نامی
کارخانه
به
مناسبت سیویکمین
سال قتل
شاپور
بختیار
راه
دکتر بختیار
تنها گزینه
برای نجات
ایران، از
دیروز تا
فردا
اولین بار
که در حدود سیسالگی
با عملکرد
دکتر شاپور
بختیار، بهدور
از تبلیغات
مسموم و کینهتوزانهی
جمهوری
اسلامی آشنا
شدم، ۲۷ سال
از فتنهی ۵۷
میگذشت.
بسیار دریغ
گفتم که دیر
در پی شناخت
او و تاریخ
معاصر
برآمدم.
بسیار افسوس
خوردم که چرا
مردم او را
نشنیدند و
چرا کارهای
بسیار اساسی
او را نادیدهگرفتند.
مدعیان نخبهگی
سیاسی که از
همقطاران
جبههی ملی
بودند چرا به
طرفی که بهنظر
نقدتر بود و
شاید نان و
آبی داشت روی
آورده
بودند؟
افسوسها
بردم و دردها
کشیدم. اکنون
که با منش
سیاسی شاپور
بختیار آشناتر
شدهام، بر
بال خیال، میخواهم
بدانم نقش آن
دولت زودگذر ۳۷
روزه چه بوده
و بودونبودش
چه تاثیری
بر تاریخ
ایران
داشته یا میتوانسته
داشتهباشد؟
در شرح تأثیر
پذیرش
پیشنهاد
نخستوزیری
توسط شاپور
بختیار،
بسیار نوشتهشدهاست.
البته اکنون
که تمام پیشبینیهای
او و
زنهارهایش
به واقعیت
پیوسته،
بسیار بیشتر
در مورد او
نوشتهشده و
وا اسفاها سر
دادهشدهاست.
من تنها به
این بسنده میکنم
که پذیرش او
دستکم راه
سفسطه را
برای تمام آن
چشم و گوشبستهگان
که دنبالهرُوی
شعبانبیمخی
عمامهبهسر
شدند، بست.
دیگر چیزی
برای گفتن
افرادی که زیر
عبای خمینی
رفتند -از
سنجابی بگیر
تا بازرگان،
مدنی و
دیگران که همپیمانان
بختیار
بودند- باقی
نماند. تکلیف
فعالان
وابسته به چپ
که حتی بعد از
فتنهی
خمینی،
بفرمودهی
شوروی تا
سالها
پادویی
خمینی را
کردند که دیگر
معلوم است.
آیندگان هم
به این مغرور
خواهندبود
که باری، از ۳۵
میلیون نفر
ایرانی، یکی
متوجه خطرِ
دیکتاتوریِ
مذهبی یا
دیکتاتوریِ
نعلین شد و تا
پایِ جان به
مقابله با آن
پرداخت.
باری، راه
حرافی و
بهانه جویی
از این دست که:
«چارهای
نبود! همهی
راهها به محمـدرضا
شاه ختم میشد!
راه سومی
نبود! و چه و
چه» بسته شد و
راه سومی به
نام بختیار،
قانونگرایی
و ملیگرایی
بازشد.
اما اگر
اصلاً دکتر
بختیار در
این ماجرا
نبود چه؟ خوب!
محمـدرضا
شاه، قبل از
پیشنهاد به
دکتر
بختیار،
ابتدا به
دکتر صدیقی
پیشنهاد
دادهبود.
صدیقی البته
تحت فشار
همین
نارفیقان
یعنی،
سنجابی و
فروهر با
آنکه
پیشنهاد را
بصورت مشروط
پذیرفته بود
سرانجام به
نوعی نومید
شد. اما با فرض
اینکه شاه در
ایران مانده
بود باز هم
آنها مصاحبهمیکردند
و اعلام
برائت از
صدیقی و
بایکوت کردن
او در جهت خوشخدمتی
به آیتالهِ
عازمِ ماه.
همانطور که
در مصاحبهای،
همانروزها،
سنجابی
اعلام کرد:
«صدیقی
سالهاست که در
هیچیک از
ارگانهای
جبههی ملی
عضو نبوده!»
در این
صورت یک نخست
وزیر ناکام
دیگر هم میآمد
و میرفت و
شاه که باز
آرامشی در
مملکت نمیدید
بهدنبال
دیگری میگشت.
اساساً شاه
از طیف
مخالفان
خود، بهدنبال
ملیها بود
که هم منافع
ملی را دنبال
میکردند و
هم به قانون
اساسی
وفادار
بودند. شاه حتی
بعد از تسلیم
سنجابی در
برابر خمینی
و آن بیآبرویی
سهمادهای
در پاریس،
حاضر به
انتخابش به
نخستوزیری
نیز بود.
سنجابی اما
آرمانهای
جبههی ملی
را رهاکردهبود
و به امام
خویش چشم
دوختهبود.
باری شاه
بهنوعی میتوان
گفت تمام
رجال را - که
البته گروه
انگشتشماری
بیش هم
نبودند و
مقصر این قحط
الرجال نیز
خود او بوده-
آزمودهبود؛
از مردی ملی
مثل صدیقی و
ایراندوست
چون امینی تا
ملی-مذهبی
مثل بازرگان
و وسط باز
مثل سنجابی!
نظامیها را
هم! فقط ماندهبود
برود سراغ
حزب توده یا
برود سراغ
آخوندها و از
آنها
درخواست
بکند بگونهای
خمینی را از
خر شیطان
پایین بکشند.
اولی که کشور
را دو دستی
تقدیم کعبهی
آمال خود
شوروی میکرد
و دومی لبیکگویان
عروس
هزارچهره را
بی چکوچانه
بر تخت مینشاند.
همانطور که
«سیدجلالالدین
تهرانی» رییس
شورای سلطنت
که آخوندی کراواتی
بود، فرمان
امامش را
لبیک گفت و با
استعفا از
ریاست شورا،
عملاً شورای
سلطنت به
عنوان عالیترین
مرجعِ تصمیمگیری
را از کار
انداخت.
البته یک
راه دیگر میتوانست
پیش بیاید و
آن اینکه،
شاه خودش
استعفامیداد
و پسرش را با
کفالت ملکه
یا شورای
سلطنت بر تخت
مینشاند.
اما نه! خمینی
دیوانهوار
هر گزینهای
را ردمیکرد
چون دست قدرتهای
جهانی را پشت
خود میدید،
مردم
رنجدیدهی
عصبانی و
قشری را در
کنار خود و خر
مراد را آمادهی
سواری.
بههر
روی شاپور
بختیار
شجاعانه و
اندیشمندانه
در حالی که میدانست
هیچ راهدیگری
نمانده و یکی
باید
فداکاری کند
و جلوی ویرانی
را بگیرد گام
پیش گذاشت. به
امید آنکه دستکم
یاران جبههی
ملی فارغ از
سنجابی به
راه مصدق
وفادار بمانند،
که نشد. خیانت
ارتش هم با
چراغ سبز و
حتی ابتکار
ویلیام
سالیوان،
سفیر نادان
آمریکا، تیر
خلاص را بر
پیکر دولتِ
وفادار به
قانونِ اساسیِ
مشروطیت
نشاند. امروز
سخن گفتن و
اما و اگر
راندن،
البته آسان
است. آنچه چون
خورشید
آشکار است
تلاشِ فارغ
از بیم جانِ
شاپور
بختیار است.
تلاشی که
راهی گشود که
هر ایرانیِ
آزادیخواه
و دموکرات،
برای رسیدن
به ایرانی
آزاد برای
همهی
ایرانیان،
لاجرم از آن
خواهدگذشت.
_________________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|