چرا
نسل جدید ایران
ما را نمی
شناسد؟
قسمت
پنجم
ابوالفضل
محققی
هرزمان
که چشم اندازی،
روزنه کوچکی
در جامعه
برروی
جوانان
گشوده می شود،
قدرت و
آرزوهای
جوانان دست
بدست هم میدهند
ملیون ها
جوان را به
صحنه مبارزه
سیاسی و
اجتماعی می
کشاند. دستگاه
سرکوب حکومت
دست به خشونت
و کشتارمی
زند تا چشم
زهر از مردم
بگیرد.
حکومت
ها می توانند
برای مدتی
مانع ازبالا
آمدن
اعتراضات
عمومی بخصوص
نسل جوان که
اصلی ترین نیروی
اعتراضی
فعال در صحنه
است و در پیشاپیش
حرکت می کند
گردند .اما
خشونت قادر نیست
برای همیشه
بعنوان حربه
اصلی حکومت
عمل کند. دیر یا
زود بار دیگر
مردم بخصوص
جوانان
اعتراضات
خود را در شکل های
مختلف
سازمان داده
و بمیدان
خواهند آمد.
در این
شکل گیری و آمدن
جوانان به
صحنه
اعتراضات،
نقش سازمان
های سیاسی و
افراد چه می
تواند باشد؟
من
شخصا قادر به
ترسیم همه
جانبه وضعیت
گروه های سیاسی
ونقشی که باید
اجرا کنند نیستم!
اما تجربه
سال ها
مبارزه سیاسی
و عمدتا کار
با جوانان
نشان داده که
با تمام مسائل
و مشکلات
دامنگیر جوانان،
دل زدگی آن ها
از جریان های
سیاسی، عدم
اعتماد آن ها
به این جریان
ها. طرح این
مسئله که
جوانان
امروز یا
بهتر است
بگوئیم: "نسل
جدید مانند
نسل گذشته
نسل آرمانی نیستند،
هیچ رغبتی به
جریان های سیاسی
ندارند، گریزان
از سیاست و
قرارگفتن در
تشکیلات های
سیاسی بوده و
بیشتر عمل
گرا هستند و
در هر لحطه
منافع خود را
حساب کرده و
عمل می کنند"!
طرح و نظر دقیقی
نیست!
من
اعتقاد دارم
فاضله ما از این
نسل وعدم
شناخت دقیق
ما از روحیه
آنها و
فراموش کردن
ویژگی های
جوانی و
قضاوت ذهنی
آمیخته شده
با پیشداوری
بار دیگر ما
را به نتیجه گیری
های نادرست می
رساند!
بر همین
اساس و معیارهای
ذهنی خود
تعدادی بسیار
محدود
جوانان
طرفدار
افکار ضد
امپریالیستی
و نئوگلوبالیستی
عمدتا
دانشجو را در
مرکز توجه
خود قرار میدهیم
و با نقطه ثقل
قرار دادن این
جریان بسیار
محدود سیاست
های خود را در
رابطه با
جوانان تنظیم
می کنیم.
در سایه
چنین نگرشی
است که در پیله
افتخار آفرین
چپ! می مانیم و
قادر به پاره
کردن آن و
قبول این که میلیون
ها جوان ایرانی
با وجود تمام
افت خیزها در
این چند دهه
که تحولاتی
بزرگ در جهان
اتفاق
افتاده که
نسل جدید ایران
نیز نمی
تواند
برکنار از این
تغییرات و
بخشی نیز تاثیرگذار
در آنها
نباشند نیستیم!
در اثر
این تغییرات
عظیم جهان و
دنیای اینترنتی
و مجازی نسل
جدید سالها
از ما فاصله
گرفته است.
فاصله ای که دید
ما را محدود می
سازد بگونه ای
که قادر به
درک آن ها نمی
شویم.
برعکس
تصور ما آن نیز
رویاهای خود
را ازجهان، سیاست،
اخلاق، هنر،
اقتصاد،
فلسفه، شیوه
زندگی و
نگاهشان به آینده
و نقش خود در
بهتر ساختن
آن را دنبال می
کنند و
حاضرند با
تمام خطراتی
که در سر
راهشان قرار
دارد خطر
کرده و برای
آزادی و
خواسته های
خویش هزینه
دهند.
نگاهی
به حضور
گسترده
جوانان در
اعتراضات
سال
هشتادوهشت،
تظاهرات سال
های اخیر، میزان
و ترکیب شرکت
کنندگان،
کشته شدگان
آن نشان از
فعال بودن
جامعه جوان ایران
و تلاش برای
آزادی و رهائی
از خفقان
حاکم بر
جامعه است.
تلاش
برای ساختن
جامعه ای بر
اساس ملاک های
جدیدی که
متاسفانه
خوشایند جریانهای
سنتی ملی
گرا، ملی
مذهبی های
نوظهور، جریانهای
چپ و مجاهدین
نیست! در ته دید
تمامی این جریان
ها هنوز گرایش
به غرب و برگزیدن
شیوه زندگی
غربی قابل
هضم نمی باشد.
از این
روست که ما
قادر به
برقراری
حداقل
ارتباط با این
نسل نیستیم!
چرا که در
چهار چوب
ملاک های ما
قرار نمیگیرند
و نگاه آن ها یکصد
وهشتاد درجه
با ما فرق می
کند.
آن ها
بر آمده از دل
جامعه ای
هستند که ما
سال هاست از
داخل آن به بیرون
پرتاب شده ایم.
بزرگ شده
جامعه ای
هستند که
متاسفانه از
روز اول آنها
را وارد یک
بازی
چندگانه با
شخصیت های
گوناگون
ساخته است.
نسلی سیال، ژلاتینی
که می تواند
هر لحظه
منافع خود را
رصد کند و بر
اساس آن عمل
نماید.
اما این
تمام ماجرا نیست.
آن ها با وجودی
که برای
حداقل های
خود با چنگ و
دندان می
جنگند. اما
هرگز بخصوص
در این سال های
اخیر دل در
گرو این
حکومت با شکل
و شمایل
خجالت آور
عهدحجری،
مغزهای متحجر
بسته و
رهبرخودکامه
که خودخواهی
و مطلق
العنانی او
در حاکم بودن
بر جان و مال
مردم تهوع
آور و نفرت
انگیز است
نبسته اند!
نسلی
ستم دیده، دل
کنده از جریان
حکومت، دل
کنده از نیروهای
سیاسی که
هرگز قادر
نگردیدند!
تنهائی،
فشارهای
اجتماعی، نیازهای
واقعی آن ها را
بدور از تعلق
گروهی ببینند.
تحولات فکری
آن ها در این
دنیای مدرن اینترنتی
متصل به جهان
غرب را درک
کنند. عدم هم
خوانی آنچه
که در دنیای
واقعی آن ها یعنی
جامعه بشدت بیمار
ساخته
پرداخته
جمهوری
اسلامی می
گذرد با آنچه
که در جهان
غرب وجود
دارد دریابند!
ملاک
های آنان برای
برپائی یک
جامعه آزاد
را باورنمایند
و آنها را
چنان که
هستند مورد
ارزیابی
قراردهند!
واقع بینانه
قضاوت وعمل
نمایند. ما
چندان فرقی
در نگاهمان
به جوانان،
سلیقه و
خواسته های
آنان با
جمهوری
اسلامی نداریم!
ما با همان
چهار چوب
بسته و ملاک
های چپی که
بعد گذشت دهه
ها از فروپاشی
اردوگاه سوسیالیستی
هنوز قادر نیستیم
زبان بچرخانیم
بر سبک زندگی
مدرن جوانان
صحه بگذاریم! یا
برنامه ای که
خوشایند بیشتر
جوانان است
فرضا "سالی
تاک" را در
تلویزیون"من
وتو" که آن را
وابسته به
سلطنت طلبان
میدانیم بینم
و بر لوس و مضر
بودن آن برای
جوانان ایراد
نگیریم وحکم
صادرنکنیم!
براستی
چه میزان
سمبل هائی که
برای نسل
امروز مطرح
است ما می
شناسیم؟ ما
حتی در زمان
خود نیز با
سمبل های
مورد پسند
اکثریت
جوانان
آنروز بیگانه
بودیم. کما این
که در سال های
منتهی به
انقلاب ما
تنها تعداد
محدودی از
جوانان را در
آن شرایط ویژه
جهانی که
جهان اینترنتی
بر آن حاکم
نشده و حضور
پررنگ اتحاد
شوروی و سمبل
چگوارا هنوز
سایه انداز
بود! نمایندگی
می کردیم!
این بر
آمد انقلاب و
هجوم میلیونی
مردم و هیجان
منفجر شده در
جامعه بود که
بخش بزرگی از
جوانان را که
سیمای خود را
در جمهوری
اسلامی و
آخوند ها نمی
دیدند و چهره
جوان، شاداب
و تحصیل کرده
ما برایشان
جذاب بود
راحول ما یعنی
جریان چپ جمع
کرد.
بخشی دیگر
که ته مایه
مذهبی با
چاشنی
نوگرائی
داشتند حول
سازمان
مجاهدین
گردآمدند. نیروئی
سیاسی و جوان
غیر این دو
نبود و دسترسی
وسیع به دنیای
خارج مثل
امروز به فضای
مجازی وجود
نداشت! تا حول
سمبل های آن
حلقه بزنند.
امروز
چنین نیست. دنیای
جوانان و
سمبل های آن
ها برای ما
سخت بیگانه و
برای آن ها با
دلایلی بسیار
ساده بدون
فلسفی وایدئولوژیک
کردن آن قابل
پذیرش است!
واکنش آن ها
نسبت به
حوادث و
افراد متفاوت
از ماست.
آنوقت
انتظار داریم
این نسل ما را
درک کند؟
بارها
از خود سوال می
کنم واقعا چه
ارتباطی می
تواند بین
نسل رو به
انقراض
مجاهدین که
از نظر سنی
مثل ما و از
نظر ذهنی بسیار
بسته تر و عقب
مانده تر از
چپ ها هستند و
هنوز قادر به
تغییر حداقل
فرم لباس و
روسری های
خود که نسل
جوان کنونی
متنفر از این
سربند اجباری
هستند نشده
وجود دارد؟
جز این که
مجاهدین خود
را دلبسته آن
بخش از نیروهای
جوان مذهبی می
دانند که از
بدنه حکومت
جدا خواهند
شد و در این
جدائی که
هنوز ته
مانده مذهبی
با رونمای
حجاب و همان
صغراوکبرا
کردن مذهب در
لباس مجاهدینی
را دارند به
آن ها خواهند
پیوست.
نگاهی
که براساس ته
مانده تحجر
اجتماعی در بین
نیروهای
مذهبی تبلیغ
و سازماندهی
می کند.
اعتقاد دارد
که اگر اوضاع
دگرگون شود و
حکومت در شرایط
سقوط و
رودرروئی با
مردم قرار گیرد
باز این بخش
از جوانان
عاصی از
حکومت استبدادی
بسراغ آنها
که مسلح و
متشکل هستند
رو خواهند نمود.
درکی
عقب مانده،
سازمان دهی
شده نه بر
اساس خواست،
نیاز و رویاهای
نسل امروز
بلکه براساس
بغض این نسل
از معاویه و
پناه بردن به
نیروئ
انتقام در
شرایط
انقلابی که
رو در روی این
رژیم بایستد.
از این
رو در شرایط
عادی و نبود یک
درگیری میدانی
با رژیم،
امروزه
مجاهدین نیز
کوچکترین
رابطه فکری
عاطفی با نسل
کنونی
ندارند. تشکیلات
عریض وطویل
آن ها و
گردهمائی های
پرزرق برق
دلاریشان
فاقد روح
مدرن و معاصر
نسل جوان
امروز ایران
است. فاقد خون
شفاف و تازه
نسل جوان در
رگهای خشگ
شده پیرشدگان
اردوگاه های
بسته. مجاهدینی
که تمام جوانی
و میان سالیشان
در اردوگاه
های نظامی،
به رژه رفتن،
هورا کشیدن و
شکل دادن و
تقدس بخشیدن
به رهبران و
رهبری صرف
شده کسانی که
وقتی خوب
تکانشان بدهی
دیکتاتورهای
بزرگ و کوچک
از درونشان بیرون
خواهد آمد.
سازمانی
که هنوز نه
بدار است و نه
ببار ولی فقیه
دارند که هیچ
نقدی بر خود
را نمی پذیرد!
هرگز گذر نقد
از خود و نقد
عمل کردشان
به قلاع در
بسته آن ها نیفتاده
و هیچ غبار
راهی بر
تنشان
ننشسته است.
این دو
سازمان نماینده
نسل پنجاه
حال انتظار
دارند که با
فاصله نیم
قرن و عدم یک
برخورد جامع
با خود و نقد
دقیق از راهی
که رفته اند و
عدم حضورشان
شبکه های
موردعلاقه
جوانان آن ها
نه تنها ما را
بشناسند
بلکه بر
برنامه های
ما لبیک نیزبگویند!
اما نیروی
سوم وچهارم ....
ادامه
دارد ...
منبع:
گویا
_________________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|