اگر
اعدام هاى
پشت بام
مدرسه رفاه
در سال ۵٧
نبود...
ف. م. سخن
در فارسى
مى گوييم: مرگ
خوب است براى
همسايه.
در سياست
هم برخى اين
گونه
معتقديم كه
اعدام خوب
است براى
دشمن.
اما دشمن
كيست؟ هر يك
از ما داراى
دشمنانى
هستيم مطابق
با طرز تفكر
سياسى مان. اگر
به تز اعدام
براى دشمن
معتقد
باشيم، آن گاه
شاهد رو در
رويى هاى
بسيارى
خواهيم بود
كه هر طرف
اعدام را
شايسته ى طرف
مقابل مى
داند!
طرفداران
شاه در سال ۵٦،
خمينى چى ها
را شايسته ى
اعدام مى
دانستند،
خمينى چى ها
طرفداران
شاه را در سال ۵٧،
خمينى چى ها
در سال ٦٠
طرفداران
مجاهدين خلق
را شايسته ى
اعدام مى دانستند
و مجاهدين
خلق در همان
سال خمينى چى
ها را.
اگر به
مجازات
اعدام، امان
دهيم همچون
سرطان، سلول
هاى سياستِ
سالم، و
امكان سالم
سازى سياسى
را از ميان
خواهد برد.
به نظر
برخى،
اعدام، سخت
ترين مجازات
هاست، اما
مجازات سخت و
تشخيص سخت
ترين آن،
امرى نسبى ست. شما
اگر در اروپا
يك نفر را به
چند ماه
زندان محكوم
كنيد، احساس
وحشتناكى از
مجازات در او
به وجود
خواهد آمد
اما چند ماه
زندان در
ايران،
مانند نجات
از فاجعه ى
بزرگى ست كه
با اين
محكوميت
اندك به خير
گذشته است! مرگ
براى مجرم يك
لحظه است و او
ديگر چيزى حس
نخواهد كرد،
اما داستان
اعدام براى
ما به طور هميشگى
وجود خواهد
داشت.
براى
هميشه در حبس
بودن و از
امكانات
بسيارى مانند
همنشينى با
همفكرانِ
تبهفكر و
تبه كار
محروم بودن،
و يك زندگى
سالم بدون
امكان آزار
دادن ديگران
در محوطه اى
بسته و شامل
وسايل لازم
براى يك زندگى
عادى، ممكن
است مجازات
لوكسى به نظر
برسد اما با
در نظر گرفتن
هميشگى بودن
آن، و مجزا
بودن شخص
مجرم از
ديگران تبديل
به عذابى مى
شود كه مرگ
براى مجرم
تبديل به
آرزويى شيرين
مى گردد.
سال ١٣۵٧
بعد از
پيروزى
انقلاب،
فاجعه اى
بزرگ و ضد انسانى
اتفاق افتاد
و آن آغاز
اعدام
وابستگان رژيم
شاهنشاهى
بود. در آن
هنگامه، در
آن دورانِ
كور شدن از
پيروزى و
نعره هاى
مستانه سر
دادن، كسى
صداى آن متهمان
گناهكار يا
بى گناه را
نشنيد كه
تقاضاى دادگاهى
عادلانه و
مجازاتى
عادلانه مى
كردند!
دادگاه؟! دادگاه
براى چه؟! آيت
الله جنتى مى
گويد كافى ست
بدانيم طرف
موسولينى
ست، تا او را
اعدام كنيم. ديگر
پرسش و پاسخ
براى چه؟! جنايت
موسولينى
مسلم است...
اين گونه
بود كه بعد از
چند جلسه
آشنايى
تحقير آميز
با متهمان،
هر يك به نحوى
كشته شدند. در
گلوى يكى تير
خالى كردند،
ديگرى را به
جوخه ى آتش
سپردند، آن
يكى را از
طناب دار
آويختند،
برخى را هم
مردم خشمگين
در خيابان به
اسم مجازات
به قتل
رساندند و
اين آغاز
فاجعه بود... فاجعه
اى كه منجر به
اعدام هاى
كردستان و
تركمن صحرا و
اعدام هاى
سال هاى ٦٠ و ٦٧
تا همين
اعدام هاى
هفته هاى
اخير شد. خشت
اول در سال ۵٧
با اعدام
وابستگان
حكومت
شاهنشاهى
گذاشته شد و
اين بناى كج،
كج تر و زشت تر
از پيش، در
مقابل چشمان
ما اوج گرفت
تا كى فرو ريزد
و بناى ديگرى
به جاى آن
ساخته شود.
مجازات
اعدام بايد
حذف شود. اين
كار اگر و مگر
و شرط و شروط
ندارد؛ از
اين جا به بعد
و از آن جا به
قبل ندارد. حذفِ
مجازات
اعدام، به
معناى حذفِ
مجازات نيست. مجازات
هم زجر كشيدن
مجرم و شكنجه
ى او نيست. حبس،
آن هم براى
هميشه،
مانند حبس
رودولف هس، بدترين
مجازات هاست. تصور
نكنيم چنين
مجازاتى
براى مجرمان
حكومتى
خوشايند خواهد
بود. شما جانى
بزرگى مانند
پورمحمدى را
تصور كنيد كه
براى تمام
عمر در باغچه
اى مشغول
گلكارى ست و
شغل اش به جاى
آدمكشى
نجارى ست و از
ديدن هم صنفان
خودش براى
هميشه محروم
است.
تمام اين
ها هم بعد از
اين كه آمر يا
عامل بودن او
در كشتار
انسان ها در
دادگاهى
آرام و بدون
تنش و بدون
شعارهاى
بزنيم و
بكشيم و آويزان
كنيم ثابت
شود.
زمانى كه
وابستگان
حكومت
شاهنشاهى بر
بالاى پشت
بام مدرسه
رفاه اعدام
مى شدند و
صداى شليك
گلوله ها
لبخند بر لب
خمينى مى
آوَرد، همان
موقع مردم
بايد به اين
نوع آدمكشى
اعتراض شديد
مى كردند اما
چنين نشد و
اغلب مردم بر
اين كشتارها
صحه نهادند تا
زمانى كه
نوبت خودِ مردم
شد.
امروز
اما سال ١٣۵٧
نيست كه مردم
به يكباره
رنگ از
موافقت با
حكومت به
مخالفت با آن
عوض كنند آن
هم فقط در عرض
يك سال. در اين
يك سال فقط
بدى ها و كژى
هاى حكومت و
خوبى هاى
تغيير رژيم
مطرح شد بى آن
كه كسى در
مورد «بعد از
انقلاب» بتواند
حرف بزند يا
موارد مشخصى
مانند
مجازات
مجرمان
حكومتى را به
بحث بگذارد. همه
چيز طى يك
روند خود به
خودى جلو رفت
و خمينى از
پاريس ظهور
كرد و از همان
دقايق
نخستين پيروزى،
خون ريختن را
آغاز كرد.
آيا ما
حاضريم در
صورت تغيير
حكومت
اسلامى و گرفتار
شدن حكومتى
هاى امروز كه
جنايت شان
مانند
موسولينىِ
جنتى، اظهر
من الشمس است
جلوى كسانى
را كه
بخواهند آن
ها را در جا
اعدام كنند يا
بعدها اعدام
كنند
بايستيم و
بگوييم نه؟! مجازات
اعدام وجود
ندارد ولى
مجازات هاى جايگزين
چرا! اين ها با
وجود بو
نبردن از
عدالت، بايد
با عدالت
محاكمه و
مجازات شوند. اين
ها با وجود بو
نبردن از
انسانيت،
بايد مثل
انسان
محاكمه و
مجازات شوند... زيرا
ما طرفدار
عدالت و
طرفدار
انسانيت
هستيم و مهم
نيست كه طرف
مقابل ما طرفدار
چيست!
اگر چنين
شود، و چنين
شجاعتى در
مقابل مردم
خشمگين
داشته باشيم
و در مقابل
شان
بايستيم، و البته
آن ها ما را به
خاطر مخالفت
با اعدام همراه
با همين
جنايتكاران
تكه تكه
نكنند، آن
گاه مى
توانيم
مطمئن باشيم
كه بلاى
اعدام بر سر
خودِ ما يا
فرزندان و
نوه هاى ما
نخواهد آمد... ديگر
جريان كشتار
سال ١٣٦٧ در
سال ١٤٦٧
تكرار
نخواهد شد... چرا
كه سالى كه
نكوست از
بهارش
پيداست...
منبع:
گویانیوز
_______________________________________________________________
مقالات
منتشر شده الزاما نقطه نظر، بيانگر
سياست و
اهداف نشریۀ اینترنتی
نهضت مقاومت
ملی ایران نميباشند. حق ويرايش
اخبار و مقالات
ارسالی برای
هیئت تحریریۀ نشریه محفوظ است.
|