ستارهای
نامیرا در
آسمان علم
مانی
رضایی- استاد
دانشگاه
شاید
در تاریخ علمی
ایران (و چهبسا
جهان) نتوان
همتایی برای
پروفسور مریم
میرزاخانی یافت.
معرفی مسیری
که مریم میرزاخانی
طی کرد تا به این
درجه رسید و
آشنایی با
شخصیت و
رفتار علمی
او میتواند
راهنمایی
برای دانشآموزان
و دانشجویان
باشد. اما
نوشتن
درباره چنین
کسی بسیار
دشوار است.
موزه
ملی علوم و
فناوری ایران
مصمم به راهاندازی
گالری مریم میرزاخانی
است. برای این
مهم، کارهایی
برنامهریزی
شده است که امیدواریم
در نهایت
بازتاب
مناسبی در
جامعه پیدا
کند. هدف گالری،
معرفی
پروفسور مریم
میرزاخانی و
کارهایش برای
توده مردم
است که با یک
پرسش کلیدی
روبهروست:
بر کدام وجوه
شخصیت، زندگی،
کارها یا نتایج
کارهای وی باید
تأکید کرد؟
موضوع نوشته
حاضر، تمرکز
بر معرفی این
گالری نیست،
بلکه مروری
بر این پرسش
است.
در
پایان یکی از
جلسههای
موزه، سوار
تاکسی شدم تا
به کرج بروم.
در هوای گرم تیرماه،
مطابق معمول
گفتوگوهای
داخل این
اتاق داغ
متحرک،
موضوعهای
متنوعی از
گرمای هوا
گرفته تا
اقتصاد و از سیاست
تا علم و هنر
مطرح شد.
راننده تاکسی
در هر یک از زمینهها
اطلاعات
عمومی خوبی
داشت و علاقهمندی
خود را به
مسائل مختلف
ابراز میکرد.
پیش خودم فکر
کردم فرصت
مناسبی است
تا بهعنوان یکی
از مخاطبان آینده
گالری از وی
بپرسم: «آیا مریم
میرزاخانی
را میشناسی؟»
فکری کرد و
گفت: «نه! هنرپیشه
است؟» گفتم: «ریاضیدان
بود.» راننده
تاکسی شناختی
عمومی از شخصیتهای
سیاسی،
هنرمندان،
ورزشکاران و
حتی برخی از
دانشمندان
داشت. نامشان
را میدانست،
برخی جزئیات
درباره شخصیت
هر کدام را میدانست
و البته
درباره مهمترین
کارهایشان چیزهایی
میدانست.
با
این همه، وقتی
صحبت از ریاضیدانان
شد، بهجز خیام
کسی را به
عنوان ریاضیدان
نمیشناخت و
از مریم میرزاخانی
هیچ نمیدانست!
وقتی گفتم به
نظر من میرزاخانی
را میتوان
در سطح خیام یا
حتی فراتر از
او قرار داد،
مشتاقانه
خواهان آگاهی
از جزئیات بیشتری
از وی شد. برایش
گفتم سال
گذشته بر اثر
بیماری در ۴۰
سالگی فوت
کرد و با وجود
آگاهی از بیماری
وی، جامعه ریاضی
ایران و جهان
را در اندوه
فرو برد. مریم
میرزاخانی
برنده
بالاترین جایزه
علمی ریاضی
در جهان (نشان
فیلدز) شده
است که به
عنوان نوبل ریاضی
شناخته میشود.
اولین زن و
اولین ایرانی
برنده این جایزه
است. بهعلاوه،
جوایز متعدد
دیگری در سطح
جهانی برنده
شده و مقالههای
مهمی در زمینه
کار خودش
ارائه کرده
است. هرچه بیشتر
میگفتم اشتیاق
بیشتری نشان
میداد که از
این اسطوره
علمی بداند.
در معرفی این
نامدار ریاضی
برای کسی که ریاضیات
را فقط «حساب» میدانست،
خود را
ناتوان دیدم!
پرسش ساده
راننده، این
ناتوانی را
برایم بیشتر
نمایان کرد:
«مگر ریاضیدانان
چه میکنند؟».
میتوانستم
تعریفی تخصصی
ارائه کنم و
بگویم ریاضیات
در سه بُعد
مختلف مطرح میشود؛
نخست،
کاربرد در
زندگی
روزمره که شاید
بیشتر از
همه، مورد
توجه عمومی
قرار میگیرد.
دوم،
کاربردهای
تخصصیتر در
علوم و فناوری
که میتوان
برخی از آنها
را برای عموم
مردم معرفی
کرد و سوم، به
لحاظ زیباییشناسی
و سازگاری آن
با بقیه یافتههای
در دسترس است
که با عنوان ریاضیات
محض شناخته میشود.
اما تشریح چنین
ردهبندیای
برایم ساده
نبود. بنابراین
برای معرفی
آنها به مقایسه
ریاضی و پزشکی
متوسل شدم. در
توضیح این قیاس
گفتم توصیههای
پزشکی در
زندگی
روزمره بخشی
از بهداشت
عمومی است،
همچنین میتوان
به کاربرد
پزشکی در
ارائه
راهکارهای
درمانی به
پزشکان نیز
اشاره کرد.
اما پژوهشهایی
در پزشکی هست
که به پیشرفتهای
شگرف در علوم
پزشکی میانجامد.
میرزاخانی
را میتوان
کسی دانست که
تحولی ژرف در
پژوهشهای ریاضی
به انجام
رسانده است.
اضافه کردم میرزاخانی
در ایران رشد
و تحصیل
کرد و به دانش
روز دست یافت،
برای ادامه
تحصیل به
خارج رفت و با
تلاش و
پشتکاری بینظیر
به کمال رسید.
پرسش بعدی
راننده تاکسی
بر گرمای بحث
ما افزود: «یعنی
میخواهی
بگویی در
مدرسههای
ما (نظام
آموزشی ایران)
چنین ظرفیتی
هست!؟».
برای
پاسخ به این
پرسش شرایط
آموزشی و
باورهایی که
بین خانواده
ترویج میشود
را در ذهن
مرور کردم. از یک
سو میتوان
گفت بلی! زیرا
نمونهای
مانند مریم میرزاخانی،
نشان از زمینه
مناسب برای
رشد چنین فردی
است. اما از سوی
دیگر باید
گفت نه! زیرا
مریم ویژگیهای
منحصربهفرد
خودش را داشت
که شاید
تکرارنشدنی
باشد. در
بازار آشفته
آموزش که
کالاهای
رنگارنگی
برای تیزهوشساختن
یا نابغهپروری
به فروش میرسد
و تمرکز روی یافتن
میانبُرهایی
برای یادگیری
(بخوانید کسب
مدرک) است،
مجالی برای
نشاندادن میزان
تلاش و
پشتکار
دانشمندی
همچون مریم میرزاخانی
باقی نمیماند.
مریم میرزاخانی
در سایه حمایت
و راهنمایی
پدرش بود.
مهندس احمد میرزاخانی
درصدد آن
نبود تا در مسیر
آموزش، راهی
را برای مریم
حفر کند که در
آن قدم
بردارد،
بلکه با
احترام به علاقهمندیهایش،
شرایط عمومی
را برای رشد و
تعالی وی
فراهم کرد.
جالب آنکه میتوان
ادعا کرد هزینه
صرفشده برای
ایجاد این
شرایط، بسیار
کمتر از آن چیزی
است که
خانوادههای
متوسط با
اثرپذیری از
تبلیغات بیپایان،
برای
فرزندانشان
صرف میکنند.
مریم با
تواضع خاص
خودش از همه
معلمان و
استادان خود یاد
میگرفت و ایدههای
درخشان خود
را با دیگران
در میان میگذاشت
و نظر آنان را
جویا میشد. خیلی
زود معلوم شد
که بسیار
فراتر از همسالان
خود برای
مسائل ریاضی
راهحلهای
نبوغآمیز
دارد و اینچنین
بهآرامی از
همه سبقت
گرفت.
نتوانستم
پاسخ مناسبی
برای راننده
متفکر بیابم
و اعتراف
کردم «پاسخ آن
را نمیدانم!»
با تعجب گفت:
«عجیب است که میگویی
نمیدانی!
دوره و زمانهای
است که همه در
هر موضوعی
برای خودشان
متخصص هستند.
چه موضوع
اقتصاد
باشد، یا سیاست،
چه موضوع
پزشکی باشد یا
فیزیک و شیمی،
یا موضوع هنر
و سینما باشد
(خندهای کرد
و ادامه داد)
مخصوصا
آموزش مدرسه
که همه در آن
تخصص دارند!» و
به کنایه و
خنده اضافه
کرد «یکیش
خودم که
متخصص همه چی
هستم!» گفتوگوی
ما همانند
تاکسی در
ترافیک،
متوقف شده
بود و هر دوی
ما به فکر فرو
رفته بودیم.
من حرف زیادی
برای گفتن
نداشتم. به خیل
عظیم دانشآموزان
و دانشجویانی
فکر میکردم
که در رشتهها
و شاخههای
مختلف تحصیل
میکنند. چند
نفر از آنان میتوانند
به مسیری
بروند که مریم
رفت؟ آیا شرایط
نظام آموزشی
به گونهای
است که نوابغی
مانند مریم
جایی برای
رشد بیابند؟
تا چه میزان
به آنان مجال
داده میشود
تا بیندیشند
و راه خود را بیابند؟
آیا انگیزه
کافی برای این
کار را دارند
و زمینه برای
ایجاد انگیزه
بیشتر فراهم
است؟ با خودم
فکر کردم مریم
میرزاخانی
از میان همین
دانشآموزان
بود و چرا نباید
باور کنیم که
میتوانیم
زمینه برای
رشد مریمها
را فراهم کنیم؟
راننده تاکسی
زیر لب گفت:
عجب! چرا من
نباید مریم میرزاخانی
را بشناسم؟
کمکم راه
باز میشد و
به مقصد نزدیک
میشدیم... .
مانی
رضایی- استاد
دانشگاه /
روزنامه شرق
برگرفته
از احترام
آزادی
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش اخبار
و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|