
غبار فراموشی
بر حافظه
جمعی و خاطرهها
مینشانند؟
و خاورانها
را از محرک
حافظه جمعی و
تاریخی بودن
وامی دارند؟
این حافظه
جمعی
ِدفورمه
هنوز اندوختهای
به نام حس و
عاطفه دارد؟
میپرسم: ریشههای
کاهش تعهد به
خواستهای
آزادیخواهانه
و
آزاداندیشانه،
ناپایداری
حافظه جمعی
یا خاطرهها
به دلیل گسستهای
تاریخی و
هویتی ست یا
توفان بحران
هویت فردی و
جمعی حافظهها
را به تاراج
برده، آن حد که
دیگرحافظه
یا خاطرهای
فردی و جمعی
در این ذهنها
برجای
نمانده، یا
اگرهست
خُردینه
هائی دفورمه شدهاند.؟
۲
حافظه" قدرت
روح" است. کمترپدیدهی
روانیای
درحد حافظه
مورد توجه و
بحث عالمان و
صاحب نظرانِ
رشتههای
مختلفِ علوم
انسانی و
اجتماعی
بوده است، پدیدهای
که گفته شده "انسان
هرچه دارد از
برکت وجود آن
دارد" و"اگر
حافظهای در کار
نمیبود
انسان در
اسارت لحظهها
میپوسید". اگرمباحث
مربوط به "علم
النفس" و
حافظه را در حوزه
فلسفه
کلاسیک و
فلسفه
امروزین در نظر
نگیریم و فقط
به برخی از
رشته هائی که
به شناخت،
چرائی و چگونگیِ
حافظه
پرداختهاند
اشاره شود،
میباید از زیست
شناسی،
فیزیولوژی،
عصب شناسی،
روانشناسی،
روانکاوی،
روانپزشکی، جامعه
شناسی، علوم
سیاسی،
فرهنگ و مردم
شناسی،
تکنیک و فن
نام آورده
شود، رشته
هائی که به دنبال
فهم این
پدیده و رازگشائی
از آن بودهاند.
individual memory
حافظه
فردی
حافظه
فردی در
پیوند با روح
و روان انسان
قرنها در هاله
توهم و خرافه
زیست تا
سرانجام با
طرح این
نظرِیه تجربی
که روح و روان
و ذهن آدمی
آسمانی
نیست، از اسارت
توهم و خرافه
آزاد شد. نشان
داده شده است
که مغز انسان
و بازتاب
محرکههای
محیط زندگی
بر مغز از راه "دروازههای
دنیای
پیرامون" (حسهای
بینایی،
شنوایی،
لامسه،
بویایی،
چشایی،
حافظه حسی و..) و
پدیدههای
پیچیدهی
برآمده از
روندهای
فیزیولوژیک
و بیولوژیک در
پیوند با
بازتابها
گوناگون،
خالق پدیدههای
کوناگون
روان و ذهن،
از جمله
حافظه هستند. حافظه
با رهائی از چنگال
خرافه و
پنداربافیهای
مختلف
جایگاه
واقعی خود را
بتدریج
یافت، و به
عنوان پدیدهای
روانی و
فیزیولوژیک،
پدیدهای
روانشناسانه
و زیست
شناسانه که
ساختار و کارکرد
روشنی دارد،
هویت یافت. نظریههای
متعددی درباره
چرائی و
چگونگی
پیدائی
حافظه مطرح
شدهاند. نظریه
"تداعی" و "بازتابهای
شرطی" را
بسیاری از
روانشناسان
در پیدائی
حافظه
پراهمیت
دانستهاند. نظریه
بازتابهای
شرطی در کنار
نقش تداعی بر کارکرد
دو پدیده "مهار
و
برانگیختگی"
تاکید کرده
است.
حافظه را "بازیابی
و یاد آوری
زمان از دست
رفته"، و بازیابی
احساس و
ادراک و
تجربه ذخیره
شده در ذهن و روان
تعریف کردهاند.
حافظه از بنیانهای
یادگیری و
برخی دیگراز
دیدههای
روانی (انگاشت
و تخیل و تفکر و...) دانستهاند.
تجربهها و
مهارتها در حافظههای
گوناگون جای میگیرند.
زندگی ما،
حیات و پیوند
تجربه شدهها
و تجربه شدنی
هاست. بدون "قدرت
تداعی" و
فرایند
فراگیری،
جایگزینی و
یاد آوری که
روندهای
حافظه
هستند،
تفکر، نو شدن
و تغییر افکار و رفتار ناممکن
است.
سه مرحله
برای پروسه
حافظه قائل
شدهاند: فراگیری،
جایگزینی و
یادآوری که
واژگان و
تعابیر نوتر
با اندک
تفاوت هائی
به جای آنها
نشاندهاند: رمزگردانی،
اندوزش،
پردازش و بازیابی یا
فراخوانی. رمزگردانی
را تبدیل ِ دریافتها
به رمزهای
دیداری،
شنیداری،
گفتاری و معنایی
دانستهاند. اندوزش
نگهداری این
دریافتها
در حافظه، و پردازش و
بازیابی،
روندهای
فراخواندن
دریافتها و
اطلاعات
هستند. گنجایش
حافظه کوتاه
مدت برای
اندوزش
مطالب محدود
و برای
حافظه بلند
مدت نامحدود است. سرعت
مرحله
بازیابی در حافظههای
گونه گون نیز متفاوت
است. رمزگردانی
در حافظه
کوتاه مدت به
صورت
رمزصوتی،
دیداری و یا
شنیداری و درحافظه
بلند مدت
بیشتر به
صورت
رمزمعنایی است.
در مراحل مختلف
حافظه،
روندها و
ساختارهای
متعدد زیستی
و روانی
درمغزدخالت
دارند. نقش
سیناپسها (پلهای
ارتباطی
سلولهای
عصبی با
یکدیگر) در پیدائی
پدیده
حافظه،
تاثیر بر روند
تقویت،
توانمندی و تسهیل
حافظه،
تغییرهای
بیولوژیک،
بیوشیمیائی
و
بیوالکتریک
در یاختهها
و ویژگی
مراحل مختلف
حافظه
ومراکزو
نیمکرههای
درگیر در پیدائی
و روندهای
حافظه در مغز از طریق
آزمایشها و
تکنیکهای
گوناگون
آزمایشگاهی،
رادیولوژیک،
عصب شناسی و
کالبد شناسی
روشن شده است. در جریان
خواندن
مطالب یا
همان مرحله
رمزگردانی،
بیشتر
نیمکره چپ
مغز دخیل است
و در جریان
نگهداری
اطلاعات
سلولهای
نوروگلیال و
قشر مغز، و
فراخوانی و
یادآوری
اطلاعات،
بیشتر
نیمکره راست
مغز فعال میشوند.
بخش هائی از مغز در حافظه
بلند مدت و
بخش هائی در
حافظه کوتاه
مدت نقش
دارند.
حافظه
فردی را
بیشتر پدیدهای
اختیاری و
ارادی میدانند
که فرد به
اراده خود آن
را میکاود،
بهمین علت
تقویت
حافظه،
انتقال صحیح
دادهها از حافظه
کوتاه مدت به
بلند مدت،
چگونگی
بازیابی در پرتو
فرایند
جستجو و یادآوری
امری شدنی ست. حافظه
از زوایای
مختلف به
انواع گوناگون
تقسیم شده
است: حافظه
شنوایی،
حافظه
حرکتی،
حافظه
بینایی، حافظه
چشایی،
حافظه
بویایی و
لامسه، و یا
حافظه کوتاه
مدت، میان
مدت و
بلند
مدت. تبدیل
انواع حافظه
به
یکدیگرعملی
ست، چرا که حافظه
پدیدهای
قابل
دستکاری و تغییر است، در این معنا
که میتوان
در مراحل
مختلف برآن
تاثیر گذاشت
و روندها
را تضعیف
و یا تقویت
کرد. برای
نمونه: حافظه
کوتاه مدت را با تکرار و تمرین
میتوان به
حافظهای
بلند مدت
تغییر داد.
خاطره و حافظه را
دو مفهوم
تنگاتنگ نیز
دانستهاند. خاطره
را بیان
واژگانی و یا
شفاهی و
اخباری حافظه
بازیافت
شده، معنا
کردهاند.
سیاست و مذهب،
بافت و ساخت
جامعه،
رسانهها و
نهادهای
تبلیغاتی
تاثیرگذار،
آموزش و تربیت بر روند شکل
گیری و مراحل مختلف
حافظه تاثیر
گذارند.
۳
Collective Memory
حافظه
جمعی
حافظه
جمعی یا "قدرت
روح جامعه،
که در
خودآگاه
و ناخودآگاه
جمع ذخیره
شده است "را" حفظ
گذشته در
زمان حال یا
حفظ زمان حال
درگذشته "و" یادآوری
گذشتهای که
با جمع و گروه
در میان
گذاشته و یا
جمع و گروه در آن گذشته
مشترک زیسته
اند "و یا" رمز
گردانی و
ذخیره گذشته
مشترکی که
گروه یا ملتی
را به یکدیگر
پیوند میدهد"
تعریف کردهاند.
برخی آن را
همسنگ با "خاطره
های" جمعی
دانستهاند،
و دیگرانی "گنجینه
یا مخزن
واقعی
رخدادهائی
که جمع در آن سهم
داشته است" معرفی
کردهاند،
که جمع و گروه
میتوانند
آن را به "گنجینه
ارزشها و
آرمانهای
جامعه" بَدَل
کند. (حافظه
جمعی گاهی با
حافظه
تاریخی
همسان گرفته
شده است و گاه و
دیدگاهها
تفاوت هائی
میان آنها
قائل شدهاند.
در این
یادداشت چون
سخن از کشتار۶۷
و جنایتهای
حکومت
اسلامی در کمتر از ۴
دهه حیات این
حکومت است
بیشتر از اصطلاح
حافظه جمعی
استفاده شده
است.)
حافظه
جمعی، که میتواند
حافظه یک
گروه تا یک
ملت (حافظه
جمعی ملی) را
دربر
بگیرد،
در پیوند
با حافظه
فردی شکل میگیرد
اما ساختار این
حافظه جمع
جبریِ حافظههای
فردیِ یک
گروه یا ملت
نیست. حافظه
جمعی پدیدهای
اکتسابی ست. برآیند
حافظههای
فردی، محرکههای
عینی و ذهنی، الگوهای
تاریخی و
اجتماعی،
سلطه اندیشه
و افکار نیاکان بر ذهن،
الگوها و یا
ایدههای
تجربه نشده،
احساس تعلق
مشترک، ارزشهای
متفاوت و کنشها
و واکنشهای
حافظه فردی
با عوامل
گوناگون،
این حافظه را
شکل میدهند. به
همین دلائل
حافظه جمعی
به کیفیت و
روند پیوستهای
بَدَل میشود
که بازیافت
آن به سان یک
جریان فکری
در جمع به
سرعت قابل
تحقق است. چگونگی
پیدائی و شکل گیری
حافظه جمعی
علّتها و
ریشههای
فردی و اجتماعی آن،
و بازیافت آن
در رابطه
با زمینههای
تاریخی،
فرهنگی و سیاسی بحث و
موضوعی به
نتیجه قطعی
رسیده و بسته
شده نیست. حافظه
جمعی و
تاریخی را
پدیدهای
زنده و پویا
دانستهاند
که سببساز
پایداری
جامعه
انسانی و
زمینه ساز تجربههای
تازه برای
طرح چشماندازی
از آینده است.
بسط و گسترش
بحثها و
نظرهای
متنوع،
متفاوت و گاه متناقض
پیرامون
حافظه جمعی
بر اهمیتِ
این پدیده در زندگی
اجتماعی
گواهی میدهد
و به
همین خاطر نیز کار تحقیقی،
تجربی و
تطبیقی
بیشتری را میطلبد.
در بحثها
و ارائه
نظرها،
موضوع
نزدیکی
معنائی و مفهومی،
و رابطه و
مرزمیان حافظه
جمعی با
مفاهیمی
همچون حافظه
فردی، حافظه
تاریخی،
هویت
تاریخی،
حافظه یا
خاطره
فرهنگی جایگاه
خاصی داشته
است. سخن از نقش و
جایگاه "حافظه
نوعی"، "ناخودآگاه
جمعی، خُرده
حافظه و خرده
فرهنگ، و
رابطه این دو
نیز در میان
بوده است. در این
میانه صاحب
نظرانی
بودند و هستند که بین
حافظه جمعی و
حافظه
تاریخی
تفاوت قائلاند
و به نقش و تاثیر راهبردی
فردی و اجتماعیِ
حافظه
تاریخی به
عنوان ذخیره
رخدادهای
منقطع سیاسی
و فرهنگی
در ذهن،
باور
ندارند.
دیگرانی
هستند که
تفاوت اساسی
میان حافظه
جمعی و حافظه
تاریخی نمیبینند.
صاحب نظرانی
نیز تاریخ
را احوال و حوادث و
رویدادهایی
دانستهاند
که در پیوند
با حافظه
جمعی مجموعهای
از فرایندهای
یادآوری و
بازتولید
حافظه را سبب
میشود،
مجموعهای
که
افکارعمومی،
آگاهی و شعور اجتماعی
پدید میآورد،
رهیافتی که
با راهیابی
جهت شناخت
چرائیها و
روشن شدن
حقیقت بدل به
تجلی همبستگی
و مشارکت
جمعی میشود،
و رخدادها
و تجارب را به
حافظه مشترک
جمعی و عوامل
سازنده هویت
جمعی و
تاریخی و
سرنوشت
مشترک بَدَل
میکند، تا
آن حد که
حافظه جمعی و
تاریخی بخشی
از ساختار ذهنی و رفتاری
میشود.
هرنوع
حافظه
اجتماعی (جمعی،
تاریخی،
فرهنگی و...) در پیوند با
رخدادها و
وقایع نمود
مییابند و
واکنش هائی
را سبب میشوند،
بهره وری از این
واکنشها
نیازمند
آموزش و درایت جمع و بستگی به
ویژگیهای
شرایط
تاریخی و اجتماعی
جامعه دارد. در شرایطی
مناسب جامعه
با درک تاثیر و
تاثرهای
وارد بر خود و در روند
فراگیری،
جایگزینی و
یادآوری آنها
را به حافظه
جمعی بَدَل
میکند و به
یاری حافظه
تاریخی و
عناصرشکل
دهنده هویت
تاریخی و
حافظه
فرهگی، به
آگاهی و
ظرفیت عملی (استعداد)
بَدَل خواهد
کرد. حافظه
جمعی
راهنمای
زندگیای
بهتر خواهد
بود، اگر
تحریف و
دستکاری
نشده باز آفریده شود
و برای
دستیابی به
شناخت و
تغییر مورد استفاده
قرار
گیرد،
حافظهای که
این انتظار
را میباید
داشت که در
بطن خود
تناقضها و
تضادها
بسیار داشته
باشد. قدرتهای
استبدادی و مذهب،
حافظه جمعی و
تاریخی را
دست کاری و
دفورمه و
قالب گیری میکنند،
ضمن اینکه
نقشی مهم در تقویت
فراموشیِ
فجایعی که به
بار آوردهاند،
دارند. این دو
قدرت در حذف و تضعیف
محرکههای
فرایند یادآوریِ
رخدادها و
تجاربی که
خلاف خواست و
میل، و یا به
زیانشان
است، گام
برداشتهاند.
اینان حافظه
جمعی و
تاریخی خود
خواسته میسازند،
هویت سازی میکنند،
و حافظه
سازیهای
سیاسی و
اجتماعی و
فرهنگی- دینی
مورد قبول و
نیازشان را
با بکارگیری
اهرمهای
مختلف، از
جمله امکانهای
رسانهای و
تبلیغی و
ترویجی، و
نهادهای
مختلف کنترل و
تقویت میکنند.
در میهنمان
مذهب تشیع،
به ویژه در حکومت
حافظهی
مذهبی و
سیاسی و
فرهنگی
جامعه را
براساس
خواستهای
ایدئولوژیک
وهمسان سازی
عقیدتی و هویتی، و
هدفهایاش
ساخته،
کنترل و هدایت کرده
است. حافظه
جمعی و
تاریخی
تضعیف شده
قابلیت
دستکاری
دارد، به
همین خاطر در تلاشاند تا
با ساختن
حافظه جمعی و
تاریخی مورد
قبولشان به
زندگی مردم
معنای مورد
نظرشان را
بدهند. حافظه
جمعی و تاریخی،
پایدار و
ناپایدار،
از هجمه
و دستکاری
اهل حکومت و
دین و دیگر
نهادهای
قدرت در جامعه در
امان نبودهاند.
دموکراسی
و نهادها و
شبکههای
اطلاع رسانی
دموکراتیک و
واقعی در کیفیت
شکل گیری و
فرایندهای
گوناگون
حافظه جمعی و
تاریخی نقش
دارند. دموکراسی
فراهم
آورنده
شرایطی ست که
حافظه جمعی
گروههای
اجتماعی
مختلف،
زنان،
دگراندیشان
سیاسی و
عقیدتی،
واقلیتهای
دینی و قومی و نژادی پای
به میدان
اثرگذاری
اجتماعی و
سیاسی بگذارند.
زندگی در محیطی
دموکراتیک
حافظه جمعی و تاریخی و
فرهنگی را در مسیر ایفای نقش
راهبردی همه
گروههای
اجتماعی در راستای
حل مشکلات و اعتلای
فردی و
اجتماعی
تقویت میکند.
آموزش و
آگاهی
پیرامون درک
اهمیت
رخدادها و تجربههای
تاریخیِ
تکراری و
چگونگی بدل
کردنشان به
حافظه جمعی و
تاریخی در
برابر
ترفندهائی
که حافظه
جمعی و
تاریخی را در راستای
منافع مادی و
معنویشان
تغییر میدهند،
پراهمیت هستند.
فضیلتِ درس
گیری از
تجارب گذشته
و تاریخی، با
بازخوانی،
تفسیر و نقد
رخدادهای
تاریخی، حتی
انتخابی و
گزینشیشان
ضروری ست و "دریچههای
ذهن میباید
روی این نوع
وقایع و
فجایع گشوده
باشد."
حافظه
جمعی و
تاریخی
بازیافت و
بازآفرینی
گذشته مشترک
است، باز
آفرینیِ
دگرگون شده و
تغییریافته
بدون پیوند
با زمان،
مکان،
واقعیت و
حقیقت رخداد
و واقعهای
که در گذشته
به وقوع
پیوسته است،
تضادها و پارادوکسها
بهمراه
خواهد داشت. حافظه
جمعی و تاریخی با
خردی نقاد میباید
مورد سنجش،
نقد و
بازاندیشی
قرار
بگیرد.
۴
فراموشی
فقدان حافظه
نیست،
انتقال
ادراکهای
جایگزین شده
از حافظه
نزدیک و عملی
به حافظه دور است،
حافظهای که
گفتهاند "خاصیت
چسبندگی"اش
قوی ست. فراموشی
فرایندی بازدارنده
است که با
مراحل مختلف
حافظه رابطهای
تنگاتنگ
دارد. نقص و خطا در هریک از مراحل سه
گانه حافظه
سبب خواهند
شد دریافتها
و دادههای
ذخیره و آموخته شده
به خوبی
بازیابی
نشوند. فراموشی
اتفاقهای
درد آور و ناگوار، و احساسهای
منفی و نامطبوع
امری ارادی
ست (فروید،
نیچه). گاه
آنچه مورد
قبول و یا
مطلوب نیست
نیز به
بوته
فراموشی
گزینشی
سپرده میشود.
فراموشی خود خواسته
و ارادی ببیشتر
در رابطه
با حافظه
فردی عمل میکند.
"فراموشی
جمعی" میتواند
به دلیل گذشت
زمانی
طولانی از یک
رخداد و واقعه و
سوژه، و
فقدان محرکههای
یادآوری و
بازآفرینی
بوجود بیاید. رخدادهائی
که نسلی که
هنوز
زنده
است تجربه
کرده و در حافظه
دارد، میتوانند
قابل
دستکاری و
تحریف باشند
اما به سختی
به فراموشی
سپرده میشوند.
رخدادها و
جریانهای
اجتماعی از
حافظه فردی و
جمعی شاهدان
و ناظران آن
رخدادها و
جریانها به
سرعت زدوده
نخواهد شد
حتی اگر به گذشته و به آنها
فکر نشود،
و تلاش
و وانمود شود
شاهد و ناظر
در زمان حال
سیروسیاحت
میکند. حافظه،
به ویژه
حافظه جمعی
که تبلور کیفیتی
ویژه است با
خاطره پیوند
و میانه
نزدیکی دارد. محرکهها
میتوانند
کلید
بازیافت و
دستیابی به
حافظه جمعی و
خاطرهها
باشند. فقدان
محرکه و
فقدان
برقراری
رابطه حسی و عاطفی با
رخداد و
سوژه،
فراموشی
وبیگانگی نسبت
به آن حافظه و
خاطرۀ ساخته
و پرداخته
شده در ذهن را به
وجود میآورد.
محرکههای
فرایند یادآوری،
در اشکال
و ژانرها
و انواع گونه
گون، علیه
فراموشی عمل
خواهند کرد و سبب
تقویت حافظه
فردی و جمعی
خواهند شد. رخدادها
و تجربههای
تاریخی گاه
فجایعی
مصیبت بار و تلخاند
که یادآوری و
چالش با آنها
عذاب آور و دردناک
خواهد بود، و
میباید
هوشیارانه
از بازیابیها
و یاد آوریها
استفاده شود
تا به بروز و
تقویت کینه و
نفرت و
تکراردامن
نزند. بهمین
خاطر میباید
یادآوریها
و بازیابیها
را به سوی
شناخت چرائیها
و اوامر و
عوامل اصلی،
و راههای
جلوگیری از
تکرار
رخدادهای
ناگوار و
فجایع سوق
داد، با این هدف
که تامین و
اجرای
عدالت،
همزیستی
مسالمت آمیز
و دور از
خشونت و
قراردادهای
شهروندی و
بهسازی
انسان و
زندگی امروز
و فردای او
ملکه فکر
باشد تا
حافظه جمعیِ
پویا و خلاق از
حافظه سازیها
و تاریخنگاریهای
حکومتی و رسمی
فاصله بگیرد.
بهسازی و
تقویت حافظه
به شیوههای
مختلف میتواند
بر تمامی
مراحل حافظه
اثر گذارد و
رمزگردانی
بهتر،
نگهداری
طولانیتر و
بازیابی
سریعتر را سبب شود. ماندگاری
در حافظه
و ذهن،
به تکرار و عامل
محرک نیاز دارد، به
همین خاطرمی
توان مانع از
بروز
فرایندهای
بازدارنده،
به ویژه در مورد
رخدادهای
تاریخی بود. فراموشی
زمینه سازِ
تکرارشدن
رخداد
فراموش شده
خواهد شد. توانائی
مغز و
گنجایش
حافظه به
گونهای ست
که اگر
دریافتها و
اطلاعات
مورد
استفاده
قرار نگیرند
نادیده
گرفته میشوند
اما از بین
نخواهند رفت. این
واکنش مانع
میشود تا
ظرفیت حافظه و
ذهن اشباع
شود، مغز
انسان نیز توانایی
تقویت و
ذخیره سازی
مسیرهای
حافظه، و
تحریک و حساس
کردن فرایندهای
حافظه منفی و
مثبت را
داراست.
با به
کارگیری
محرکههای
متنوع و گونه
گون در فرایند یادآوری،
حضور
ذهنی
یادها،
خاطرهها و
رخدادها و
تجربههای
خوب و مطبوع،
و یا
تلخ و ناگوار
تقویت میشوند.
ستیز
با
فراموشی،
بدون درک و
فهم اهمیت
یادآوردی، و
تمرین و
تکرار محرکههای
فرایند یادآوری
ممکن نخواهد
شد. در بازیابی
و تقویت
فرایند یادآوری
در برابر
فراموشی راه
برای یافتن
چرائی بروز و
پیدائی یک
رخداد و
فاجعه،
چگونگی آن، و
راه جلوگیری
و پیشگیری از
تکرارش
گشوده خواهد
شد. رخدادها و فجایعی
که میبایست
به حافظه
جمعی و
تاریخی، به
بخشی از افکار
و آگاهی
عمومی، به
نگرش، ارزش و
باور، و
شعوراجتماعی
بدل شوند. حافظه
جمعیای که
آرمانی
انسانی
ذخیره کرده
است، باید نو و
پرورده شود،
چرا که عامل
خلاقیّتهای
اجتماعی و
موجب انسجام
جمع میشود. حفط
چنین حافظهای
با نبرد علیه
فراموشی
متحقق خواهد
شد.
قدرتهای
سیاسی و دینی
در کنار
دستبرد و
دستکاری حافظه
جمعی و
تاریخی، در راستای
تقویت
فرایند
فراموشیِ
رخدادها، وقایع
و سوژه هائی
که یادآوری
آنها به
زیانشان
است، تلاش و
عمل کردهاند.
بی توجهی،
انحراف و
مشغول سازی
اذهان و افکار
برای دورشدن
از آن
رخدادها و
وقایع،
ایجاد ارعاب
و وحشت در رابطه
با یادآوری
آن رخدادها و
وقایع،
دستکاری و نابودی
خاطرات و همه
مظاهری که در پیوند
با خاطرات و
حافظه جمعی و
تاریخی و
فرهنگی قرار دارند،
تلاش وعمل
قدرتهای
سیاسی و
دینیِ درشت و
ریز، برای
ایجاد فراموشی
ست.
"شبه
تاریخ"های
حکومتی
برآنند تا
بقبولانند
که حافظه تاریخی
و جمعی میتواند
پیوسته
دستخوش
دگرگونی و
تحریف، و سپس
بازسازی
شود، بی آنکه
به فراموشی
سپرده شود.
مبارزه
علیه
فراموشیای
که قدرتهای
سیاسی و دینی
با تحریف و
وارونه
سازیِ تاریخ
و قلبِ
واقعیت و
حقیقت پیوند
زدهاند، در
کنار هبستگی
عمیق
درعرصههای
مشترک، روبه
سوی تحقق
عقلانیت
جمعی و تاریخی
خواهد داشت.
منبع: گویانیوز
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|