مرغ
سحر ناله سر
کن؛ شجریان
جاودانه شد
دفتر
زندگی هشتاد
ساله محمـدرضا
شجریان بسته
شد اما
کارنامه
هنری
پرفرازش
همیشه گشوده
خواهد ماند. از
جشن هنر
شیراز، همنوایی
سر سفرههای
افطار مردم
تا همراهی با
جنبش ۸۸، حذف
از صدا و سیما
و محرومیت از
اجرا در ایران.

چه
فرازها و
سرفرازیها... از
تلاوت قرآن،
آموزگاری،
کارمندی،
خوشنویسی،
تا آشنایی با
احمد عبادی،
کلاسآواز
اسماعیل
مهرتاش،
کلاس سنتور
فرامرز
پایور، ورود
به رادیو و
برنامه گلها،
همنشینی با
هوشنگ ابتهاج،
ممارست ردیف
با نورعلی
برومند و
عبدالله
دوامی، راهاندازی
"مرکز حفظ و
اشاعه
موسیقی"،
جشنواره توس
و سرانجام
جشن هنر
شیراز و آن راست
پنجگاه
یگانه در
حافظیه...
از
سیاوش
بیدکانی تا محمـدرضا
شجریان، از
اول مهر ۱۳۱۹
تا ۱۷ مهر ۱۳۹۹.
فراز در بام
هنر، سرفراز
در یاد مردم؛
که در
نیکنامی است
پایندگی...
همه کس
او را ندیده
بود، اما
انگار همه
او را میشناختند.
در سور و سوگ،
سالگرد و
سالمرگ،
خلوت و جمع،
غروبهای
روزهداری،
شبهای
انتخابات،
سهمخواهیها
و کبادهکشیهای
جناحی. هر کس
به فراخور
حال یا قال
خودش، تفالی
به این نام و
به این صدا میزد.
سرود
شورانگیز "سپیده"
در بازار
رقابتهای
تیره، در
بزنگاههای
تهییجی، از
بلندگوهای
قدرت پخش میشد،
اما صاحب صدا
غایب از نظر و
مغضوب
دستگاه. و چه
چالشی داشت
مضمون
تصنیف؛ صلح و
آزادی جاودانه
در همه جهان...
هفت
ماه قبل،
شامگاه دوم
اسفند، وقتی
مردم از
بستری شدن
شجریان خبردار
شدند، تا
پاسی از شب با
تجمع در
برابر بیمارستان
جم تصنیف مرغ
سحر خواندند
و گریستند. عصر
آن جمعه،
شماری از
رسانههای
داخلی، از
درگذشت او
خبر داده
بودند. این
بار اما خبر
پاورچین و
نرم نرمک آمد: «...
سطح هشیاری شجریان
افت کرده،
وضع هشیاری
شجریان خوب
نیست،
شجریان
هشیاری
ندارد. شجریان
دیگر نیست. شجریان
رفت...»
شجریان
ابتلای
پانزده ساله
به سرطان کبد
را نوروز ۹۵
در پیامی
ویدئویی
علنی کرده
بود.
به
دلیل مخالفت
پدرش که قاری
قرآن بود،
ابتدا با نام
سیاوش
بیدکانی در
رادیو میخواند.
از سال ۱۳۵۰
به بعد و با
حضور در
تلویزیون
نام اصلی او
بر زبانها
افتاد. روزهای
منتهی به
بهمن ۵۷ و ماههای
پس از آن، دوران
نامآوری
شجریان بود. دورانی
که سرود "شب
نورد" در مایه
دشتی با شعر
اصلان
اصلانیان و آهنگسازی
محمـدرضا
لطفی، یا "ایران
ای سرای امید"
ورد زبانها
شدند: سرودی
با سرایش
سایه و آهنگ
لطفی: شب است و
چهره میهن
سیاهه/ نشستن
در سیاهیها
گناهه...
از
حافظ تا
شهریار
هوشنگ
ابتهاج، یار
و همراه
دیرین
شجریان در خاطراتش،
از سال ۱۳۵۵
تعریف میکند
که روزی با او
و لطفی به
دیدار
شهریار میروند
و ساز و آوازی
برقرار میشود
«... چه عیشی میکرد
شهریار، به
به چهچه از
دهانش نمیافتاد.
چقدر ذوق کرد. یک
جا رو کرد به
شجریان گفت
آقا شما
افشاری هم
یاد گرفتی؟
بلدی افشاری
بخوونی؟ طفلک
شجریان سرخ
شد و سرش را
پایین
انداخت و گفت
بله استاد... شهریار
هم خوب ساز میزد
و هم موسیقی
ایرانی را میشناخت...
لطفی کمی ساز
زد و شهریار
آواز سوختهای
خواند و در
پایان آواز
کوتاهش به
شجریان گفت،
اگر صدا داشتم
دکانت را
تخته میکردم.»
سایه
در وصف برخی
از تکههای
آوازی
شجریان گفته
است: «اگر حافظ
بود، پا میشد
او را غرق در
بوسه میکرد؛
آنجایی که میگوید
مفلسانیم و
هوای می و
مطرب داریم…»
او
ربنا را هم "شاهکاری
حیرتآور با
صدای
غیرزمینی" خوانده
است: «این کاری
است که میتوونی
دست بگیری
ببری به تمام
کشورهای
عربی و با
افتخار بگی
اگه میتوونین
مثل این
بخوونین... این
کار نظیر
نداره... هیچ کس
نمیتوونه
اینطور
بخوونه... هیچ
کس ﻫﯿﭻﮐﺲ
ﻧﻤﯽﺗﻮﻧﻪ
ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺨﻮنه... ﭼﻪ
ﺣﺎﻟﺖ ﻭ
ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﯽ ﺗﻮ
ﺍﯾﻦ ﺭﺑﻨﺎ
ﻫﺴﺖ. ﻓﻘﻂ ﺻدﺍ
ﻧﯿﺴﺖ، ﯾﮏ
ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺗﻮﺵ
ﻫﺴﺖ. ﺍﻧﮕﺎﺭ دﺍﺭﻩ
ﺑﺎ ﺧدﺍ
ﻣﻌﺎﺷﻘﻪ ﻣﯽﮐﻨﻪ،
ﻫﻤﻪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ
ﺑﺸﺮﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ
ﺻدﺍ ﻫﺴﺖ. ﻭﺍﻗﻌا
ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ
ﺗﻮ ﺷﻮﺭﻩ، ﺍﻓﺸﺎﺭﯾﻪ،
چیه... ﺧﯿﻠﯽ
ﻋﺠﯿﺒﻪ...» (پیر
پرنیان
اندیش – جلد
اول – صفحه ۴۶۵)

شجریان
در مراسم
تشیع جنازه
جلیل شهناز
ربنا
در سال ۱۳۵۸
در دستگاه «سه
گاه» و با مرکب
خوانی
آوازهای
دیگر ردیف
موسیقی ایرانی
از جمله آواز «افشاری»
و گوشه «عراق / صبا»
خوانده شده
است. شجریان
این کار را در ۳۹
سالگی، به
خواست رئیس
وقت رادیو و
برای تمرین
شماری از
قاریانی
خواند که
قرار بود دعا
و مناجات سحر
و افطار را
تولید کنند. او
خود در این
باره گفته
بود: «لحنی که
من برای این
اثر انتخاب
کردم چیزی
بین قرائت
قرآن و آواز
خواندن است. چون
کلمات عربی
خوانده می
شود، باید
موسیقی متناسب
خودش انتخاب
بشود. با
اینکه من این
لحن را به
خوبی بلدم
اما نمیخواستم
صرفا لحن
ربنا قرائت
قرآن باشد. می
خواستم ربنا
ایرانیپسند
باشد. من هم
مرکبخوانی
و سه گاه را
برای ربنا
انتخاب کردم
که هم در
قرائت قرآن
از آن
استفاده می
کنیم هم در
آواز تا هم کسی
که به عربی و
قرآن آشناست
لذت ببرد و هم
کسی که از
آواز ایرانی
شناخت دارد.»
شجریان
با این دعا،
سی سال همدم
سفرههای
افطار مردم
بود تا آن که
مغضوب و
ممنوع صدا شد. طرفه
آن که سازمان
میراث
فرهنگی در
سال ۹۸ ربنای
شجریان را به
عنوان اثر
ملی ثبت کرد.
شجریان
و سیاست
شجریان
چهرهای
سیاسی نبود و
خودش هم در
این زمینه
ادعایی نکرده
است. همکاری و
دوستی او با
هنرمندانی
که دلبستگیها
و گرایشهای
سیاسی
داشتند،
چنین تصویری
از او میساخت؛
کسانی چون
سایه،
کسرایی، محمـدرضا
لطفی، حسین
علیزاده یا
پرویز
مشکاتیان. استعفای
دستهجمعی
آنها در سال ۱۳۵۷
از رادیو در
واکنش به
کشتار ۱۷
شهریور در
میدان ژاله
تهران هم، به
این برداشت
کمک کرد. این
جمع، بعدها
در دو گروه "شیدا"
و "عارف" در
کانون
فرهنگی-هنری
چاووش، چند
آلبوم
ماندگار
بیرون داد که بازتابی
از
فضای سیاسی
و اجتماعی پس
از انقلاب،
با تحولاتی در
سبک و شیوه
اجرایی
نوازندگی و
خوانندگی بود.
اجرای
ترانههایی
چون "برادر
بیقراره" یا
"ایران ای
سرای امید" به
تصویر سیاسی
از شجریان
دامن زد. گروه
چاووش در سال ۱۳۶۳
و پس از سرکوبهای
سیاسی دهه
شصت، عملا
منحل شد و
شجریان هم پس
از مهاجرت
لطفی و
علیزاده،
زندانی شدن
سایه و کوچ
بعدی او به
آلمان، سالهایی
را به خانهنشینی،
پرورش گل و
گیاه و خطاطی
گذراند.
شجریان
هر چند
مستقیما
درگیر سیاست
نبود، اما در
برابر سیاستهای
فرهنگی
جمهوری
اسلامی سکوت
نکرد. او تا
سال ۱۳۷۲ از
حضور در
رادیو و
تلویزیون
پرهیز میکرد
و سه سال بعد
در نامهای
به علی
لاریجانی،
رئیس وقت صدا
و سیما، به پخش
"کارهای
مبتذل و فاقد
ارزش"، "سانسور
آثار هنری" و
پایمال کردن
حقوق مادی و
معنوی
هنرمند، اعتراض
کرد و صراحتا
گفت که اجازه
پخش هیچیک از
کارهایش به
استثنای "مناجات"
و "ربنا" در
آن دستگاه را
نمیدهد. او
از جمله نوشت: «...
من نمیدانم
صدا و سیما به
چه حقی و بر
اساس کدام
مجوز روی
آثار من
تصویر می گذارد
و آن را به نام
ویدئو کلیپ
پخش می کند؟»
او در
سال ۸۸ نیز در
همراهی با
معترضان به
نتایج انتخابات،
در نامهای
به محمـد
ضرغامی،
رئبس وقت
رادیو و
تلویزیون
دولتی، خواستار
جلوگیری از
پخش
سرودهایش شد
و تاکید کرد: «... به
ویژه سرود
ایران ای
سرای امید
متعلق به سالهای
۵۷ و ۵۸ است و
هیچ ارتباطی
با شرایط کنونی
ندارد.»
شجریان
در همین سال،
تک آهنگ "تفنگات
را زمین
بگذار" را
خواند. کاری
در دستگاه
دشتی، گوشه
شور؛ با شعر
فریدون
مشیری و
آهنگسازی
مجید
درخشانی:
تفنگت
را زمین
بگذار
که
من بیزارم از
دیدار این
خونبارِ
ناهنجار
تفنگِ
دست تو یعنی
زبان آتش و
آهن
من اما
پیش این
اهریمنی
ابزار بنیانکن
ندارم
جز زبانِ دل،
دلی
لبریزِ از
مهر تو ای با
دوستی دشمن
خسرو
آواز؛
سرمایه ملی
شجریان
چند نمونه
موفق تلفیق
موسیقی سنتی
و شعر نو را در
کارنامه
دارد: تصنیف
داروک با
آهنگسازی محمـدرضا
لطفی روی شعر
نیما یوشیج،
اشک مهتاب؛
آهنگسازی
حسن یوسفزمانی
روی شعر
سیاوش
کسرایی و
پرکن پیاله
را (شعر
مشیری، آهنگ
فریدون
شهبازیان) از آن
جملهاند. او
در عین حال،
محصول سالهایی
بود که زنها
به حاشیه
رفتند و صدای
زن و اجرای
خوانندگانی
چون پریسا یا
هنگامه
اخوان ممنوع
و منکوب شد. تضادی
غمانگیز و
تامل
برانگیز...
شجریان
خواننده
موسیقی
تیتراژ چند
فیلم از جمله "دلشدگان"
بود. سایه از
قول حسین
قوامی،
استاد ردیف و
خواننده
تصنیف "تو ای
پری کجایی" نقل
میکند: «تو
آواز هر کاری
که ما آرزو
داشتیم و
نتونستیم
انجام بدیم،
آقای شجریان
کرده.» (پیر
پرنیان
اندیش، جلد
اول،
صفحه ۵۳۰)
حسین
علیزاده،
شجریان را
سرمایه ملی و
جهانی خوانده
است.

شجریان
در کنار
آواز، در
ساخت ساز و
آهنگسازی نیز
ذوق آزمایی
کرد. او که
خود،
نوازنده
چیرهدست
سنتور بود،
با اتکاء به
ضعف محدودههای
صوتی آلات
موسیقی
ایرانی، به
ساخت و ابداع
ساز نیز روی
آورد. این
تلاش از اندک
مواردی بود
که چندان با
استقبال
روبرو نشد و
به ویژه مخالفت
دستاندرکاران
صاحبنام
موسیقی را
برانگیخت.
او از
سازهای
شهرآشوب،
صراحی،
ساغر،
کرشمه، سبو،
تندر،
باربد،
پرهیب، دل و
دل آلتو،
شهبانگ،
شهنواز و
ارغنون در
سالهای ۱۳۹۰
و ۱۳۹۲رونمایی
کرد. اسامی
زیبا و ظاهر
چشمنواز
سازها باعث
نشد تا حسین
علیزاده
نگوید: «تغییر
شکل سازها،
اتفاق تازهای
در موسیقی
ایران ایجاد
نمیکنند.» محمـدرضا
لطفی نیز این
سازها را "تزیینی"
خواند.
تلاش "خسرو
آواز" در
آهنگسازی
نیز زیاد گل
نکرد. در عین
حال، بسیاری
از شاگردان و
مریدان شجریان
در دام تقلید
از صدا و نحوه
خوانندگی و
ادای شعر او افتادند.
سایه، دوست
دیرین
شجریان و
آخرین مسئول
مدیر برنامه
گلها در
رادیو میگوید:
« اینها نمیدانند
در آواز
شجریان چه
آدمهایی
موثر بودند،
نمیدانند
شجریان چه
دورههایی
را طی کرده؛
ظلی، اقبال
آذر، بنان،
ادیب، کی،
کی، کی،... به
نظر من یک
مصیبت و
اشکال و دشواری
موسیقی
آوازی ایران
در آینده،
نجات پیدا کردن
از دام تقلید
از شجریان
است... این مرا
نگران میکند.»
(پیر پرنیان اندیش
صفحه ۵۸۳)
شجریان
در سال ۱۳۸۳
پس از سالها
که در ایران
کنسرت
نداشت، برای
کمک به زلزله
زدگان بم در
تهران به روی
صحنه رفت و
سپس مبتکر
پروژه "باغ
هنر بم" شد. مدرسهای
متشکل از۱۰ کلاس
تئوری، چهار
کلاس عملی،
سالن تمرین
موسیقی، پنج
کلاس پیانو ،
آمفی تئاتر ۱۰۰نفره
و یک کتابخانه
که کلنگ آن
در سال ۱۳۸۳
زده شد اما به
خاطر
ناهمواریها
و ناهمراهیها،
زمستان ۹۷ و
با تقلیل بخشهایی
از طرح، در
غیابش افتتاح
شد.
قدر و
صدر هنرمند
گفتهاند
هنرمند هرجا
رود قدر بیند
و در صدر
نشیند. سهم
شجریان از
قدر و صدر نزد
صاحبان
قدرت، خیابانی
در منطقه دو
تهران بود که
قرار بود به
نامش کنند و
پیام و عیادت
چهرههای
سیاسی و
دولتی در
زمان بیماری. در
شبکههای
اجتماعی،
بسیاری از
کاربران،
محروم کردن
مردم از دیدن
و شنیدن
شجریان در
تلویزیون را "مایه
ننگ جمهوری
اسلامی" خواندهاند.
وقتی
شبکه خبر صدا
و سیما پس از
اعلام بستری
شدن شجریان،
با
بیمارستان
جم و پزشک
معالج تماس
گرفت،
کاربری نوشت: «قشنگ
مشخصه که میخوان
آقای شجریان
رو مصادره
کنند البته
ایرادی هم
نداره اینا
تو خلوتشون
هم مرغ سحر
گوش میدهند
اما ترس
بازگو کردنش
را دارند.»
مشت میکوبم
بر در پنجه میسایم
بر پنجرهها
من
دچار
خفقانم،
خفقان
من به
تنگ آمدهام
از همه چیز
بگذارید
هواری بزنم...
(آواز
فریاد- قطعه
ترکمن- فرود
به راست پنجگاه-
شعر: فریدون
مشیری،
آهنگساز: حسین
علیزاده)

منبع: یچه
وله
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|