ابوالفضل
محققی
میدان
ازآن توست
خانم گوهر
عشقی
به
تصویردردمند
زنی با سری
باند پیچی
شده و صورتی
سخت زخمی می
نگرم. زنی که
اورا با
چشمانی عمیق
که گوئی به
ابدیت خیره
گردیده می
شناسم. با
چهره ای
مصمم، لب
هائی فشرده
شده بهم که خبر
از اندوهی
سخت و دردی
جانکاه می
دهد. زنی با
عکسی از پسرش که
زیر مشت ولگد
جانیان
جمهوری
اسلامی جان
داد و فریاد
می کشد. پسری
که کارگر بود
و زحمت کش،
پسری که از
آزادی سخن می
گفت و
شجاعانه از
آن دفاع می
کرد. چنان
شجاعتی که تا
آخرین دم
زندگی زیر
مشت ولگد
جانیان زانو
نزد و با دهان
خونین خندید. قدرت
خود را به رخ
دژخیمان
کشاند! او
بزرگ شده کار
ومحنت ، بزرگ
شده یک لقمه
حلال به معنی
واقعی بود! حق
کسی را
نخورده، دست
رنج
شرافتمندانه
خود را بر سر
سفره نهاده با
آزادگی
وسرفراز
زندگی کرده
بود!
ستار
بزرگ شده
مادری بود که
با رنج، درد،
کارسخت، اما
با شرافت،
عزت نفس وعشق او
را تربیت
کرده بود. حماسه
او حماسه
مادر بود. حماسه
میلیون ها زن
زحمت کش! همان
روز که مادر
بر بالای
مزار فرزند خطابه
دردناک اما
شجاعانه
خودرا خواند
و عکس ستار بر
دست همراه
نرگس محمـدی از
ستم ومنکر
بزرگ گفت! ستار
در وجود او
زنده گشت. فرزند
به عمق وجود
مادر حلول
کرد. در عمق
چشمان درد
کشیده او
نشست. از زبان
او بار دیگر
از آزادی سخن
گفت. بی هراس
از جلادی
مستبد بنام
ولی فقیه.
"امیر
تیمور آن
خونخواره
ترسناک که
هیچ کس را یارای
نگاه کردن در
چشمان او
نبود! نشسته
بر تخت رو به
زنی که در مقابلش
ایستاده و بی
هراس در
چشمان او خیره
شده بود! گفت: "چگونه
از این همه
راه های سخت
عبور کردی؟
آیا از مرداب
ها، از
پلنگان
نهراسیدی؟ "گفت"
از بسیار راه
های دشوار
گذشتم. در سر
راه پلنگانی
دیدم، با
چشمانی
ترسناک. اما نهراسیدم!
من به آن ها
گفتم که من
مادرم و در
جستجوی پسرم
هستم. آن ها
کنار رفتند. حال
در مقابل تو
ایستاده ام! همان
گونه بی هراس! می
خواهم پسرم
راکه از
سربازان
توست به من
بازگردانی.
تیمور
آن خونخواره،
مقهور قدرت
مادر، گفت
تنها قدرت
وعظمت یک
مادر می
تواند در چشم
پلنگان و در
چشم تیمور
خیره شود و فرزند
خود طلب کند! او
دستور داد در
سرتاسر حکم
رانی او و لشکریانش
بگردند و پسر
اورا به
حضورش
بیاورند و
چنان شد که او
دستور داده
بود. "خلاصه
شده از داستان
کوچک مادر
گورکی".
خون
خواره ای چون تیمور
در برابر
عظمت مادر سر
خم می کند! خونخواره
ای چون خامنه
ای امر بر ضرب
وشتمش می دهد
نه از سر قدرت
از عجز وناتوانی.
اما او
زنده است
واستوار هرچند
نحیف. مادرانی
چون مادر
ستار هیچ
هراسی از کسی
ندارند. آن ها
روح
فرزندانشان
را در درون
خود زنده می کنند.
یک روح زنده
شده در وجود
یک مادر را
نمی توان کشت،
به زندان برد
و شکنجه کرد! او
نماد روح های
زنده شده در
وجود مادرانی
است که
فرزندانشان
ناجوانمردانه
قتل وعام
شدند! نماد
درد و روح
زنده شده یک
ملت! دردی که
بر مادران
خاوران ها
رفته است! مادران
آبان، مادران
تمام روزها. مادرانی
هراس انگیز
برای شحنگان
و زیبا درچشم
آزادی
خواهان. خانم
گوهر عشقی
مادر! سیمای
مصمم ترا که
سیمای زنان مبارز
این سرزمین
است دوست می
دارم. سیمای
ترا که خبر از
نبردی
نابرابر و ناجوانمردانه
میدهد. تو
فاتح میدانی! میدان
نه از آن"سلیمانی"ها
بل از آن توست
میدان دار!
منبع: گویانیوز
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|